خبرنگاری؛ حکایت زبان سرخ و سر سبز!
خبرنگاری؛ حکایت زبان سرخ و سر سبز!
«سخت و زیان آور» هم گفته اند خبرنگاری را، سخت برای خود خبرنگاران و زیان آور برای مسوولان، هرچند آنچه خبرنگاران واقعی می نویسند، به مذاق از ما بهتران خوش نمی آید و همواره سختی ها و تبعات خبرنگاری، گریبانگیر خبرنگاران می شود.

اویاقلیق – سعید طریقتی: خبرنگار ماندن در عصری که تعدد و تکثر رسانه های رسمی، مرجع، مجازی، فیک، شبه رسانه ها و البته «تروریست رسانه» های نوظهور، سخت ترین کارهاست تا «سخت و زیان آور» بودن این اشتغال عاشقانه، صد چندان شود!
خبرنگار شدن در فضای متکثر رسانه ای، اگرچه شاید سهل و آسان باشد، اما خبرنگار ماندن و پایبند بودن به اصول این رسالت خطیر اجتماعی، فرهنگی، کاری است بس دشوار که عدد چنین خبرنگارانی را انگشت شمار می کند.

خبرنگاری را نه شغل، که «عشق» می دانیم، عشقی به وسعت فدا و فنا شدن در طریق رسالتی که بر شانه های خبرنگاران نهاده اند تا «نور» از گلوی رسای «قلم و اندیشه»، بر تاریکخانه ها بتابد، کجی ها به راه راست هدایت شوند، اربابان زر و زور خیال خام در سر نپرورانند، مردم، فریادرسی بیابند و جهان، همانی شود که باید باشد!
تهدید و تحدید، از هر نوع و شکلش که بخواهی در این «رسم دیوانگی» فراوان است، چه از جانب «از ما بهترانی» که ساحل امن آنان با ایفای نقش خبرنگاران ناامن می شود! و چه از سوی نوچه ها و پیاده نظام کاسه لیس ایشان، و همین مطالبه گری نیابتی و مسوولانه خبرنگاران که عمدتا مصداق «زبان سرخ و سر سبز» است، چه اردوهایی را که به تلاطم نمی کشاند!
«تطمیع و وسوسه» نیز تا دلتان بخواهد در تقابل های رسانه ای خبرنگاران با اصحاب زر و زور و تزویر فراوان است! اگر تطمیع و آلوده شدی که کارت تمام است و اگر نه، می شوی آماج تهمت ها و افتراهایی که تنها در دکان خناسان یافت می شود.
خبرنگاری، «سهل و ممتنع» است، مانده هر کس از این میدان پر خطر و خطیر، دنبال چه چیزی باشد و سلاح قلم را به سمت کدام هدف نشانه بگیرد!

«سخت و زیان آور» هم گفته اند خبرنگاری را، سخت برای خود خبرنگاران و زیان آور برای مسوولان، هرچند آنچه خبرنگاران واقعی می نویسند، به مذاق از ما بهتران خوش نمی آید و همواره سختی ها و تبعات خبرنگاری، گریبانگیر خبرنگاران می شود.
هرچند هیچ وقت و در هیچ مقطعی، نبض زمان، به نفع و میل خبرنگاران نزده و خبرنگاران در میان انبوهی از مشکلات و سختی ها، راه درست خویش را طی کرده اند؛ با این حال، نبض رویدادها و اخبار، با کلمه و کلمه ی نوشته های آنان در ضربان بوده و شفافیت، معنای عینی یافته است.

«مرجع و مولف» بودن خبرنگار و رسانه متبوع او نیز از آن دست الزاماتی است که هم اعتماد مخاطب و هم همراهی عمومی را برای خبرنگاران به دنبال می آورد تا فرق باشد میان او و دیگران.
اغلب خبرنگاران متعهد به اصول و قواعد این حرفه، شب را به روز و روز را به شب گره می زنند تا حرفی و دردی از انبوه دردهای این مردم و جامعه ای که در آن نفس می کشند، پوشش دهند و دغدغه های عمومی را به گوش کسانی که برای حل و رفع همین مشکلات مسوول شده اند برسانند، غافل که این کنش و تلاش، حکایت «دست کوتاه» و «خرما بر نخیل» است، نه گوش شنوایی وجود دارد و نه پای عملی به راه می افتد!
خبرنگاران در چنین فضایی، به مثابه شمعی هستند که در سکوت، تمام می شوند و همچون ققنوس، می سوزند و دوباره زاده می شوند تا همچنان صدای رسای مردم باشند، اعتماد مردم، بهترین پاداش و قوت قلب برای خبرنگارانی است که ههموار در طرف مردم ایستاده اند و در تقابل با کجی ها و کج ها!

روز خبرنگار، تنها یک روز عادی در تقویم جاری؛ روزی برای یادآوری دردها و تنهایی های کسانی است که مجبورند همچنان نوری باشند بر تاریکی ها!