روزگار سپری شده میراث تبریز
روزگار سپری شده میراث تبریز

خودرو را پای دیوارهای نوساز ارک سروقامت زخم بر دل، پارک کردم و پیاده در مسیر خیابان مصلی به سمت محله قدیمی مقصودیه به راه افتادم. پیاده شدن از خودرو در پیرامون ارک همان بود و عبور مسلسل وار تصاویر تاریخی بر جای مانده از ارک و بلوک تاریخی ارزشمندش از دوران سفر شاردن به […]

خودرو را پای دیوارهای نوساز ارک سروقامت زخم بر دل، پارک کردم و پیاده در مسیر خیابان مصلی به سمت محله قدیمی مقصودیه به راه افتادم.
پیاده شدن از خودرو در پیرامون ارک همان بود و عبور مسلسل وار تصاویر تاریخی بر جای مانده از ارک و بلوک تاریخی ارزشمندش از دوران سفر شاردن به تبریز به این سو، همان.
ارک بود و مویه هایش از خشم و غصب روزگار بر تن سرخ فانش از افزون بر شش سده قبل به این سو.
در آن لحظات من می توانستم به خوبی درک و حس کنم که ‘این ارک بلند تبریز’ یک پیکره خشتی بی روح نیست، بلکه تابلوی زیبایی از افزون بر ۶۰۰ سال تاریخ تلخ و شیرین تبریز و ایران است که انگار میان زمین و آسمان تبریز کهنسال کوبیده شده است؛ تاریخی که حوادث زیادی را از سرگذرانده و سلسله های مختلفی را بر بستر تمدن ساز خود به نظاره و یاری نشسته است.
هر چند ارک تبریز خاطرات تلخ و شیرین زیادی را در خشت خشت اش به یادگار دارد، اما بدون شک دوران فرمانفرمایی عباس میرزا نایب السلطنه و جنگ های وی با روسیان و حوادث مشروطه، نقطه عطف همه آنهاست.
میرزا صالح کازرونی که در مقام نخستین سفیرکبیر فتحعلی شاه قاجار در روسیه تزاری، در زمان حکمرانی عباس میرزا به تبریز آمده، در سفرنامه خود از آرامش و امنیت حاکم بر آذربایجان انگشت حیرت به دهان می گیرد و از نابسامانی غالب بر ایالت فارس می نالد.
ارک در زمان جنگ های ایران و روس، نقش بی مانندی به عنوان قورخانه و محل توپ و گلوله ریزی داشت و پشتیبان معنوی مردم این دیار با سربازان تزار روس بود.
در دوره مشروطه نیز ارک، سمبل مقاومت مشروطه خواهان در برابر سلطنت طلبان و در جنگ های چهار روزه، شاهد عینی از جان گذشتگی های امیرحشمت نیساری و یارانش برای در هم پیچیدن پرونده روس های اشغالگر بود.
پیکر خسته و خراب ارک هنوز نیز زخم های ناشی از شلیک گلوله های توپ شهرزن ارتش تزار را با گذشت افزون بر یک سده به یادگار دارد.
کسروی در تاریخ ‘هیجده ساله آذربایجان یا سرنوشت گردان و دلیران’ در باب اهمیت ارک و نفرت روس ها از آن می نویسد:’ چون میخواستند از هر سو بنیادی که با ایشان جنگ شده آنجا را براندازند و بزرگ ترین آنها ارک بود و آنرا بآن بزرگی و استواری به آسانی نتوانستندی برانداخت و آنگاه از برانداختن آن شاید بخش بزرگی از شهر آسیب دیدی، برآن شدند که دیوارهای آن را براندازند و چون دیوارها بس استوار بود و با دینامیت کاری از پیش نمی رفت کارگرانی را با مزد به کندن آنها واداشتند و بدینسان دیوارهای آنرا برانداختند'( کسروی، جلدو دوم، ۱۳۵۶؛ ۳۴۱).
از خیال ارک بیرون می آیم و راهم را به طرف ساختمان های دانشکده شهرسازی و معماری دانشگاه هنر اسلامی کج می کنم.
دانشکده ای مرکب از خانه های تاریخی بهنام، گنجه ای و قدمی که دامنه زمانی ساخت شان از اواخر زندیه تا اواخر قاجاریه می رسد و معماری شان، آدمی را شیفته خود می کند.
