پرویز ثابتی کیست؟ / از قصابی در زندان ساواک تا شعار زن زندگی آزادی!
پرویز ثابتی کیست؟ / از قصابی در زندان ساواک تا شعار زن زندگی آزادی!
در روزهای اخیر و پس از سالها پرویز ثابتی از فضای زندگی مخفیانه خارج شد و حضورش در میان اعتراضات اپوزیسیون خارج کشور توسط رسانه ها شکار و باعث واکنش بسیاری از صاحب نظران در داخل و خارج از کشور شد. عده ای ثابتی را قصاب ساواک خطاب کردند و عده ای از اپوزیسیون از عملکرد او تعریف کردند و حتی معتقدند که به دلیل سرکوب و خفقان ناکافیِ ثابتی بود که حکومت پهلوی ساقط شد.

اویاقلیق – محمد بامداد: سازمان اطلاعات و امنیت کشور معروف به ساواک توسط محمدرضا شاه و با کمک سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) و موساد در سال ۱۳۳۵شمسی تأسیس شد تا اینکه شاپور بختیار، نخست‌وزیر، در جریان وقوع انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷، دستور انحلال آن را صادر کرد. ساواک در زمان ریاست پاکروان بین سالهای ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۳ تبدیل به یک سازمان اطلاعات حرفه ای و منطقی شد، اما پس از روی کار آمدن نصیری و معاونت ثابتی این سازمان اطلاعاتی تبدیل به دستگاه شکنجه و اعتراف گیری کورکورانه شد.

این دستگاه امنیتی باعث فرار افراد لایق و موثری مانند نیازمند، یگانه، علیخانی و … از کشور شد؛ افرادی که از دخالت های ثابتی و ساواک در نهادهای زیردستشان شاکی بودند و سالها قبل از وقوع انقلاب و حتی زمزمه های پیروزی انقلاب به دلیل ناامیدی از شرایط اصلاح کشور مهاجرت کردند.

ثابتی به شخصه مسئول هیچ یک از بازجویی ها و شکنجه های ساواک نبوده، اما امضای او پای پرونده بسیاری از منتقدین و مبارزین طیف های مختلف سیاسی بوده که با صدور حکم هایی مانند دستگیری، حبس و اعدام سرنوشت آنها را تغییر داده است. در دیدگاه ثابتی و مجموعه زیرنظرش همه طیف های سیاسی اعم از توده ای ها، فداییان خلق، مبارزین مسلمان، مصدقی ها، نهضت آزادی، مجاهدین خلق و طیف حامیان امام خمینی و حتی دانشجویان خارج از کشور همگی تروریست و خرابکار بودند. فردوست رییس دفتر اطلاعات دربار، درباره ی ثابتی اینچنین نقل میکند که در واپسین روزهای مانده به انقلاب جهت خداحافظی به دیدارم آمد و از تصمیمش برای مهاجرت به آمریکا گفت و گفت که همتای آمریکاییش شغلی در سازمان سیا برای او دست و پا کرده و از این بابت راضی بود.

اما در روزهای اخیر و پس از سالها این چهره یعنی ثابتی از فضای زندگی مخفیانه خارج شد و حضورش در میان اعتراضات اپوزیسیون خارج کشور توسط رسانه ها شکار و باعث واکنش بسیاری از صاحب نظران در داخل و خارج از کشور شد. عده ای ثابتی را قصاب ساواک خطاب کردند و عده ای از اپوزیسیون از عملکرد او تعریف کردند و حتی معتقدند که به دلیل سرکوب و خفقان ناکافیِ ثابتی بود که حکومت پهلوی ساقط شد.

اما سوالاتی به ذهن نویسنده در مورد حامیان ثابتی خطور میکند که تامل درباره آنها و پاسخ به انها میتواند هاله ابهام را از ذهن مخاطبین و عامه مردم پاک کند و در سودهی به افکار مردمی سودمند باشد.

حامیان ثابتی از عملکرد ایشان دفاع میکنند و حتی معتقدند که باید فضای خفقان قوی تری را حاکم میکرد، اما این دقیقا همان شیوه و روشی است که سالها دایه دار مبارزه با آن بودند و عملا با حمایت از ثابتی و عملکردش در ساواک، این پیام را مخابره میکنند که خود دقیقا سرچشمه همان تفکر خفقان و استبدادی هستند که سالها نافی آن بودند. سالها مدعی دموکراسی و ایرانی آزاد بودند در صورتی که در حال گسیل به دیکتاتوری و تغییرات خونین هستند!

