چابک سازی، توجیه ولنگاری نسبت به امور فرهنگ و ورزش در شهرداری تبریز
چابک سازی، توجیه ولنگاری نسبت به امور فرهنگ و ورزش در شهرداری تبریز

اویاقلیق: در یک دوره زمانی، سازمانی کردن امور، مسیر صحیحی برای رفع و رجوع مطالبات عمومی تلقی می شد. اما در میدان تجربه تشکیلاتی و یا به اصطلاح بوروکراتیک کردن ادارات و سازمان ها مشخص شد که از درخت کاج میوه سیب حاصل نمی شود و اهداف مورد نظر تحقق نیافت و البته بصورت متعدد […]

اویاقلیق: در یک دوره زمانی، سازمانی کردن امور، مسیر صحیحی برای رفع و رجوع مطالبات عمومی تلقی می شد. اما در میدان تجربه تشکیلاتی و یا به اصطلاح بوروکراتیک کردن ادارات و سازمان ها مشخص شد که از درخت کاج میوه سیب حاصل نمی شود و اهداف مورد نظر تحقق نیافت و البته بصورت متعدد گرهی بر مشکلات شهروندان نیز افزود.

در دوره «پسا تکنوکراتیک»، کوچک کردن سازمانی و اصطلاحا چابک سازی بواسطه رفع تورم کاذب ایجاد شده در سازمان ها و نهادها در اولویت متولیان و سیاست گذاران قرار گرفت. طبیعتا کوچک سازی سازمانی و اداری بدون محول نمودن بخشی از امور به بخش خصوصی امکان پذیر نبود. ولی هر چند که ظاهرا واگذاری برخی کارها به بخش خصوصی یک روند مشخص دارد اما برخی سازمان ها هنوز در پیچ و خم چابک سازی، انگار به فضاحت تمام پنجر شده اند.

شهرداری تبریز برای رهائی از موازی کاری دو سازمان مهم امور ورزش و فرهنگی و جهت رفع بروکراسی های مارپله ای، با ابلاغ وزارت کشور و موافقت شورای شهر تبریز این دو سازمان را ادغام کرده است. اما انگار فقط برخی از مدیران صرفا برای کلنگ زنی خلق شده اند و بنوعی ناف شان را فقط با افتتاح ها و تصویب های صوری و رسانه ای خاک کرده اند و بنا ندارد تصمیم شان را به سرانجام برسانند.

خبر مهم ادغام سازمان فرهنگی شهرداری و سازمان ورزش، تیتر رسانه ها می شود و انگار مردم فقط تا این حد محرم هستند چرا که وقتی هنوز مدیرعامل سازمان جدید التاسیس مشخص نشده، احتمالا یا بقیه عملیات ادغام دو سازمان در کره ای دیگر انجام خواهد گرفت و مربوط به من و شمای نوعی نمی شود و یا اینکه خواب زمستانی برخی مسئولین قبل از فصل سرما شروع شده و مردم و رسانه ها بی خبرند و باید تا فصل بهار و احتمالا شروع شعارهای انتخاباتی منتظر باشند.

اما همه فاجعه بلاتکلیفی ادغام فوق الذکر در بلاتکلیفی مشخص شدن مدیرعامل خلاصه نمی شود. شاید از جمله سازمان هائی که مستقیما میزبان طیف وسیعی از جوانان، هنرمندان، ورزشکاران و فرهیختگان بوده همین دو سازمان هستند. اما از آنجائیکه این سازمان ها بیشتر خرج روی دست سازمان مادر می گذارند شاید مشاوران ناصالح، پیشنهاد بلاتکلیفی سیستماتیک را داده اند تا هم ادغام صورت گرفته باشد و هم اینکه به بهانه عدم تعیین تکلیف نهایی بالاخص در مورد مدیرعامل، بتوانند کم کاری هایشان در قبال جوانان و فرهیختگان را لاپوشانی کنند.

البته سازمان فرهنگی شهرداری اخیرا با مدیریت نسبتا موفق توانسته بود هنرمندان و جوانان را با خود همراه سازد و سازمان ورزش شهرداری نیز هر چند با مدیریت میلی اداره می شد! ولی حداقلا موفقیت هایی داشته است که برخی را به بلندپروازی در هپروت خیال شان ترغیب کرده است.

حال با ادغام میمون و مبارک این دو جزیره ای که ذاتا باید یک سرزمین باشند تا شهروندان تبریزی از مزایای آن بهره مند شوند؛ انتظار از مسئولین امر می رفت که آتش امیدی که افروخته اند را با پُف کردن به ریش ملت خاموش نکنند.

بالاخره باید دلیل این تاخیر مشخص گردد. اگر معیار سازمان شهرداری تبریز انتخاب مدیرانی است که صلاحیت مدیریتی و سلامت اقتصادی دارند و در بین عوام و خواص مقبولند چرا همانند ادغام دو سازمان پسماند و موتوری، مدیر موفق را ابقا نمی کند؟! و اگر بناست خاله ها، عموها، برادر زاده ها، فامیل دور، برخی معممین خنثی و بی خاصیت و یار و یاوران نوکیسه ها و جناح رانت و چپاول را راضی کنند، خجالت نکشند ولی مردانه هزینه انتخاب شان را نیز بر عهده بگیرند.

بالاخره باید مشخص شود که شهرداری حامی کدام جریان است؟! جریانی که در عین تعهد به ارزش ها و آرمان های نظام، زبان روز را بلد است و بدون تکبر و فخر فروشی و قارون منشی؛ با پیر و جوان، هنرمند انقلابی و یا منتقد و … به نحوی هستند که گروه های مختلف او را از خود می دانند و مورد اقبال و توجه مدیران ارشد سازمان شهرداری هستند و یا اینکه می خواهد امتیاز دهی و دلبری از کانون های زر سالار را بر هر امری تقدم بخشد؟!

البته بد نیست که مدیران شهرداری کمی هم وقت بگذارند و با جوانان و هنرمندان و ورزشکاران و زنان این شهر، ولو بهمراه دوربین های رسانه های همسو، همراه شوند و نظرشان را نسبت به مدیرانی که انتخاب می کنند بپرسند. شاید از گرداب ولنگاری نجاتی حاصل شد و عاقبت بخیر شدند.