بیمه گرِ شرف…‏
بیمه گرِ شرف…‏

اویاقلیق – زهرا عبداله میرزائی: در هر جای زمین، زیر آسمان خدا، فتنه ای، غارتی، قتلی، حق کشی، حرام خواری، بی عدالتی و … رخ می دهد تنها گمشدۀ انسانی را در تمام این جنایت ها، نهایتاً «شرف» خواهی یافت؛ اگر ذره ای در وجود آدمی شرف باشد مطمئناً به سمت خطا و وحشیگری نخواهد […]

اویاقلیق – زهرا عبداله میرزائی: در هر جای زمین، زیر آسمان خدا، فتنه ای، غارتی، قتلی، حق کشی، حرام خواری، بی عدالتی و … رخ می دهد تنها گمشدۀ انسانی را در تمام این جنایت ها، نهایتاً «شرف» خواهی یافت؛ اگر ذره ای در وجود آدمی شرف باشد مطمئناً به سمت خطا و وحشیگری نخواهد رفت…
در لغت نامه دهخدا، «شرف داشتن» اینطور معنی شده است: آبرو و عزت داشتن؛ دارای حرمت و ناموس بودن؛ بزرگواری و مرتبت داشتن.
آری در این دنیای پُرفتنه با ناامیدی، دنبال انسانیت و شرافت هستیم؛ و تو می توانی در دهلاویه، بیمه شدنِ شرف را بیابی…
شهید دکتر مصطفی چمران؛ دانشمندی عارف که همه رفاه و امکانات آمریکا را رها کرد و با کوچ به جنوب لبنان، زندگی در میان محرومان و مستضعفان را انتخاب کرد و سالها در آنجا به مبارزات خود ادامه داد؛ چریک های زیادی را تربیت کرد تا در کنار امام موسی صدر، پایه های مقاومت را طرح ریزی کند و در کنار آموزش نظامی، برای یتیمان لبنان، پدری بی نظیر و تکرار نشدنی را در تاریخ ثبت کرد؛ آنچنان عمرش را فدای انسانهای مظلوم و ستمدیده کرد که امام خمینی (ره) او را بیمه گرِ شرف در این دنیا توصیف کرد…
اما حقیقتاً شرفی که شهید چمران آن را بیمه کرد چیزی جز قطره قطرۀ خون پاکش که مظلومانه بر خاک دهلاویه ریخت، نبود… چمران شهیدانه زندگی کرد تا در نهایت به آرزوی شهادتش رسید… پس بارها قبل شهادتش، شهید شده بود با رها کردن دنیا و همه وابستگی های آن… آری او دنیا را سه طلاقه کرده بود تا خدا خریدارش شود…
شهید دکتر مصطفی چمران آنچنان همه را با پاکی و خلوصش شیفته خود کرده بود که خبرنگاری که با تصویربرداری، لحظه های دردناک ولی ماندگار شهادت دکتر چمران را در ۳۱ خرداد ۱۳۶۰ در دهلاویه ثبت کرده، می گوید: «به علت شیفتگی به شهید چمران، کارم شد چمران شناسی تا این شخصیت را بشناسم… به نظر من اگر کسی بتواند فقط ۱۰ درصد از شخصیت شهید چمران را در خود پیاده کند، می تواند خیالش راحت باشد…»
شهید چمران عزیز، چگونه می توان از شما نوشت؛ از رشادت ها و فداکاری هایتان؛ از عرفان بی نظیر شما؛ از اخلاص نابتان؛ از انسانیت تکرار نشدنی تان؛ از مهربانی های پدرانه تان… نه، کلمات توان وصف این خوبی هایتان را ندارند… آنچنان غریبانه زیستی و غریبانه هم از دنیا کوچ کردی که همچنان بعد رفتنت بین همه غریب هستی و شناخت تو برای دوستدارانت سخت است…
شهید چمران عزیز، ای فرمانده قلب ها، همچون باران بر کویر دلهای عاشقانت باریدی تا آنها را در بهترین مسیر عرفان قرار دهی و ثابت کنی که شهدا زنده اند و نظاره گر…
شهید چمران عزیز، تو بارها در طول حیاتت با اثبات اینکه دنبال پُست و مقام دنیایی نیستی، شرف را بیمه کرده بودی و فقط با شهادتت این بیمه گریِ شرف را به نام خودت ثبت کردی و چه ثبت زیبایی که همه را همچنان به سوی خودت جذب می کنی… طوریکه امام خمینی (ره) می گوید: «ما و شما هم خواهیم رفت. مثل چمران بمیرید…»
شهید چمران عزیز، آنچنان آسمانی بودی که انگار هرگز روی زمین زندگی نکرده بودی؛ آنجا که از حالات عرفانی خود می گویی: «خدایا، تو را شکر می کنم که لذت معراج را بر روحم ارزانی داشتی، تا گاه گاهی از دنیای ماده درگذرم و آنجا جز وجود تو را نبینم و جز «بقاء» تو چیزی نخواهم و بازگشت از «ملکوت اعلی» برای من شکنجه ای آسمانی باشد که دیگر به چیزی دل نبندم و چیزی دلم را نرباید.»
شهید چمران عزیز، ای چریک خستگی ناپذیر، آنچنان در تمنای شهادت، از دنیا بریده بودی و مشتاق پرواز بودی که «شهادت» بهترین پاداش مجاهدت های تمام عمرت در راه اسلام و نجات انسان های دردمند بود… ای بیمه گرِ شرف، شهادتت مبارک…

پ. ن. ۳۱ خرداد ماه؛ سالروز شهادت دکتر مصطفی چمران