اویاقلیق: «نمک بر زخم ناسور»، کوتاه تر و درناک تر از این نمی توان در وصف حال خراب این روزهای دریاچه ارومیه گفت و نوشت؛ دریاچه ای که همین ۲۰ سال قبل، سرزمینی به وسعت شمالغرب ایران را طراوت می بخشید، میزبانی صبور برای گردشگران بود، اکوسیستم طبیعی اش مثال بیرونی نداشت، آب و هوای استان های شمالغرب را تعادل می بخشید و در یک کلام، نگین طبیعت آذربایجان بود!
به والله هنری فرازمینی و خارق العاده ای می خواهد که بالغ بر ۳ هزار میلیارد تومان اعتبار برای طرح احیاء دریاچه ارومیه هزینه کنی و در نهایت، شاهد زوال و مرگ این دریاچه باشی؛ هنری که مدیران نالایق و بی کفایت ملی و استانی به عینه نشان دادند و امروز، دریاچه ارومیه با آن وسعت بیکران تاریخی اش، به پهنه ای خشک و نمکین، سرشار از زخم های ناسور تبدیل شده است.
نه طرح های آبرسانی و انتقال آب از هزار و یک منطقه موهومی، نه اعتبارات چند هزار میلیاردی و نه مداخلات حاکمیتی در اصلاح و تغییر الگوهای کشاورزی و باغداری، هیچ کدام به سرانجام محتوم در پروسه و پروژه احیاء دریاچه ارومیه نرسید تا همان بلا و فاجعه ای که مردم از آن می ترسیدند، بر سر «چیچست» نازل شود …
آنچه دریاچه ارومیه را در چنین وضعیتی گرفتار کرده، حاصل سیاست های نادرست مدیریتی در طول بیش از سه دهه اخیر و توسعه بی رویه کشاورزی در زمین های اطراف دریاچه، افزایش حفر چاه، سدسازی غیراصولی و افزایش برداشت از حوضه آبخیز است که هر یک سهمی در بروز و یا تشدیدِ چالش بهوجودآمده دارند.
بر اساس آمار و اطلاعات موجود، سطح زیر کشت در حوضه دریاچه ارومیه طی سال های اخیر، به میزان چهار برابر افزایش پیدا کرده؛ به طوری که در حال حاضر نزدیک به ۶۰۰ هزار هکتار از اراضی این منطقه زیر کشت است. البته عکسهای هوایی تا ۸۰۰ هزار هکتار را هم نشان میدهند.
این یکی از دلایلی است که باعث میشود بخش زیادی از آبهای منطقه به جای این که راهی دریاچه شود، به مصرف کشاورزی برسد. اما تنها افزایش وسعت منطقه کشت و کم شدن آب وارد شده به دریاچه باعث خشکسالی نشده است. جایگزینی کاشت سیب به جای انگور علت دیگر خشک شدن دریاچه ارومیه است، با این اقدام، میزان مصرف آب در بخش کشاورزی دریاچه ارومیه ۴۰ برابر افزایش یافت. در چنین شرایطی، کشاورزان با کمبود آب مواجه شدند و با حفر چاههای متعدد، نیازشان به آب را برطرف کردند. از آنجایی که هیچ نظارتی در کشور برای حفر این چاهها وجود ندارد، تمام آبی که قرار بود به دریاچه برسد، از طریق چاهها به زمینهای کشاورزی میرسد. در کنار این چاهها، احداث مداوم سدها در سرشاخه رودخانه و رهاسازی آب، بدون اصلاح زیر ساخت های مرتبط نتیجه ای جز تبخیر در فصل گرما و تبدیل شدن نگین فیروزه ای ارومیه به یک تالاب نداشته است.