قدم زدن در فراخنای فضای فیزیکی بهم پیوسته این سه خانه تاریخی آرمیده در دل یکی از محلات اعیان نشین تبریز، دفتر قطور تاریخ ۲۰۰ ساله این کهن- کلان شهر را در پیش چشم می گشاید؛ دفتری آکنده از رویدادهای رنگارنگ سیاسی، اجتماعی و فرهنگی که به حساب نمی گنجند.
از همین شهر بود که ‘نخستین کاروان معرفت’ (محبوبی اردکانی نیز کتابی به همین نام نوشته که بسیار خواندنی است) ایران زمین، با صلاحدید و همت عباس میرزا و وزیر کاردان اش، قائم مقام فراهانی، رهسپار روسیه و انگلستان شد تا ولیعهد دانشمند قاجاری، امیدی به یافتن پاسخ این سوال خود از ژوبیر، سفیر وقت فرانسه در تهران که ‘نمی دانم این قدرتی که شما را بر ما مسلط کرده، چیست و موجب ضعف ما و ترقی شما چه؟… اجنبی حرف بزن!، بگو من چه باید بکنم که ایرانیان را هوشیار نمایم؟ ‘، داشته باشد.
به دنبال این اتفاق میمون، نخستین چاپخانه های تاریخ معاصر ایران زمین در تبریز به کار انداخته شد و شیوه تکثیر کتاب از استنساخ به تولید انبوه و چاپی تغییر یافت.
ایجاد کارگاه های اسلحه سازی، توپ ریزی و گلوله سازی در تبریز از دیگر ثمرات اعزام نخستین دانشجویان ایرانی به اروپا توسط عباس میرزا و دستگاه حکمرانی اش در آذربایجان بود.
خانه های تاریخی سه گانه دانشکده شهرسازی و معماری دانشگاه هنر اسلامی نیز نمودی از دستاوردهای ‘مکتب تبریز’ در حوزه های دانش، معماری و فرهنگی است.
مالکان این خانه های تاریخی نیز خود از مردان تاریخ ساز کشورمان بوده اند، به گونه ای که خانه گنجه ای، یادآور شجاعت های جوادخان گنجه ای، حاکم معروف گنجه، در جنگ با روس هاست.
البته زیبایی های این سه خانه تاریخی با خانه صدقیانی شانه به شانه می زند و در آن سوی خیابان مصلی، رو به خیابان ارتش، بنای مدرسه رشدیه را به نظاره نشسته است.
مدرسه رشدیه نیز که افتخار میزبانی تندیس ‘میرزا حسن رشدیه’، بنیانگذار مدارس نوین ایران، را دارد، تجلیگاه تاریخ حدود ۱۳۵ ساله مدرسه به سبک نوین در ایران اسلامی است.
رشدیه در راه ترویج سبک نوین مدرسه سازی چه مرارت ها و تلخی ها که نکشید و آخر سر نیز به ناچار دل از خاک و دیار آبا و اجدادی برکند و میهمان شهر مقدس قم و مورد احترام و تکریم بی اندازه آیت الله حائری، بنیانگذار حوزه علمیه قم، شد که تکریم میرزا را به علمای قم توصیه و تأکید می کرد.
ساختمان مدرسه رشدیه، البته بنای فعلی نمادین است و بنای اصلی آن در ششگلان و سرخاب در زمان خود توسط متحجرین ویران شد، با بنای زیبا و سنگی مرکز اسناد شمال‌غرب کشور در تبریز همسایه است که خود از جاذبه های گردشگری این کهن شهر محسوب می شود و روزگاری محل استقرار چاپخانه باستان بود.
از کوچه جنوبی عمارت شهرداری به خانه تاریخی حیدرزاده می پیچم که آن نیز یادگاری از زنده یاد حیدرزاده، از بازرگانان و مبارزان بنام تبریز در نهضت مشروطه و قیام خیابانی، است.
البته همان گونه که گفته شد، محله مقصودیه از این بناهای قدیمی زیاد دارد که خانه سلماسی، با کاربری موزه سنجش، از جمله آنهاست.
کاش بافت تاریخی تبریز با بناهای مسکونی، مذهبی و فرهنگی و مراکز تصمیم گیری و سیاسی اش باقی می ماند تا گواهی باشد بر پویایی و زیبایی خیره کننده معماری ایرانی-اسلامی در طول قرن ها!

گزارش از: محمد عزیزی راد – ایرنا