خاموشی سلطان خنده آذربایجان در غربت و تنهایی!
خاموشی سلطان خنده آذربایجان در غربت و تنهایی!
پیشکسوت بازیگری، نمایش، طنز و استنداپ کمدی تبریز و آذربایجان، پس از تحمل یک دوره بیماری طولانی، در غربت و تنهایی چشم از جهان فروبست.

اویاقلیق/احد نقش شور: استاد “جعفر اصغرنسب”، بازیگر و طنزپرداز قدیمی تبریز و به تعبیری، پدر بازیگری طنز و استندآپ کمدی آذربایجان، پس از تحمل یک دور بیماری، در غربت و تنهایی چشم از جهان فروبست.

او را کم تر کسی از نسل امروز شاید بشناسد، این گمنامی، نه تقصیر اوست و نه گناه نسل امروزی، ایراد از تغییر ذائقه مخاطبی است که از مدت ها قبل و به شکلی عامدانه، لودگی را جایگزین لذت طنز و کمدی فاخر و اصیل کرده است تا با حذف امثال تدریجی اصغرنسب، تجارتی به نام “ابتذال هنری” شکل بگیرد!

جامعه ای که مدت هاست به نمایش های بی محتوا و مبتذل طنز در قالب نمایش های اینستاگرامی و اجراهای انحصاری گروهی خاص عادت کرده، طبیعی است که طی یک و نیم دهه اخیر، نامی از پدر طنز و کمدی آذربایجان نشنیده باشد، برای همین، او، محکوم به رنج کشیدن در تنهایی و گمنامی بود!

در شهری که عمده اعتبارات حمایتی از فرهنگ و هنر، به ویژه نمایش های طنز و حتی اسپانسرهای مالی، به سمت اجراهایی سراریز می شود که چیزی جز لودگی، بی ادبی و ابتذال کلامی و رفتاری را به خورد ذائقه مخاطب عام نمی دهد، انتظار دیده شدن، هنرنمایی و بقاء هنرمندانی همچون استاد اصغرنسب، امری محال است و بعید به نظر می رسد، منبعد نیز تغییری در این رویه دیده شود.

استاد اصغرنسب، از دو سال قبل، در بستر بیماری بود، بیماری و درد را با عزت نفس مثال زدنی خود تحمل کرد، بیمارستان سینا، میزبان چندین باره این هنرمند پیشکسوت برای انجام مراحل درمانی بود و سرانجام، پس از وخیم تر شدن حال عمومی وی، فرشته مرگ، او را برای همیشه به آسمان برد.

در طول این دو سال هم، کک هیچ مسوول شهری و استانی، از استاندار و امام جمعه تبریز گرفته تا شهردار و اعضای شورای شهر و مدیران ادوار فرهنگ و ارشاد اسلامی استان از این بیماری و تنهایی و معیشت سخت استاد اصغرنسب نگزید تا حکایت غربت و تنهایی هنرمندان استان، همچنان ادامه داشته باشد.

تبریز و آذربایجان، مسوولان این شهر و استان و حتی تازه به دوران رسیده های فرهنگی و هنری که عمدتا شاگردان اساتیدی همچون جعفر اصغرنسب به شمار می روند را چه شده است که اینگونه، مرد طنازی را که عمری خنده و شادی را بر لبان همه نشانده است، فراموش کردند؟ او دیگر کسی را نخواهد خنداند؛ اما، این بی توجهی، به خدا تاوان دارد …