سوء تفاهم در فهم جوانگرایی !
سوء تفاهم در فهم جوانگرایی !
جوانگرایی معقول و منطقی در امور مدیریتی بی هیچ تردیدی نقش تزریق خون و نفس تازه در اندام های اجرایی جامعه دارد بطوریکه هرجا جوانان خلاق و با انگیزه و جویای نام و انرژیک فرصت نقش آفرینی پیدا کرده اند عموماً موجبات تحرک و پیشرفت و تحول فراهم شده است.

بیداری آذربایجان – ابوالفضل وصالی : جوانگرایی معقول و منطقی در امور مدیریتی بی هیچ تردیدی نقش تزریق خون و نفس تازه در اندام های اجرایی جامعه دارد بطوریکه هرجا جوانان خلاق و با انگیزه و جویای نام و انرژیک فرصت نقش آفرینی پیدا کرده اند عموماً موجبات تحرک و پیشرفت و تحول فراهم شده است ، لیکن استنباط و درک سطحی از به کارگیری نیروهای جوان – به مثابه دمیدن وارونه بر شیپور – نه تنها استعداد واقعی آن ها را هدر ساخته و بخش های نیازمند جامعه را از وجود مفید جوانان در جای مناسب خود محروم می کند بلکه چه بسی تاثیر منفی بر روند مدیریتی بر جای می گذارد !

تحقیقاً اگر عنصر تجربه که در کوران یک عمر زحمت و تلاش و جان کندن در دوران جوانی حاصل می شود و در میان سالی زمان ثمربخشی آن فرا می رسد ، به بهانه ی جوانگرایی در مدیریت های جامعه نادیده انگاشته شود ، همین جوانان باید هزار راه رفته ی آنان را دوباره به طریق آزمون و خطا و به بهای هزینه های مضاعف تکرار کرده و تبعات تلخ و پرهزینه ی آن بر گرده ی ملت تحمیل شود !

فلذا غرض از این اشارت کوتاه آن است که باید فهم درستی از جوانگرایی در مدیریت های جامعه به دست آیدو با تاسی از آموزه های تجربی و دینی و عرفی که سن تکامل را چهل سالگی تعریف می کند و به طریق اولی سنین پایین تر را مستلزم تلمذ و تجربه اندوزی و بروز استعداد و شایستگی می داند ، افراد فاقد این عناصر تعیین کننده- هر چند با وجود موارد معدود استثنا ء – با توجیه جوانگرایی بر مسند مقدرات مردم قرار نگیرند !

نباید از نظر دور داشت که یک مدیر در سنین میانسالی به پختگی و کارآمدی نایل می گردد و از رویکردهای احساسی و هیجانی ناشی از اقتضای اجتناب ناپذیر عنفوان جوانی رها شده و در سنین دهه ی چهل که عرفا به آن – چله ی جوانی – می گویند، واجد صلاحیت های تصدی امور اجتماعی و اجرایی می گردد، کما اینکه بسیاری از ناصبان جوانان کم تجربه ای که گاهاً هنوز از مراتب تحصیل هم فارغ نشده اند ، به مصداق نقض غرض ، خود در سنین قریب به بازنشستگی و حتی ماورای آن و چه بسی با تحصیلات و تجربیات غیر مرتبط در مصادر امور قرار دارند !

در این ارتباط تفسیر و تعریف مقام رهبری از سن جوانی برای احراز مدیریت ها که در نقد مصوبه ی مجلس مبنی بر منع به کارگیری بازنشستگان بیان گردید و از شهید سردار قاسم سلیمانی در سن بالای ۶۰ سال به جهت برخورداری از تحرک و انگیزه و تلاش وی به عنوان الگوی مدیریتی نام برده شد ، خود می تواند معیاری برای تعریف جوانگرایی موکد خود ایشان در مدیریت های جامعه قلمداد شود .بی نیاز بر توضیح است که هدف این نوشتار مطلقاً مخالفت با جوانگرایی و دفاع از پیر مدیریتی در مدیریت های جامعه نیست بلکه غرض استفاده ی به جا و مناسب بر اساس لیاقت و شایستگی و ترکیب معقول نیروی های لایق مجرب و جوان بر رده های مدیریتی است ، اگر چه به نظر می رسد رویکرد های مدیریتی تصمیم ساز در مملکت ما به رغم گذشت عمر نظام از سن چهل سالگی موصوف به عقلانیت و تکامل هنوز از فاز آزمون و خطا خارج نشده است !

البته به غایت موجب تضاد و تناقض است جایی که برخی بازنشستگان به برکت برخورداری از عقبه های متنفذ – نه الزاماً تخصص ها و تجربیات ویژه – ، پست های فرا بازنشستگی خودرا با عناوین مختلف در مناصب مهمتر و با حقوق و مزیت ها و امتیازات بالاتر برمی گزینند و لاجرم فرصت های شغلی را برای حرکت لایه های مدیریتی به جلو جهت فضاسازی برای جوانان پشت سر می گیرند ، سخن از جوانگرایی بر زبان آید !