روزنامه نگاری بحران و بحران اعتمادسازی!
روزنامه نگاری بحران و بحران اعتمادسازی!
روزنامه نگاری بحران، حمایت و ابزار خاص خود را می طلبد تا اعتماد از دست رفته افکار عمومی به رسانه ها و حتی بخشی از راویان موثق حوادث اینچنینی، مجددا بازیابی شده و ابتکار عمل در نقل و تولید روایت های اول و اطلاع رسانی سریع و صحیح را به دست رسانه های خودی بدهد.

اویاقلیق – سعید طریقتی: “روزنامه نگاری بحران” از جمله شاخه های جدید در حوزه روزنامه نگاری و عرصه رسانه به شمار می رود؛ ژانری که با وجود فعالیت های پراکنده و مقطعی در ۵۰ سال اخیر، پس از حوادث “۱۱ سپتامبر”، به شاخه مهم و غیرقابل تفکیک حوزه روزنامه نگاری تبدیل شده است.

کارکرد مستقیم و اثربخش روزنامه نگاری بحران، خاصه در مواقع و مقاطع حساس و ویژه ملی، محلی و حتی بین المللی، زمانی برجسته و ماندگار می شود که روزنامه نگاران و رسانه ها، در فضایی حرفه ای و البته بی دغدغه، به دور از سوگیری های هوادارانه و طیفی، با امکان دسترسی راحت، سریع و آسان به منابع اطلاعاتی حول محور موضوع بحران، “اصل و ماهیت” حوادث و بحران ها را پوشش داده و با شاخص هایی همچون “صحت، دقت و سرعت” به عنوان اساس کار روزنامه نگاری، به افکار عمومی مخابره کنند، تا اصل “اطلاع رسانی” آزاد، محقق گردد.

در این میان، هرگونه اقدام در راستای “انسداد مجاری اطلاع یابی” و ممانعت از اطلاع رسانی مستند و واقعی از حوادث و بحران ها، در هر شکلی، اعم از ممانعت منابع خبری از ارایه اطلاعات دقیق و فوری، قطعی اینترنت، فشارهای سلیقه ای و مصلحت اندیشانه بر رسانه ها، الصاق پیوست های امنیتی به اصل حوادث و مواردی از این دست، همانگونه که پیش از این نیز تجربه شده است، زمینه و بستر جولان و فراگیری شایعات، دروغ پراکنی، قلب واقعیت و جریان سازی های مسموم از سوی برخی شبه رسانه ها، خبرنگارنماها و حتی رسانه های معاند را فراهم می آورد.

در فقدان و خلاء رسانه های مرجع و معتبر به ویژه در مواقع بحران، آنچه بیش از هر چیزی، ذهن و باور مخاطب عام را درگیر خود می سازد و باور جامعه مخاطب و تشنه اطلاعات را شکل می دهد، “روایت اول” است، روایت هایی که در انفعال رسانه های رسمی و معتبر، عمدتا فاقد اصالت، صحت و واقعیت می باشند.

بحران ۵۵ روز اخیر ایران که منبعث از اغتشاشات خیابانی، به بحران سیاسی، اجتماعی و حتی بین المللی برای کشور تبدیل گردیده و در بطن خود، انحرافات و سوء تفاهم های بسیاری را نیز متولد کرده، نمونه عینی از ناکامی جریان رسانه های کشور، در “جنگ نابرابر روایت ها” است؛ صحنه ای که به دلیل بلاتکلیفی، سردرگمی و البته بی اطلاعی فعالان رسانه ای از نوع و شکل پوشش خبری این اتفاقات از یک سو و فقدان “مانیفست” مشخص رسانه ای از سوی دیگر، رسانه های داخلی را در برزخ “نوشتن، چگونه نوشتن، از چه نوشتن و یا ننوشتن” گرفتار کرده است!

این شرایط در حالی حاکم شده است که اساسا، انتظار و توقع نهاد حاکمیت از رسانه های داخلی برای تولید محتواهای اقناعی و روشنگرانه از واقعیت های این اغتشاشات و عقبه های سیاسی و براندازانه پروپاگاندای رسانه های معاند، حول محور هدایت و مدیریت افکار عمومی، باتوجه به محدودیت های ایجابی فعلی، مصداق بارز نبرد نابرابر رسانه های داخلی، با “اتاق جنگ نرم” رسانه های معاند است، نبردی که در میدان محدود فقدان اطلاعات و واقعیت های درست، ابزارهای حداقلی کار رسانه ای نظیر اینترنت برای خبرنگاران و بلاتکلیفی روزنامه نگاران در فضای تولید و تبادل اطلاعات و محتواهای اقناعی در دفاع از کیان میهن و در نهایت، گفتمان سازی صحیح در فضای اعتراضی فعلی، رسانه های داخلی را به یک بازنده تمام عیار، تبدیل کرده است.

سحن آخر این که، روزنامه نگاری بحران، حمایت و ابزار خاص خود را می طلبد تا اعتماد از دست رفته افکار عمومی به رسانه ها و حتی بخشی از راویان موثق حوادث اینچنینی، مجددا بازیابی شده و ابتکار عمل در نقل و تولید روایت های اول و اطلاع رسانی سریع و صحیح را به دست رسانه های خودی بدهد.