مزاح عیدانه بر ملاقات های سیلبریتی گرایانه ی رئیسی!
مزاح عیدانه بر ملاقات های سیلبریتی گرایانه ی رئیسی!
با این فرمانی که جناب رئیسی رئیس جمهور پیش گرفته و همینطور داره تشریف می بره جلو، اگر گوش شیطان و شیطانیان کر بر همین منوال پیش برود هیچ بعید نیست بعد از آن ملاقات پر حدیث ماضیانه با «امیر خان تتلو» و «اینک جدیدانه با «عباس خان قادری» که خنیاهای خاطره انگیز و «نوستالژیک» حضرتش، جماعت اهل عیش و نوش زنده یاد دوران طاغوت و برخی محافل پسا آن را سر حال می آورد

اویاقلیق – ابوالفضل وصالی: خدمت دوستان هم کیش و بی ریش و با خویش و بی خویش و احیانٱ روان پریش که در این وانفسای هزار گونه گرفتاری های خویشتن، وقت گران خویش صرف خواندن این خزئبلات صد من یه غاز فدوی می فرمایند بهر مزاح و تصدع عارضم، با این فرمانی که جناب رئیسی رئیس جمهور پیش گرفته و همینطور داره تشریف می بره جلو، اگر گوش شیطان و شیطانیان کر بر همین منوال پیش برود هیچ بعید نیست بعد از آن ملاقات پر حدیث ماضیانه با «امیر خان تتلو» و «اینک جدیدانه با «عباس خان قادری» که خنیاهای خاطره انگیز و «نوستالژیک» حضرتش، جماعت اهل عیش و نوش زنده یاد دوران طاغوت و برخی محافل پسا آن را سر حال می آورد، زبانم لال پای سیلبریتی های ضعیفه ای مانند «الحاجیه کتایون خانوم» کشف حجاب کرده ی ایفاگر نقش زلیخای جگرخون سریال حضرت یوسف و ایضٱ «گوگوش خانوم» و «حاج بهروزخان وثوقی» ایفاگر نقش فیلم های معروف دارای «ژانر» مکش مرگ من آنچنانی علی الخصوص ممل آمریکایی آشنا بر قاطبه ی دهه بیستی ها و سی ها -و امثالهم هم به غیر از بنده خدای بخت برگشته اسدالله یکتا (هنر پیشه‌ی ریزه میزه ی با مزه ی سینمای پیشا انقلاب) که عذاب سیگار فروشی در کنج پیاده رو های پایتخت را بر لذت هجرت به دیار آغوش باز کرده‌ی غربت بر تن خرید؛ به ملاقات های رئیس جمهور لابد از باب عمل به اصل «جاذبه به جای دافعه» پیش کشیده شود و چه بسی در پایان کار بر این ارتکاب به سرنوشت اسلاف مشابه مقام سیاسی خویش چون (اکبر .ه – محمد.خ – محمود.الف و شیخ حسن.ر) گرفتار آید و بشود آنچه نباید می شد، به ویژه اینکه ندای دعوت وزیر دستگاه فرهنگی مان برای بازگشت سیلبریتی های فراری غرب نشین بر وقوع احتمال آن بسی می افزاید!

آقا، هرچی باشه شل و ولی این سیلبریتی های مونث وطنی از «مادماوزل» جناب «بشار اسدخان» که سال های آزگاری است تمام قد به پهنای ارزانی مصالح و منافع یک ملک و ملت به پایش می سوزیم و می سازیم، بدتر نیست که چرخش باد بر زیر دامنش در مقابل دوربین های تلویزیونی‌ تا انتهای اندام – رویم به دیوارش – را «برملا» کرد و برخی ها را هم چه بسی همچی حالی به حالی فرمود (الله و اعلم)؛ تازه از آن گذشته با وزرای ضعیفه ی سراپا بی حجاب کابینه اش که لامروت ها نخواستند لااقل به پاس این همه تلکه کردن هایمان، از باب حفظ ظاهر یک لچکی در دیدار رئیس جمهور خرقه پوشمان روی گیسوان سشوار زده‌ی شأن بیاندازند تا خدای نکرده وسوسه ی شیطانی بر دل مقامات و اصحابشان از رویت مویشان رسوخ نفرماید و باقی قضایا همی نشود و از آن بدتر پیش داخلی ها یخ روی سنگمان نکند که لایحه‌ی مجازات بر بد حجابی هایشان مصوب می سازیم و احیانٱ بخشی از کسری بودجه ی میهن اسلامی مان را به مصداق مثل «در بیابان لنگه کفش نعمت است» از قبل جرایم میلیونی شأن به کوری چشم دشمنان جبران می فرماییم!

فلذا از این مزاح عیدانه با – وزن ظریف رندانه – که زیر سبیلی بگذریم؛ می بینید شمارا به خدا که برخی آدمها مثل خود بنده ی نگارنده، لابد بفهمی نفهمی یک ریگی در کفش داریم و تا خرخره لبریز از غرض و مرضیم و وقتی هم حضرات مقاماتمان می خواهند اندکی …

در قبال حجاب و منکرات و قس علی هذا که بابت شأن تاکنون کلی خشونت الکی به بهای صدمه بر جان و چشم و روان طرفین ماجرا روا داشته شده است، نرمشی نشان دهند، فی آلفور یک «بامبولی» ولو به بهانه ی نخ نما شده ی طنز در آستانه غروب سال موسوم به «مهار تورم و رونق تولید» در می آوریم و آب به آسیاب دشمنان قسم خورده ی انقلاب (به غیر از روس و چین) می ریزیم و آن روی سگمان یا سگشان را به مصداق ضرب المثل «در مثل جای مناقشه نیست» بالا می آوریم، اگرچه شما بفرمایید: آن شعار سال پر معکوس شد، خوش به احوالات چین و روس شد؛ رویتان را بروم هی!

حالا خودمانیم، (بینی و بین الله)، اگه یک آدم چیز فهمی‌ از جنس فرض بفرمایید دلواپس و آتش به اختیار و ناهی منکر و  امثالهم از باب انجام فریضه‌ی «تذکر لسانی وظیفه ی همگانی» بلند شد و خرمان را گرفت و اگر پایش افتاد یک «وایرال» نیز به برکت فن آوری های گوشی همراه که هر ننه قمری از زباله گرد و کارتن خواب گرفته تا زرگر و ملا و مکلا و غیره برآن مجهزند، از قیافه ی حق به جانب مان هنگام عملیات «مته به خشخاش گذاشتن» بهر این ملایمت ها و یا آن نوع دیگر نا ملایمت ها مثل «مداح جایگزین استاد» بر هیئت علمی مراکز علمی نشاندن در عصر تسخیر فضا، مهیا و روانه ی فضای بیکران مجازی کرد و رسوای عالممان فرمود، جیغمان گوش فلک را کر نخواهد کرد و دستی دستی سوژه به دست معاندان و از جمله سرکار «مسیح خانم علی‌نژاد» همی نخواهد داد که آن ور دنیا خارج از گود نشسته و می فرماید «لنگش کن»؟! یک جو خجالت هم خوب چیزیه والله اگر آدم داشته باشد!