معلم شهید؛ مبارزی بی نظیر در راه حق
معلم شهید؛ مبارزی بی نظیر در راه حق

اویاقلیق – زهرا عبداله میرزائی: یک انسان، فارغ از دین و مذهب باید قدرت تعقل داشته باشد تا از سایر موجودات تفکیک شود! اگر قرار است چشم ها بسته باشد، عقل ها آکبند! و فقط از روی جهل و تعصب کورکورانه، در مورد انسان ها قضاوت شود پس چه فرقی بین انسان و سایر موجودات […]

اویاقلیق – زهرا عبداله میرزائی: یک انسان، فارغ از دین و مذهب باید قدرت تعقل داشته باشد تا از سایر موجودات تفکیک شود! اگر قرار است چشم ها بسته باشد، عقل ها آکبند! و فقط از روی جهل و تعصب کورکورانه، در مورد انسان ها قضاوت شود پس چه فرقی بین انسان و سایر موجودات خواهد بود؟!

حال اگر ادعای مسلمانی هم به انسان بودن اضافه شود، وظیفه قضاوت در مورد انسان ها خیلی سنگین تر از حالت قبل می شود. دین اسلام، داشتن انصاف برای هر مسلمان را به شدت توصیه می کند طوریکه بارها در گفتار امامان، داشتن انصاف به عنوان یک فضیلت اخلاقی ذکر شده است.

انصاف داشتن به معنای عدالت ورزی است؛ پیامبر گرامی اسلام می فرمایند: «با انصاف ‏ترین مردم کسى است که آنچه را براى خود مى ‏پسندد براى همۀ مردم هم بپسندد و هرچه را براى خود نمى ‏پسندد براى مردم هم نپسندد.» رسول خدا (ص) مؤمن حقیقی را کسی می ‌دانست که با انصاف باشد و می ‌فرمود: «هرکس به نیازمند، کمک مالی کند و با مردم منصفانه رفتار نماید چنین کسی مؤمن حقیقی است.»

معلم شهید، دکتر علی شریعتی، قربانی قضاوت های به دور از انصاف مسلمانی هست؛ معلمی که جان خود را برای زنده نگه داشتن اسلام فدا کرد.

شهید دکتر علی شریعتی، عاشقی دلسوخته بود که مثل شمع، سوخت تا روشنی بخش تاریکی زمانش باشد و مردم زمانش را بیدار کند؛ مبارزاتِ این معلم شهید علیه صاحبان زر و زورِ زمانش بود و در نهایت در همین جهاد خالصانه به شهادت رسید و به ملاقات پروردگارش نائل گشت.

شهید شریعتی، شهیدِ راه حق بود و در تمام نوشته ها و افشاگری هایش در سخنرانی هایش همواره خودِ واقعی اش بود و این اخلاص و خودِ واقعی بودن، راز ماندگاری این معلم شهید است چراکه همیشه برای حقیقت فریاد زد و این فریادها در طول تاریخ برای همه آزاد اندیشان، امید بخش و دلنشین است…

شهید شریعتی در کتاب «گفتگوهای تنهایی» از دوران کودکی و متفاوت بودن خود چنین نوشته است: «همه می گویند، از همان اول با همه بچه ها فرق داشتی… توی مهمانی های خانوادگی… حواست جای دیگری بود، توی خودت، معلوم نبود کجا… از همان وقت ها این صفات مشخص تو بود. میل به تنهایی، سکوت، با خود حرف زدن و فکر کردن دائم…»

شهید دکتر مصطفی چمران درباره تنهاییِ شهید شریعتی می گوید: «هرچه قدر انسان به خدا نزدیک تر می شود تنهاتر می گردد، مگر خدا تنها نیست؟ وحدانیت خدا خود نتیجه اش تنهایی است و هر کس به کمال نزدیکتر می شود به همان درجه تنهاتر است. در این تنهایی است که انسان با خود آشنا می شود، خود را می شناسد و از آنجا آدمی به معرفت خدا نائل می شود و در تنهایی خود با تنهایی خدا به وحدت می رسد، این تنهایی است که به عرفان می کشد و علی تنها بود…»

