دهن کجی شهرداری تبریز به عرصه ی فرهنگ و ادب !
دهن کجی شهرداری تبریز به عرصه ی فرهنگ و ادب !
نصب چالش برانگیز شعری به غایت بی ربط به قلم «نصیر پایه گذار» در وصف " پارک ائل گولی " و " شهر تبریز " آن هم در ذیل لقب مبهم " سلطان شعر جناس ایران " در مدخل ورودی پارک تاریخی تبریز موجب تامل و تکدر اهالی نکته سنج جامعه ی فرهنگی استان شده است.

اویاقلیق – ابوالفضل وصالی: در حالیکه نصب چالش برانگیز شعری به غایت بی ربط به قلم «نصیر پایه گذار» در وصف ” پارک ائل گولی ” و ” شهر تبریز ” آن هم در ذیل لقب مبهم ” سلطان شعر جناس ایران ” در مدخل ورودی پارک تاریخی تبریز علیرغم انتقادات جدی بر فحوای آن که موجب تامل و تکدر اهالی نکته سنج جامعه ی فرهنگی استان شده است ،شهرداری منطقه ی ۲ تبریز در اقدامی سوال برانگیز که در واقع باید از آن نوعی دهن کجی آشکار به جامعه ی فرهنگی نام برد ، اعلام کرده است در ۱۱ بهمن ( سرآغاز دهه ی فجر) به رغم وجود اولویت های متعدد قابل احصاء مقدم بر آن ، مراسم نکوداشت برای این به شاعر بزمی و بذله سرای ۹۰ ساله برگزار خواهد کرد !

در خبری که “سایت شهریار “متعلق به خود شهرداری بصورت مصور از نشست دست اندرکاران این مراسم متشکل از مسوولان شهردار ی منطقه و دو تن از اعضاء شورای شهر ( زعفرانچیلر و یاسین بجانی ) در حضور خود ” نصیر پایه گذار ” منتشر کرده است و گمان می رود به اصرار برخی اعضاء شورا لابد جهت نیات خاص در دستور برنامه های ذیل فرهنگی این منطقه قرار گرفته باشد، بی هیچ اشاره ای به ماخذ رسمی و معتبر مقام ادبی مورد ادعا و استفاده ی وی آنگونه که از سوی مراجع صلاحیت دار فرهنگی تایید شود و در بحبوحه ی انتقادات اهل فن بر محتویات شعر منصوب ایشان در ورودی ” پارک ائل گولی ” ،برگزاری این مراسم را رسانه ای کرده است!

این در حالی است که تاریخ فرهنگ و ادب آذربایجان مملو از فرهیختگان بزرگ و شعرای نام آور در ادوار ماضی و مضارع است که نام آنان چه بسی در سایه ی سطحی نگری متولیان امور فرهنگی و یا عدم مداهنه آنان بر صاحب منصبان و یا شاید عدم برخورداری متولیان امور از تدبیر و صلاحیت کافی برای تحقیق درحوزه های فرهنگی ، مورد فراموشی قرار گرفته است و لاجرم افرادی در قامت به اصطلاح مدیر و متصدی امور انفعالاً مقهور بر جوسازی های رندانه ی بی اساس و یحتملاً برای پر کردن خلاء برنامه ریزی های مقتضی در حوزه ی فرهنگ و چه بسی به قصد ارائه ی عملکرد و خالی نبودن عریضه به چنین اقدامات دم دستی متوسل می شوند !