سال گذشته فاز نخست سامانه انتقال آب سد کانی سیب به دریاچه ارومیه پس از نزدیک به ۱۰ سال انتظار در شرایطی افتتاح شد که تراز سطح آب، به کمترین میزان خود در ۳۰ سال گذشته رسیده بود. پروژهای پرمناقشه که همچنان موافقان و مخالفانی دارد. طرحهای انتقال آب برای احیای نگین فیروزهای شمالغرب ایران از نگاه مخالفان، «مُسکن است و گرهای از کار فروبسته این دریاچه نمیگشاید». بهزعم آنها، «هر آبی که به دریاچه ارومیه ریخته شود، شور خواهد شد و علاوه برآنکه به احیا آن کمکی نمیکند، نقطه مبدأ انتقال آب نیز آسیبدیده و خشک میشود».
موافقان هم علیرغم نظر مساعد، تأکید میکنند، «این پروژه هنگامی میتواند در بهبود حال «شوردریا» اثرگذار باشد که پروژههای لازمِ دیگر اجرایی شود. هیچ پروژهای بهتنهایی نمیتواند این دریاچه را احیا کند «. بااینحال بر این نکته نیز اذعان دارند که «اگر تمامی راهها را هم برویم، فقط نیمی از دریاچه احیا خواهد شد»!
لزوم تغییر الگوی مصرف آب
در این میان، « محمدحسین فرهنگی»؛ نماینده مردم تبریز، آذرشهر و اسکو در مجلس شورای اسلامی با تاکید بر اینکه برای نجات دریاچه ارومیه باید به دنبال راهکارهای عملی باشیم، می گوید: تغییر الگوی مصرف آب و کشت در حوضه آبریز دریاچه ارومیه یکی از راههای قابل اجرا برای کاهش مصرف آب در این منطقه است، اما اگر قرار باشد با همان سیستم سنتی، سطح زیر کشت را افزایش دهیم، راه به جایی نخواهیم برد.
وی بر لزوم تفکر چند بعدی و کلی به احیای دریاچه ارومیه تاکید کرد و می افزاید: در حال حاضر چندین راهکار از جمله انتقال آب به دریاچه مطرح است، اما باید قبل از انجام هر اقدامی، تمامی جوانب آن را بسنجیم.
فرهنگی ادامه می دهد: دراین راستا می توان نسبت به جمع آوری آب های سطحی در شهر تبریز و اطراف دریاچه ارومیه و استحصال آب فاضلاب های شهری اقدام کرد.
مرگ دریاچه، تهدید زندگی منطقه
«غلامرضا نوری»؛ نماینده مردم بستان آباد در مجلس شورای اسلامی نیز با تاکید بر اینکه هنوز تغییرات اقلیمی در کشور جدی گرفته نشده است، معتقد است: ما اول باید به این باور برسیم که در حوزه آب و مسائل زیست محیطی با مشکل مواجه هستیم و سپس بر اساس مطالعات علمی، برای رفع مشکلات اقدام کنیم.
هویت آذربایجان
«علیرضا منادی»؛ دیگر نماینده مردم تبریز، آذرشهر و اسکو در مجلس شورای اسلامی نیز تاکید می کند: دریاچه ارومیه هویت ما است و خشک شدن آن تمام جوانب زندگی ساکنین منطقه را تحت شعاع قرار می دهد.
وی برداشت های بیرویه آب، ایجاد پل روگذر، کشت بیرویه در حوضه دریاچه و… را از عوامل موثر در تشدید بحران آب در این منطقه دانسته و بر ضرورت استفاده از آبیاری تحت فشار در منطقه تاکید کرد.
وضعیت امروز دریاچه ارومیه از نگاهی دیگر، نمود تضاد منافع بین ذینفعان و سیاستگذاران حوضه آبریز است. بدون درک درست ریشهها و تضادهای ایجادشده نمیتوان به راهحل موردپذیرش جمعی رسید. بیشتر راهحلهای پیشنهادی ستاد احیاء به دنبال رفع این تضاد طراحی نشده، بلکه به دنبال کاهش فشار بیآبی و کمبود آب و تعدیل مشکلات کشاورزی طراحیشده است به همین دلیل آثار برنامههای ستاد احیاء علیرغم سرمایهگذاری نتوانسته به عارضه اصلی این تضاد توجه کند و تا زمانی که مانتوانیم این تضاد را به تفاهم تبدیل کنیم، هیچ دولتی توان حل بحران دریاچه را نخواهد داشت.
