مردی از جنس عدالت…
مردی از جنس عدالت…

اویاقلیق – زهرا عبداله میرزائی: آن روزها در آن فضای آلوده به بی عدالتی و تهمت و بی انصافی، بر خود وظیفه دانستم و احساس تکلیف ‏کردم تا از انسانی دفاع کنم که مورد هجمه بی دین ها قرار گرفته بود! و چه سخت است ببینی عمداً جای ‏شهید و جلاد عوض شود و تو […]

اویاقلیق – زهرا عبداله میرزائی: آن روزها در آن فضای آلوده به بی عدالتی و تهمت و بی انصافی، بر خود وظیفه دانستم و احساس تکلیف ‏کردم تا از انسانی دفاع کنم که مورد هجمه بی دین ها قرار گرفته بود! و چه سخت است ببینی عمداً جای ‏شهید و جلاد عوض شود و تو تنها توکلت به خدا باشد برای دفاع از آبروی یک انسان…‏
آن روزها هرگز از یادم نمی رود؛ روزهایی که برای روشنگری، ساعتها از مَردی که از جنس عدالت بود دفاع ‏کردم و توضیح دادم تا حقی ناحق نشود… یادم هست به یک مغازه دار که بروشور تبلیغاتیِ جناب آقای ‏رئیسی را دادم با قیافۀ درهم از دستم گرفت و کناری گذاشت؛ ناراحت شدم ولی بر خودم مسلط بودم تا ‏رسالت روشنگری را شایسته به پایان ببرم؛ گفتم لطفاً بروشور را بخوانید و به جناب آقای رئیسی رأی بدهید، ‏آن مغازه دار سریع گفت: می گویند اگر ایشان رأی بیاورد همه را اعدام خواهد کرد!! حقیقتش آن لحظه ‏خیلی عصبانی شدم برای آن تهمت و بی عدالتی، ولی رسالتم مهمتر از حس شخصی ام بود؛ گفتم: برادر اگر ‏تعدادی زورگیر به خانه ات بریزند و زن و بچه ات را آزار دهند و چاقو بگذارند زیر گردن بچۀ کوچکت! و ‏بعدها آن زورگیرها بازداشت شوند و قانون حکمی برای خلاف آنها صادر کند تو خواهی گفت چه قانون ‏بدی؟!! و اگر حکم اعدام باشد، تو مسببان آن حکم را دشنام خواهی داد؟!! مغازه دار سکوت کرد و سرش را ‏پایین انداخت؛ گفت حق با شماست ولی آنها که علیه جناب رئیسی تبلیغ می کنند تقصیر آنهاست که ما را ‏به اشتباه می اندازند!! گفتم: برادر پس بصیرت شما کجاست؟! اگر بیایند و بگویند مولا علی (ع) در آن زمان با ‏خلافکاران چنان کرد و حکمی را داد، آیا شما خواهید گفت که مولا علی (ع) مرد اعدام هست؟!‏
یادآوری آن روزها برایم دردناک است چون با چشم خود دیدم که چه تهمت هایی زدند و چه ساده دلانی را ‏با ترساندن از اعدام، گول زدند؛ افسوس و صد افسوس که همیشه در طول تاریخ اینگونه بوده و خواهد بود ‏چون باورهای انسانها عمیق نیست و به سادگی با حرفهای بزک شدۀ دشمنان، این باورها دچار تزلزل می ‏شوند…‏
یادم هست در طول مسیری که بروشورها را پخش می کردم جوانی کم سن و سال را دیدم که تصویر جناب ‏آقای رئیسی را جلوی صورتش گرفته بود و زیر تصویر نوشته بود اگر این مرد بیاید همه را اعدام خواهد کرد!! ‏خدا شاهد است آن لحظه از شدت ناراحتی دلم می خواست بروم و تصویر را از جلوی صورت آن جوان کم ‏سن و سال بکشم کنار و بگویم اگر مطمئنی حرفی که داری تبلیغ می کنی درست است چرا صورتت را با آن ‏تصویر پوشانده ای؟!! و اگر خودت هم نمی دانی که ابزار شده ای و چه چیزی را بدون آگاهی تبلیغ می کنی، ‏از حساب روز قیامت بترس که این گناه کوچکی نیست و حق الناس بد دامنت را خواهد گرفت؛ حق الناسی ‏بس بزرگ چون که سرنوشت یک ملت را با تهمت و بدگویی تحت تأثیر قرار دادن، حقی غیرقابل جبران ‏است… اما آن لحظه صبوری کردم چون می دانستم برخورد با یک غافل هیچ فایده ای ندارد!‏
آن روزها گذشت با تلخی غیرقابل وصف و اندوه فراوان که مردی از جنس عدالت را خدانشناسانه کوبیدند تا ‏برنده رقابت باشند اما غافل از آنکه چراغی که ایزد منان روشن کند را بنده ناتوان نتواند خاموش گرداند… آری ‏حال که با انتصاب شایسته رهبر عزیزم، جناب آقای رئیسی در مقام ریاست قوه قضائیه قرار گرفته اند؛ دلهای ‏همه دلسوزان انقلاب و نظام بار دیگر بعد از آن روزهای تلخ، شاد گردید و نور امیدی در تاریکی بی عدالتی ‏های ریشه دار در این سرزمین، جان تازه ای گرفت تا مردی از جنس عدالت، با شمشیر عدالتش این کشور ‏امام زمانی را از وجود همه مفسدان اقتصادی و اخلاقی پاک کند…‏

این روزها نیز مثل آن روزها هجمه هایی از جنس انتقام را برای مردی از جنس عدالت شاهد هستیم و باز ‏مثل آن روزها رسالت ما روشنگری است و همچون کوه استوار خواهیم ماند برای مبارزاتمان علیه فساد و برای ‏مردی از جنس عدالت هم دعا خواهیم کرد تا در این مسیر سخت با ریشه کن کردن مفسدان دانه درشت، ‏دل همه مظلومان و محرومان را خوشحال کنند…‏
جناب آقای رئیسی از آمدنتان خوشحالیم و برای مبارزات شما مردی از جنس عدالت، ارزش قائلیم و ‏قدردانیم و چطور در آن روزها حامی شما بودیم، اکنون نیز از مبارزات شما علیه مفسدان اقتصادی و اخلاقی ‏حمایت می کنیم و امیدواریم امام زمان (عج) یاریگر شما مردی از جنس عدالت، باشد…‏