علی ایحال در وهله ی اول از شخص شهردار به جهت ترتب مسوولیت تبعات اقدامات غیر اصولی افراد زیر مجموعه ی بلدیه بر وی که به نظر می رسد برخی تصمیمات و انتصابات چالش برانگیز اخیر او ناشی از اراده های تحمیلی بوده باشد ، و در وهله ی دوم مسوولین دستگاه متولی فرهنگ که متاسفانه در قبال اقدامات فضولانه و موازی غیر تخصصی برخی دستگاهها عموماً سکوت پیشه کرده اند‌ هرچند‌ بی مبالاتی های متعدد‌ی در عملکرد خود آن قابل رویت است و به طریق اولی در وهله ی سوم از کمیسیون فرهنگی شورای شهر که این اتفاق در حوزه ی نظارت آن در حال رخ دادن است – البته اگر خود مقهور چنین القائاتی قرار نداشته و بر آن مصر نباشند – انتظار می رود قبل از برگزاری مراسم فوق و هزینه کرد های خاص قابل پیش بینی بر آن – البته نه از کیسه ی خلیفه بلکه از جیب خلایق – ، حداقل محتوای شعر « غیر جناس » منصوب وی در ورودی ” پارک ائل گولی ” که در هامش تابلوی راهنمای این پارک تاریخی آن هم با لقب ” سلطان شعر جناس ایران ” درج شده است و “اغلب ابیات ” و خصوصاً شاه بیت آن ناظر بر تعارض و تناقض و تضاد فاحش با طبیعت اقلیمی تبریز به شرح : ” تبریزین قیشدادا یاز هاواسی وار” هر خواننده ای را به بهت وا می دارد و حتی عنداالزوم مضامین اغلب سروده های نامبرده را مورد بررسی کارشناسانه قرار داده و در قبال سوالات مطرح ، پاسخگوی جامعه فرهنگی و ادبی شهر باشند .

اگر چه سن و سال بالای این شاعر که شاید از روی توهمات ذهنی ناشی از کهولت سن و یا بهره گیری از بلبشوی حاکم بر فضای مدیریت های فرهنگی خود را به استناد بازی با “اوزان “و “قوافی ” عموماً فاقد درون مایه ی شعری ،” سلطان جناس ” القاء و بر برخی متولیان ساده اندیش و سطحی نگر مقهور و منفعل و ایضاً دست اندرکاران بی تفاوت تحمیل می کند بطوریکه مطالب کلیشه ای به ظاهر خود نوشته ی ( اتو بیوگرافی ) بی نهایت اغراق آمیز در وصف و مدح خود را رندانه از زبان برخی سایت ها و افراد ماخوذ به حیا و شاید هم غافل نشر می دهد، در جای خود قابل رعایت و احترام ایجابی ناشی از سنت اجتماعی است، ولی هرگز نمی تواند مسامحه و خطای آشکار اغراق در تعیین جایگاه ادبی وی را به بهاء خدشه بر اعتبار و شأن فرهنگی شهر اولین ها به ویژه در سطح برگزاری مراسم ” نکوداشت ” از سوی یک نهاد خدماتی غیر مرتبط مثل شهرداری که نهایت وظیفه ی آن ایجاد بستر و فضاسازی های فرهنگی برای نمایش و بروز استعدادها می باشد و نه الزاماً ورود به ماهیت حساس و تخصصی آن که حاصلی جز استهزاء بانیان ندارد، مورد اغماض قرار دهد !

گفتنی است نصب شعر ضعیف المایه که محتوا ی آن به جای اشارت به مفاخر و جایگاه شامخ فرهنگی و تاریخی شهر اولین های تبریز در مدخل پارک “اِئل گولی ” مثال ماهیت اکثر اشعارش به لاطائلاتی چون « تبریزین قیشدا دا یاز هاواسی وار» و قس علی هذا آن هم با در ج عنوان « سلطان شعر جناس ایران » که مورد تایید هیچ مرجع صلاحیت دار فرهنگی نمی باشد و به نقل از خود راوی این شعر صرفا به تشخیص مدیر عامل وقت سازمان پارک ها در این مکان نصب شده است دلیل کافی بر انحرافات و خود محوری مدیریت های غیرتخصصی این ارگان در حوزه های فرهنگی بوده و درد آور تر از همه سکوت رسانه ها در قبال چنین رویکردهای موهن و مخرب البته به دلایل معلوم بر اهل تعمق است !