از هوشمندسازی آبیاری تا بارورسازی ابرها
«احمد فاخریفرد»؛ استاد دانشکده مهندسی آب دانشگاه تبریز با تاکید بر اینکه تحقیقات گستردهای در دانشگاه تبریز در حوزه دریاچه ارومیه و آجی چای صورت گرفته است، می گوید: اقدامات متعددی از سوی بخشهای مختلف علمی استان در این زمینه صورت گرفته و حتی به صورت دشت به دشت میزان مصرف آب و تعیین کاربری اراضی مشخص شده است، اما تاکنون هیچ یک از این طرحهای علمی اجرایی نشدهاند.
وی بر ضرورت حرکت به سمت هوشمندسازی، ارتقای سیستمهای آبیاری، تعیین الگوی کشت، مدیریت بارشهای غیر فصل زراعی و هدایت بارشها به سمت منابع زیرزمینی برای مدیریت مصرف آب تاکید کرده و می افزاید: در حال حاضر باید با انجام روشهای کوتاه مدت، میانمدت و درازمدت در راستای احیای دریاچه ارومیه گام برداریم.
وی انتقال آب از دریاچه وان، مقابله با برداشتهای غیر مجاز از خط رودخانه در فصول غیر زراعی، بهرهگیری از آبهای تسویهخانههای شهرهای اطراف دریاچه ارومیه و مدیریت مصرف در داخل حوضه را از نکات اساسی در رابطه با احیای دریاچه ارومیه می داند.
فاخریفرد همچنین با تاکید بر اهمیت بارورسازی ابرها در شمالغرب کشور می گوید: اگر هواپیماهای بارورسازی ابرها در استان مستقر شود، ما با توجه به سرعت، ضخامت و دمای ابر، بهراحتی میتوانیم در زمان مناسب ابرها را بارور کنیم.
حال خراب و احوال مغموم
دریاچه ارومیه، حالا نفس های آخرش را می کشد، نه از طراوتش اثری است و نه نشاط و شادابی خیل عظیمی از مردم منطقه را می تواند میزبان باشد، تنها، حسرت ها و آه های از ته دل است که میهمانان مغمومش می کشند و ته مانده امیدشان را به وقوع معجزه ای زیست محیطی و مدیریتی برای احیاء دوباره آن بسته است!
امروز آرزوی نقریبا محال احیاء دریاچه ارومیه و بازگشت آن به روزهای خوش و سرزنده گذشته، تنها چیزی است که در نهایت ناامیدی، از سوی مردم پیگیری می شود؛ اما تلخ و دردناک تر این که، سیاست های غلط و نامبارک مدیریتی، چه در بعد نظارت بر الگوهای کشاورزی منطقه و چه از منظر مدیریت صحیح اعتبارات ۳ هزار میلیارد تومانی ستاد احیاء، هیچ کدام منجر به نتیجه مطلوب نشده است!
این تصاویر و گزارش، روایتی مستند و عینی از آخرین وضعیت دریاچه ارومیه در ۳۰ مردادماه سال جاری است، دریاچه ای که قایق های تفریحی و موتوری اش، در نمک بی تدبیری خوابانده شده اند، ساحلی که تا چشم کار می کند، خشکی و باتلاق و نمکزار است و برکه ای ته مانده از این دریاچه که آخرین ساعات عمر خود را سپری می کند تا مرگ نهایی آن فرا برسد …
دریاچه ارومیه امروز مصداق عینی «نمک روی زخم آذربایجان» است و همچون»استخوان لای زخم»، فریادرس می طلبد، به قول ترک ها، «ارومو گولی، بیر سیزلایان یارادیر …»