نسبت به عملکرد جمهوری اسلامی در برخورد با اعتراضات مدنی نقدهای جدی وارد است، مانند اینکه مسیر اعتراضات مدنی مسدود شده است اما حکومت پهلوی نیز در دوران خود فضای سیاسی را به قدری تنگ کرد که بازرگان در دادگاه گفت ما آخرین گروهی هستیم که با شما به زبان قانون سخن میگوییم و نسبت به رادیکال شدن اعتراضات هشدار داد! یا در دوران پهلوی چگونه دولت مشروع و قانونی مصدق با دسیسه و برنامه انگلیس و اوباش درباری ساقط شد؟ یا در ۱۵ خرداد سال ۴۲ چگونه اعتراضات مدنی با زور اسلحه سرکوب شد؟ چگونه شاه رسما سیستم تک حزبی را در کشور ایجاد کرد؟ اینها همگی رویه های دیکتاتورمابانه دوران پهلوی بودند که با کمک سیستم ساواک به نتیجه میرسیدند.

ساواک تنها اسلام گرایان و توده ای ها را دستگیر و شکنجه نمیکرد، بلکه شبکه ای بزرگ از قدرت و نفوذ بود که در تمام شئون اداره کشور برای اعمال نظرات شاه دخالت میکرد و یا حتی در صورت نیاز و احساس خطر شاه از سوی درباریون با پرونده سازی برای آنها، آنها را از فضای قدرت حذف میکرد.

به اعتقاد بسیاری از کارشناسان عملکرد ساواک در فشار و حذف بسیاری از افراد لایق و وطن پرست به بهانه های واهی یکی از علل اصلی سقوط خود نظام پهلوی بوده است. برای مثال ژنرال عباس رمزی عطایی فرمانده نیروی دریایی ارتش که به مقابله با گستاخی های عراق در اروندرود شتافت با دسیسه چینی ساواک به زندان افتاد. میتوان به راحتی لیست بلندبالایی از این اشخاص تهیه کرد که باعث ضربه به قشر نخبگانی کشور در دوران پهلوی شد.

حامیان ثابتی باید در کنار حمایت از وی به این سوال پاسخ دهند که اگر از شکنجه افراد غیرمسلح در آن دوره حمایت میکنید، اگر به قدرت و حکومت برسید عملکرد شما چگونه خواهد بود؟ با این مبنای فکری و دموکراتیک چندصدهزار نفر را لایق زندان های طویل المدت و شکنجه خواهید دانست؟ اگر در فردای پس از به حکومت رسیدن طیف فکری شما ۲۰ درصد از جامعه ایران تبدیل به مخالفین و منتقدین شیوه شما شوند آیا اجازه فعالیت و شرکت در یک انتخابات آزاد را خواهید داد و یا با دلایل واهی و امنیتی سازی کشور این حق را از مخالفین خود سلب خواهید کرد؟ در مقابل تظاهرات و اعتصاب منتقدین خود چه رفتاری خواهید داشت؟ اگر مردم عامه کشور خواستار بازگشت سیستم حکمرانی پیش از تغییرات شوند چگونه آنها را سرکوب خواهید کرد؟ یحتمل در صورتی که با این افکار و حمایت از چنین اشخاصی به راس هرم قدرت دست پیدا کنید وضعیتی بدتر از وضعیت فعلی ( به زعم خودتان) نخواهید ساخت؟

جبهه اپوزیسیون خارج کشور به جای نقد به وضع داخلی کشور و تلاش به اصلاح امور از مسیرهای قانونی و دموکراتیک سعی دارد اعتراضات مردمی را به نام خود ثبت کند و با سوار شدن در موج اعتراضات به اهداف داخلی و خارجی خود دست پیدا کند. اعتراضاتی که تنها پس از ۴ ماه از مطالبات مردمی منحرف شد و از شعار زن زندگی و آزادی به حمایت از فئودالیسم و تطهیر ساواک نزول پیدا کرد.

به نظر میرسد سخن رضا پهلوی فرزند محمدرضا پهلوی در وصف اپوزیسیون خارج کشور درست باشد که این اجتماع را به اتوبوسی مجانی تشبیه کرده بود، اتوبوسی که نه راننده مشخصی دارد، نه مقصد و هدف مشخصی دارد، نه هویت مسافرین این اتوبوس مشخص است و نه حتی برنامه سفر با این اتوبوس!

تناقضی آشکارتر بین شعار زن زندگی آزادی و قصاب ساواک که عامل مرگ هزاران زن و آزادی خواه بود وجود ندارد و در نهایت به عنوان نکته نهایی میتوان این مسئله را در مورد حامیان حکومت پهلوی اذعان کرد که آنهایی که از آن شیوه حکمرانی حمایت میکنند و آن را دیکتاتوری خشن نمیدانند یا درکی از دیکتاتوری و خشونت ندارند و یا آنقدری تطمیع شده اند که سکوت می کنند!