یلدای کهنسال زیر سایه تحولات مدرن
یلدای کهنسال زیر سایه تحولات مدرن
رسیدن یلدایی که برای ما طعم چیلله‌گئجه‌سی دارد، بهانه‌ایست برای اثبات زیبایی زندگی؛ برای اینکه یادمان بماند همه این تلاطم برای ماندگار شدن روزهایی است که می‎خواهیم خاطره‌اش را زندگی کنیم.

به گزارش اویاقلیق به نقل از فارس، اولین یلدای قرن از پس روزهایی خاکستری رسید، یلدایی که می‌خواهد یادآور روشنایی و تولد زندگی باشد؛ یلدایی که زیر هاله سنگین سرب و مازوت و آلودگی هوا، خاطرات اندوه‌بار کرونا، گرانی شگفت انگیز اقلام چلله‌ای، تشریفات ضروری و غیر ضروری، و گسترش خزنده زرق و برق و رسوم تازه متولد شده، کمر خم کرده و آنچنان دست به عصا شده که معلوم نیست با این شرایط، چه چیزی از روزهای اصالت و خاطراتش را به یادگار نگاه دارد.

رسیدن یلدایی که برای ما طعم چیلله‌گئجه‌سی دارد، بهانه‌ایست برای اثبات زیبایی زندگی؛ برای اینکه یادمان بماند همه این تلاطم برای ماندگار شدن روزهایی است که می‎خواهیم خاطره‌اش را زندگی کنیم.

 یلدایی برای زندگی…

هنوز که هنوز است، یلدا محور تمرکز بسیاری از خانواده هاست برای به جا آوردن رسم و رسومی که از گزند زمان در امان نمانده و هر روز چهره ای دیگر می‌یابند.

مدیر یکی از مجموعه های خدمات مجالی در این باره می‌گوید: این سالها هزینه اصلی و عمده سفره یلدایی را هزینه آجیل تشکیل می‌دهد؛ هزینه ای که می تواند تا چند میلیون تومان بالا برود و به همین جهت معمولا خرید این را به عهده سفارش دهنده می‌گذاریم تا با سلیقه و بودجه خودش انجام دهد. هندوانه آرایی، میوه آرایی، گل آرایی، شیرینی آرایی و مواردی از این دست هم هست.

میترا می‌گوید: در این چند سالی که مشغول کار مجالس هستم، رشد عجیب هزینه ها بسیار محسوس بوده. موارد اولیه و وسایل مورد نیاز در بخشهای مختلف گران شده و این افزایش قیمت به شکل تصاعدی بوده، این موضوع هم دستمزد سازنده را بالا می برد هم هزینه تمام شده برای مشتری را؛ و این چیزی است که در بلند مدت می‌تواند کسب و کارمان را به مخاطره بکشاند.

این فعال تزییناتی امیدوار است بهانه های شادی مردم بسیار پر تعداد باشد و هزینه ها جوری باشد که همه بتوانند خاطرات زیبایی را برای سالهای بسیار زندگی شان ثبت کنند، برای روزهای بی خاطره و تنهایی حتی…

یلدا شب همراهی است

یکی دیگر از اضلاع میز یلدایی، هدایای یلدایی است.

محمد، چند سالی هست که به ساخت زیورآلات کوچک می‌پردازد و رفته رفته آنقدر کارش گرفته که از الان برای چند ماه آینده وقت خالی ندارد. می‌گوید بعد از گذراندن یک دوره آموزشی تخصصی و مطالعه فراوان و دیدن نمونه های بسیار داخلی و خارجی، ابزار و وسایل محدودی تهیه کردم و دست‌ساخته‌هایم را در صفحه شخصی‌ام به نمایش گذاشتم. رفته رفته تعداد افرادی که در مورد کارهایم می‌پرسیدند و سفارش داشتند زیاد شد، مجبور شدم هم وسایل بیشتری بگیرم و هم صفحه‌ای خاص این دست‌ساخته‌ها باز کنم.

می‌گوید شب‌های منتهی به یلدا حتی دو سه ساعت هم خواب ندارد تا سفارش‌های جدید را هم آماده کند. گردنبندهایی با شکل انار، یا بخشی از آن، دانه‌های انار و طرح خورشید پر طرفدار ترین‌ها هستند؛ می‌گوید سال‌های قبل کارهایی با تکه های طلا محبوب ترین بود اما امسال با توجه به گرانی عجیب طلا، عموم سفارش‌ها به ترکیب چوب و سنگ اختصاص دارد.

یکی دیگر از مشاغل پر مراجعه یلدایی، خانمی است که سفارش های خوشمزه یلدایی را می‌پزد.
با معصومه، در صفحه شخصی‌اش صحبت کردیم؛ اندکی دیر اما با خوشرویی پاسخ می‌داد و از سینی‌های کلوچه های شکلاتی خوش آب  و رنگش عکس می‌فرستاد.

انواع پیش غذای سرد و فینگر فود و کیک بسته به نوع انتخابی مشتری، در این صحفه‌ی پر رفت و آمد، هزینه های متنوعی دارند.

می‌گوید تیم مجربی از خانوم های خوش سلیقه تبریزی سفارش‌ها را آماده می‌کنند تا با بهترین کیفیت به دست مشتری برسد.

