سردرگمی اصلاح‎طلبان میان «جهانگیری» و «لاریجانی»
سردرگمی اصلاح‎طلبان میان «جهانگیری» و «لاریجانی»

بیداری آذربایجان: درحالی که هنوز نتیجه قطعی تایید صلاحیت های نامزدهای سیزدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری از سوی شورای نگهبان اعلام نشده اما با توجه به سوابق کاندیداها تا حدودی می توان ترکیب نهایی احراز شدگان را حدس زد. در جناح موسوم به اصلاح طلب اگرچه در ابتدای کار، نام های شناسنامه داری همچون شریعتمداری، […]

بیداری آذربایجان: درحالی که هنوز نتیجه قطعی تایید صلاحیت های نامزدهای سیزدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری از سوی شورای نگهبان اعلام نشده اما با توجه به سوابق کاندیداها تا حدودی می توان ترکیب نهایی احراز شدگان را حدس زد. در جناح موسوم به اصلاح طلب اگرچه در ابتدای کار، نام های شناسنامه داری همچون شریعتمداری، آخوندی، پزشکیان، کواکبیان، مهرعلیزاده و… وارد صحنه شدند اما مشخص بود که هیچیک از این اسامی، نامزد اصلی جناح دوم خرداد نخواهند بود.

ورود توامان «اسحاق جهانگیری» و «علی لاریجانی» در آخرین روز و واپسین ساعات باقی مانده از مهلت نام نویسی ها معادلات در جناح چپ را بکلی دستخوش تغییر کرد و چگونگی استمرار مشی انتخاباتی اصلاح طلبان تا روز ۲۸ خرداد ۱۴۰۰ را بر سر یک دوراهی بزرگ قرار داد.

تجدیدنظرطلبان اما با این دوراهی ایجاد شده، غریبه نبوده و نیستند چراکه قرارگیری در موقعیتی مشابه را در خرداد ۱۳۹۲ نیز تجربه کرده اند. نامزدی همزمان «محمدرضا عارف» و «حسن روحانی» در انتخابات دوره یازدهم، اصلاح طلبان را در وضعیت چالش برانگیز انتخاب میان یکی از دو گزینه «چپ اورجینال» یا «خیرالموجودین» قرار داد که نهایتاً تصمیم بر آن شد تا تجدیدنظرطلبان، اهدافشان را در قالب رحم اجاره ایِ دولت تدبیر و امید پیگیری نمایند!

با گذشت حدود هشت سال از آن تاکتیک سیاسی، این مرتبه نیز اصلاح طلبان در موقعیت مشابه انتخاب میان اسحاق جهانگیری یا علی لاریجانی قرار گرفته اند که یکی از آنها از تجدیدنظرطلبان اصیل محسوب می شود و دیگری اگرچه سوابقی در جناح رقیب دارد اما تعاملات مثبتش با دولت روحانی در مجالس نهم و دهم، نشانگر آن است که می توان بر سر نیل به اهداف مشترک نیز با او ائتلاف کرده و هماهنگ شد.

در این میان، وضعیتی که شرایط کنونی را بغرنج تر از سال ۱۳۹۲ می کند آن است که در آن هنگام اگرچه املای نانوشته و صدالبته بی غلط اصلاح طلبان مورد قبول اکثریت مردم واقع شد و روحانی با لطایف الحیل توانست بر صندلی پاستور تکیه زند اما رکوردشکنی های فاجعه بار دولت اعتدالگرایان در این مدت، آنچنان رابطه میان عوام و سیاستگذاران تَکراری دوم خرداد را شکرآب کرده که بعید به نظر می رسد اینبار حنای این جماعت برای ملت رنگی داشته باشد!

طرفه آنکه اینطور بنظر می رسد، معاونت اولی هشت ساله جهانگیری در دولت های یازدهم و دوازدهم و همچنین تعاملات شش ساله لاریجانی با دولت در مجالس نهم و دهم، موجب شده تا نامبردگان به نوبه خود در رقم خوردن وضع موجود سهیم باشند و مردم ایشان را در موضع گیری های انتقادی‎، صادق ندانند.