جولان جغدان در ویرانه ی فرهنگ !
جولان جغدان در ویرانه ی فرهنگ !
یکی از آفت های بزرگ در مدیریت های فرهنگی، فدا شدن کیفیت در برابر کمیت است که عموماً در رویکردهای آمار گرایی نمود پیدا می کند بطوریکه علیرغم کثرت مراکزی با پسوند فرهنگی که بخش عظیمی از منابع این حوزه را می بلعد، آنچه در تولید محتوای آثار ارائه شده قابل رصد است، عمدتاً قوت انگیزه های اقتصادی و فقدان حس مسوولیت پذیری در قبال فرصت هایی است که باید برای رشد و تعالی مورد استفاده قرار بگیرد و نتیجه ی ناگزیر آن عدم بهره مندی و تاثیرپذیری جامعه است .

اویاقلیقابوالفضل وصالی: در باب اهمیت” فرهنگ ” به مثابه زیر ساخت جوامع انسانی و اینکه بدون توجه به این اصل هرگونه توسعه ای سر از بیراهه در خواهد آورد سخن بسیار گفته شده است و تجربیات تاریخی نیز بر آن صحه می گذارد اما علیرغم این حقیقت عنصر فرهنگ در نظام مدیریتی کشوری چون ایران نه تنها در معنای واقعی آن دچار غفلت و انحراف قرار گرفته است بلکه در مواردی آنچه در خروجی ادوار مدیریت دستگاه های فرهنگی مشاهده می شود اغلب رسوخ ابتذال بر این حوزه و هجوم بی رحمانه ی رندان برای مصادره ی فرصت های موجود در ظرفیت آن بوده است !

در این راستا آنچه به عنوان یکی از آفت های بزرگ در مدیریت های فرهنگی می توان با جرئت به آن اشاره کرد و البته وضعیت استان آذربایجان شرقی نیز در این خصوص به طریق اولی بر وخامت مضاعفی مبتلاست ، فدا شدن کیفیت در برابر کمیت است که عموماً در رویکردهای آمار گرایی نمود پیدا می کند بطوریکه علیرغم کثرت مراکزی با پسوند فرهنگی که بخش عظیمی از منابع این حوزه را می بلعد ،آنچه در تولید محتوای آثار ارائه شده و عملکرد کنشگران آن قابل رصد است، عمدتاً قوت انگیزه های اقتصادی و فقدان حس مسوولیت پذیری در قبال فرصت هایی است که باید برای رشد و تعالی مورد استفاده قرار بگیرد و نتیجه ی ناگزیر آن عدم بهره مندی و تاثیرپذیری جامعه است .

وقتی دستگاه های فرهنگی طویل و دراز نه به عنوان بسترسازی برای آزاد اندیشی و تعاطی افکار و فضاسازی برای حضور نخبگان و فرهیختگان جهت اخذ راهبردهای مصلحانه برای هدایت جامعه و اخذ روش های اصولی حکمرانی و مدیریت  بهینه بر مقدرات مردم، بلکه فرصتی برای تحمیل یک صدایی و دُگم و برخورد سلبی با دگراندیشی و مسدود شدن باب گفتمان تفکرات می گردد، چه جای تعجب می ماند که تدلیس و تملق و سخافت و ابتذال در اشکال گوناگون دامنگیر این حوزه شود و منابع هنگفت آن مورد شبیخون عناصر فرصت طلب با توسل بر آن روش های مذموم و ویرانگر قرار بگیرد !

برای ذکر مثال و مصداق از بیراهه روی دستگاه های فرهنگی و بلبشویی که در رویکردهای مفاخرانه ی مدیریت های این بخش بر آمارگرایی ها و توجیه عملکرد شکلی بر این حوزه مستولی شده است، می توان نمونه های پرشماری بطور مستند در قالب رسانه و هنر و نشر  اقامه کرد که اغلب با وجود تحمیل هزینه های کلان مادی و معنوی  به لحاظ محتوایی نیز به غایت موجب وهن فرهنگ هستند و گاهاً به رغم بی اعتنائی مطلق جامعه و فقر فاحش فکری برای تولید محصول و محتوای مفید، عوامل آن علاوه بر تاراج رقم های هنگفت ، از ارج و قرب مقامات حکومتی هم برخوردارند!

در چنین اوضاع و احوال آشفته و اسف انگیزی که بر ساختار کلان “فرهنگ دولت ساخته” حاکم است ، عموماً مدیرانی بدون تاثیرگذاری بر بهبود شرایط ریل گذاری شده به سمت ” ناکجا آباد “و عموماً بر مبنای روال متاثر از وابستگی های فکری و جناحی جریان سیاسی مطبوع که گاهاً حتی توان مدیریت بر ظرفیت های سازمانی را هم ندارند ، هر از چندی بر مصدر امور مدیریت بخش های فرهنگی منصوب و در خوش بینانه ترین صورت اگر فرصت حضور خود را در این مسوولیت خطیر صرف خیانت و رابطه سالاری و باندبازی های رایج و رویکردهای مفسده انگیز نکنند ، نهایتاً در این سیستم معیوب استحاله شده و بطور کارمندی بر حقوق و مزایا و شهرت و تبختر مدیریتی اکتفا می نمایند تا نوبت در این تسلسل باطل به دیگری فرا رسد !

با این حال اگرچه شنیده می شود  “میرقاسم ناظمی” که در سال های آخر دوره ی دوم دولت تدبیر و امید “روحانی” و با حمایت استاندار دانشگاهی وی در استان بر مسند مدیریت ” اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی آذربایجان شرقی ” نشست ، بعد از یکسال و اندی  ادامه ی کار  در دولت اصولگرای ” رئیسی ” به زودی جای خود را به فرد دیگری احیاناً یکی از معاونان جدید خود خواهد داد ، اما بی هیچ تعارفی عملکرد وی در ساماندهی فضای فرهنگی منطقه و جلوگیری از انحرافات و در مواردی مفاسدی که به شکل های مختلف در بخش های مختلف این حوزه وجود دارد و چه بسی خود پیش از تصدی این مسوولیت به عنوان یک فعال فرهنگی بر مواردی از آن وقوف داشته است ، چندان متقارن با انتظارات به نظر نمی رسد و لاجرم این ویرانه هم چنان جولانگاه جغدان باقی خواهد ماند تا چه پیش آید و تدبیر چه باشد!