موضوعی که هزینه سفارش را میلیونی می‌کند و به گفته معصومه، تعداد سفارش‌ها را به نسبت سال‌های قبل به شدت محسوس و معناداری کاهش داده.

پاساژ خیام را تقریبا تمام تبریزی‌ها می‌شناسند؛ پاساژ قدیمی و کوچکی در دل پیاده‌راه تربیت که این روزها، ساعات بسیار شلوغی را تجربه کرده. احمد که در حال سامان دادن وسایل دم در مغازه است، می‌گوید یلدا یکی از چند مناسبتی در طول سال است که شکل و شمایل پاساژ را شلوغ می‌کرد، امسال اما ازدحام مرسوم را ندارد و مخاطبان قدیمی، پیش تر وسایل مورد نیازشان را خریده‌اند.

 

همزمان به سئوال خانمی در مورد نمد هندوانه‌ای پاسخ می‌دهد می‌افزاید معمولا سبد حصیری، کالسکه چوبی، قفس فلزی، شمع و نمد پر مخاطب ترین محصولات یلدایی هستند و روبان و ریسه و گل‌های کاغذی هم که جای خود را دارند.

سارا را جلوی همین مغازه می‌بینیم؛ با پاکت‌های خرید متنوعی از وسایل یلدایی؛ می‌گوید چند سالی هست که کار می‌کند و تزئینات سفارشی می سازد.

می‌گوید هر سال نزدیک یلدا و چهارشنبه‌سوری و نوروز، شب و روز نداشت برای آماده کردن سفارش‌هایی که در ابتدا جدی نبود اما حالا کسب و کاری رسمی شده که چرخ زندگی‌اش را می‌گرداند.

سفارش سارا می‌رسد و عزم رفتن می‌کند؛ قبلش می‌گوید در این چند سال هیچ سالی به اندازه امسال استرس نداشتم؛ می‌ترسیدم در اوضاع پیچیده فضای مجازی، موفق به گذراندن این برهه زمانی به شکلی موثر نشوم و نتوانم سفارش بگیرم یا سفارش‌های قبلی را به سرانجام برسانم و این یعنی یک مشکل خیلی بزرگ وسط مشکلات دیگر زندگی‌ام. آدرس صفحه‌اش را می‌دهد و با دستهایی که معلوم نیست زیر بار وسایل خم شده‌اند یا زیر بار زندگی، دور می‌شود.

برای یلدای مهربانی‌ها

«یه شب طولانی، کنار اونایی که دوسشون داری و دوست دارنو تو خوشحالی؛ جای چند مسافر قدیمی پیش ما خالی…

خاطرات یلدا، چله مشهور زندگی بیشتر ما گره خورده‌ با حضور پای میز و سفره عزیزانی که خدا می‌داند تا چه زمان سایه همراهی‌شان را خواهیم داشت. یلدا که می رسد جای خالی نبودن ها، عجیب می‌سوزد؛ یاد یلداهای قبل می‌رسد که با یاد و خاطره هایی روشن عجین شده. یلدا، جاهای خالی بسیاری دارد که آنرا با بغض و لبخند توامان می‌پوشانیم…

خاطراتی که مرور زمان و حضور پررنگ‌تر در بطن این همه ارتباط را کمرنگ‌تر از قبل کرده. انگار نه انگار که این عصر، روزگار بودن است نه اینکه به مدد مصادیق تکنولوژی تمام روابط واقعی‌مان را به دنیای مجازی بکشانیم و حتی لبخندهایمان هم به دو نقطه و نیم پرانتز تنزل پیدا کند.

شب یلدا است و چشم بزرگترها به در خانه‌هایشان که چه زمان صدای شادمانه‌ای، سکوت خانه را خط خواهد زد و به یاری سنتی دیرین، شبی خوش را با هم سپری خواهند کرد. دیدارهایی که آرزو داریم مانند خیلی از رسوم، به خاطره‌ای در فیلم‌ها و آلبوم‌های عکس تبدیل نشوند.

با تمام این اوصاف البته زندگی در جریان است و یلدا خود مصداق زندگی است؛ یلدا خود زندگی است، با همه تاریکی هایی که خورشید را چشم در راه است.

قصه‌ ما و یلدا قصه ای کهنسال است؛ قصه‌ای که همه‌اش به هندوانه‌ تزیین شده و کوکی انار و گیفت‌های متنوع ختم نمی‌شود. یلدا، شب ِ بیداری است.

این روزها و در میانه گرانی و سرما و آلودگی هوا و مشکلات بی‌پایان کرونایی، چیلله‌گئجه‌سی بهانه ایست برای اثبات زیبایی زندگی، برای انتظار خورشید، برای مهربانی در سرما؛ برای اینکه یادمان بماند همه این تلاطم برای ماندگار شدن روزهایی است که می‌خواهیم خاطره‌اش را زندگی کنیم.

هر چه بر سالهای عمرمان افزوده می شود، تعداد دورهمی‌های فامیلی کمتر و کمتر می شود و خاطره‌ای می‌ماند در دل شب های زمستانی.

یلدا اگر همین خاطره را برای نگاه‌های منتظر نسازد که این چنین ماندگار نیست.

گزارش از فرینوش اکبرزاده