فلذا با عرض پوزش از محضر جناب “نصیر پایه گذار “که علیرغم انتقاد بر رویه اش ، انصافاً “جنب و جوش ” و اعتماد به نفس وی برای بیان و ارائه ی اشعار موصوف در سن و سال “قریب به قرن” که از عهده ی روحی و فیزیکی کمتر کسی در شرایط مشابه او بر می آید و نگارنده شخصاً بر مواردی از آن خصوصاً حرکات پرپیچ و خم موزون ایشان در محافل مختلف و مختلط شاهد و ناظر بوده است ، و الحق قریحه ی جناس گویی اش ولو در سطح سرگرمی و بزمی و کوچه بازاری ( لهو و لعب ) در جای خود دست مریزاد دارد ، و لیکن به جهت وظیفه ی صیانت و ابهام زدایی از عرصه ی فخیم فرهنگ و هنر و ادب آذربایجان که در نوبه ی خود به عنوان روزنامه نگار بر آن احساس تکلیف کرده و به انحائی متحمل هزینه ها یی در این راه شده ام که کوچکترین آن رنجش خاطر دوستان و ریش سفیدانی چون خود وی از صراحت بیان حقیر می باشد ، این موضوع را از باب مامور به وظیفه نه مسوول به نتیجه ادامه می دهم و مطالبه ی شفاف سازی منطقی در قبال ابهامات وارد بر موارد مذکور جهت اقناع فعالان فرهنگی بطور خاص و عموم شهروندان بطور عام حداقل از باب راستی آزمایی عنوان رسمی” سلطان شعر جناس ایران ” و نیز فلسفه درج شعر مورد اشاره در مدخل بزرگترین پارک آذربایجان ، زیاده خواهی ندانسته و بر آن اصرار خواهم ورزید .

در پایان با نشر چهار “چهار بیتی ” به مثابه « مشتی از خروار » دارای به غایت تامل معنایی و ملاک ارزیابی فکری جناب نصیر پایه گذار که خود به عنوان اشعار برگزیده اش به برخی وبلاگ ها و سایت ها ارائه کرده است و البته هرکسی در این نمونه های منتخب وی ( خصوصاً ردیف آخری که به دستخط خود مزین و به جناب حامد ایمان مدیر ” مجله ی غروب ” اهداء کرده است تا جای هیچگونه کتمان باقی نمانده باشد ) ، صرفنظر از لغزش های شعری و فقدان لطافت و بداعت و انسجام معنایی ، به اندازه ی” تار مویی” مضامین اجتماعی و معنوی و حکیمانه بیابد به شرط شرح عالمانه حجت خواهد داشت ! ؛به استقبال مراسم نکوداشتش در بلدیه ای می رویم که صدها اولویت مورد نسیان و غفلت در حوزه ی ماموریت های تعریف شده ی سازمانی اش حتی در عرصه ی رویکردهای فرهنگی به غایت مقدم بر چنین موردی می توان رصد کرد !

۱️⃣
داری چـــه مژه، چه لب، چـــــه گونه
جـــــــانا ز تو دل کنم، چگونه
گــــویــــا بتـــــو مــــادرت سپـــــرده
هر کس ز تو خواست هر چه، گو: نه
*

۲️⃣
عاشیق اولدوم مین بیر گولون بیرینه
هانسی مکتب دئییب گولون بیرینه
هیچ بیر گولو بوداغیندان اوزمه رم
میلیون لار وئره لر گولون بیرینه
*

۳️⃣
ز مهر همه دلبران، دل، بری بود
ولی دلبر من عجب دلبری، بود
چو آهو به یک جلوه دل می ربودی
تو گویی که کارش همان دلبری، بود
***

۴️⃣
آذربایجان غروب طلوع ائیله دی
کیملر بو غروبی طلوع ائیله دی
یوز هنرلیلر وئردی ال اله
غروب بئله اولدی طلوع ائیله دی

از کمیسیون فرهنگی شورای شهر تبریز که این اتفاق در حوزه ی نظارت آن در حال رخ دادن است انتظار می رود قبل از برگزاری مراسم فوق و هزینه کردهای خاص قابل پیش بینی ، حداقل محتوای شعر منصوب وی در ورودی ” پارک ائل گولی ” را مورد بررسی کارشناسانه قرار داده و در قبال سوالات مطرح بر آن ، پاسخگوی جامعه فرهنگی و ادبی شهر باشند”.