اویاقلیق: در طول ۱۱ ماه مدیریت علی رستمی در مس ایران و ۸ ماه حضور معبود عباسزاده در سونگون، تعاریف متعددی همچون مدیر جهادی و مدیر انقلابی و … از زبان مدیرعامل مس و استاندار آذربایجانشرقی در مورد عباسزاده شنیدهایم که بویژه بر تعصب نامبرده به زادگاهش تاکید شده است.
لازم است به چند مورد از مصادیق تعصب عباسزاده و اقداماتش پرداخته شود:
الف: علی رستمی برای جبران بخشی از خدمات و الطاف معصومه پاشایی نماینده مرند، تصمیم گرفت یک آزمایشگاه مرجع مواد معدنی را در مرند تاسیس نماید تا این آزمایشگاه در روز مبادا (تبلیغات انتخابات) به داد پاشایی برسد! شهر مرند که شرکت مس هیچ فعالیت و عملیاتی در آنجا ندارد چرا باید اینقدر مورد توجه رستمی باشد؟ ریشه موضوع برمیگردد به سال ۱۴۰۰ و مدیر عاملی رستمی در خاک چینی! و تلاش پاشایی برای رفتن رستمی به شستا!
ولی نکته جالب اینجاست که معبود عباسزاده مدیر بومی و به اصطلاح متعصب سونگون، نقش مهمی در تاسیس آزمایشگاه مرند که حق ورزقان و ورزقانیها بود، ایفا نموده است. در ۲۳ مهرماه ۱۴۰۱، با امضای صورتجلسهای بین مسئولین دانشگاه تبریز (رئیس، معاون پژوهشی و معاون پشتیبانی)، مدیران مس ایران (مدیرعامل مس و مدیر مجتمع سونگون) و همچنین معصومه پاشایی بهرام نماینده مرند و جلفا، مقرر شد ضمن تاسیس یک شرکت مشترک، این آزمایشگاه در یکی از ساختمانهای دانشکده مرند وابسته به دانشگاه تبریز راهاندازی شود.
معبود عباسزاده برای جلب رضایت علی رستمی و معصومه پاشایی، تمام تلاش خود را به کار بست و مرمت ساختمانها و محوطه فضای اختصاص داده شده به این امر در حداقل زمان ممکن انجام شد و اندکی بعد، آزمایشگاه مذکور البته با تجهیزات امانتی و قرضی توسط وزیر صمت بصورت نمایشی و تبلیغاتی افتتاح شد. هر چند درهای این آزمایشگاه از روز بعد از افتتاح بسته شده و تجهیزات امانتی به صاحبان اصلیشان عودت داده شده، ولی سئوال از عباسزاده این است که مرند چه اولویتی برای او و رئیسش داشت؟ چرا در محافل و مجالس و مصاحبههایی که رئیس روابط عمومی برایش فراهم میکند فقط از تعلقش به ورزقان سخن میگوید ولی وقتی کار به سرمایهگذاری و ایجاد اشتغال میرسد، منویات رستمی و پاشایی برایش حجت میشود؟
ب: همچنین تلاش عباسزاده برای هموار نمودن مسیر خرید محدوده اکتشافی کوهناب مرند توسط شرکت مس مصداق دیگری از تعصب ایشان است. محدودهای که ارزش چندانی نیز ندارد!
ج: اخیراً تعداد ۸ دستگاه از کامیونهای معدنی خریداری شده توسط یکی از شرکتهای پیمانکاری سونگون با چراغ سبز معبود عباسزاده توسط همان شرکت به یکی از شرکتهای معدنی سرچشمه کرمان فروخته شد و حداقل تعداد ۸۰ فرصت شغلی برای جوانان این منطقه از دست رفت. آیا این دستگاهها نمیتوانستند بجای سرچشمه (معدن درهزار)، در سونگون به کارگیری شده و اندکی از مشکلات و معضلات جوانان بیکار این خطه را مرتفع نمایند؟ چرا مدیر مجتمع بومی که در همه مسائل شرکتهای پیمانکاری دخالت میکند در این مورد اقدامی نکرد؟ آیا این مورد هم از مصادیق تعصب یک مدیر بومی است؟ مگر نه اینست که «چراغی که به خانه رواست به مسجد حرامست؟!»
د: معبود عباسزاده مدیر متعصب بومی از روز اول تصدی این پست تلاش نموده است پروژه ناقص هیپلیچینگ را که میتواند به یک فاجعه زیستمحیطی تبدیل شود به هر قیمتی با کمک شرکت کانیمس افتتاح نماید تا با این افتتاح نمایشی و کاذب و دعوت از مدیران ملی و استانی، ماندگاری خود و رئیسش را تضمین نماید ولی اگر ایشان اندکی تعصب به منطقه داشت جنگلهای ارزشمند ارسباران را آماج آلودگیهای بسیار خطرناک ناشی از دهها تن اسیدسولفوریک قرار نمیداد و پس از تکمیل نواقص حداقل ۱۵ گانه، به این امر مبادرت میکرد!
ه: عباسزاده نیک میداند که برای ماندن در پست مدیریت نمیتواند روی حمایت قاطبه مردم منطقه حساب کند ولی لابی معصومه پاشایی، اطاعت محض از علی رستمی و تبلیغات را خیلی موثر میداند! به همین منظور تیم تبلیغاتی مفصلی با مسئولیت روابط عمومیاش تدارک دیده که پس از هر اطلاعرسانی توسط پایگاههای خبری، بلافاصله با فحاشی و الفاظ رکیک در قسمت نظرات سعی در انحراف موضوع مینمایند. همچنین مدیر متعصب مجموعه، با صدور دستور استخدام برادر مسئول پایگاه خبری بومی در یک شرکت پیمانکاری (الف.ک.)، سعی در هدایت این پایگاه علیه منتقدین و افشاگران فسادهای مجتمع دارد که لازم است این نکته را یادآوری نماییم که این اقدامات و حرکات تخریبی هیچ اثری در اراده بیداری آذربایجان در فسادستیزی نخواهد داشت.