شهید شریعتی در کتاب «حسین وارث آدم» از خانه نشینی خود چنین می نویسد: «شب عاشورا بود، عاشورای سال ۴۹ و من خانه نشین، قربانی مصلحت! که هرگز از ظلم ننالیده ام و از خصم نهراسیده ام و از شکست نومید نشده ام، اما این کلمه شوم «مصلحت» دلم را سخت به درد آورده بود. مصلحت! این تیغ بیرحمی که همیشه حقیقت را با آن ذبح شرعی می کنند.»

شهید چمران درباره عرفانِ شهید شریعتی می گوید: «این عرفان است که غم و درد را زیبا و ثمر بخش می کند، این عرفان است که شهادت را لذت بخش و مقدس می نماید، عرفان است که سختی ها و مصیبت ها را آسان می کند و زیر شکنجه ستمگران به آدمی استقامت می بخشد، عرفان است که غرور و تکبر و خودخواهی و مصلحت طلبی را از وجود انسان پاک می کند، عرفان است که طاغوت را به هر نوعی و به هر شکلی در مذبحه عشقِ خدایی قربانی می کند… و دکتر علی شریعتی، این بزرگ شهیدِ عصر، سرتاسر وجودش با عشق و عرفان سرشته شده بود.»

نوشته های شهید شریعتی، نوری در قلب مردم زمانش روشن کرد و حال نیز آثار این بزرگ مرد اندیشه، امید بخش مظلومان جهان است چراکه این معلم شهید همواره در طول مبارزاتش برای دادخواهی از مظلومان و رسوایی ظالمان، فریادها زد تا هرگز حقایق، فدای مصلحت ها نشود…

شهید دکتر علی شریعتی در نیایش هایش با خدا می گوید: «خدایا، مسئولیت ‌های «شیعه بودن» را که علی ‌وار بودن و علی ‌وار زیستن و علی‌ وار مُردن است و علی ‌وار پرستیدن و علی ‌وار اندیشیدن و علی ‌وار جهاد کردن و علی ‌وار کار کردن و علی ‌وار سخن گفتن و علی ‌وار سکوت کردن است تا آنجا که در توان این بنده ناتوان علی است، همواره فرا یادم آر. به عنوان یک «من علی‌ وار»، یک روح در چند بعد، خداوند سخن بر منبر، خداوند پرستش در محراب، خداوند کار در زمین، خداوند پیکار در صحنه، خداوند وفا در کنار محمد (ص)، خداوند مسئولیت در جامعه، خداوند پارسایی در زندگی، خداوند دانش در اسلام، خداوند انقلاب در زمان، خداوند عدل در حکومت، خداوند قلم در نهج ‌البلاغه، خداوند پدری و انسان پروری در خانواده، و… بنده خدا در همه جا و همه وقت… و به عنوان یک شیعی مسئول، وفادار به مکتب، وحدت و عدالت که سه فصل زندگی اوست، و رهبری و برابری که مذهب اوست و فدا کردن همه مصلحتها، در پای حقیقت که رویه اوست.»

شهید علی شریعتی در کتاب «حسین وارث آدم» غریبانه از خود می نویسد: «در میان روشنفکران متهم به دینداری، در میان دینداران منسوب به بی دینی و در ورای این هر دو، نیز، یک «خارجی مذهب که سر از بیعت با امیرالمؤمنین پیچیده»! و دیدم که شده ام نوازنده ای کَر یا نقاشی کور و یا دونده ای فلج، و به هر حال، کسی که تمامی هستیش عقیده است، و معلمی معنی «بودن» او است، سخن گفتن، دم زدن او و نویسندگی، زندگی کردن او و اکنون از این هر سه محروم…»

آری دکتر شریعتی این معلم شهید راه حق، با داشتن عشق و عرفان، مبارزی بی نظیر در راه حق بود…

روحشان شاد و یادشان جاودان…