نجات ایمانی که از دست می رود…
نجات ایمانی که از دست می رود…

اویاقلیق – زهرا عبداله میرزائی: «برای نجات ایمانی که از دست می رود کاری کنیم…» اولین بار که این سخنرانی دکتر علی شریعتی را شنیدم حس پُر از درد و احساس مسئولیتی که در تک تک کلمات این سخنرانی نهفته بود مرا به گریه انداخت که این معلم شهید به راستی «معلمی شغل انبیاست…» را […]

اویاقلیق – زهرا عبداله میرزائی: «برای نجات ایمانی که از دست می رود کاری کنیم…» اولین بار که این سخنرانی دکتر علی شریعتی را شنیدم حس پُر از درد و احساس مسئولیتی که در تک تک کلمات این سخنرانی نهفته بود مرا به گریه انداخت که این معلم شهید به راستی «معلمی شغل انبیاست…» را چه جانسوز و دلسوزانه برای حفظ دین و مذهب، ادا کرد…

دکتر علی شریعتی در برهه ای از تاریخ، عمر و زندگی خود را صرف نجات اسلام و ایمان مردم کرد تا فداکاری های این مرد بزرگ برای زنده نگه داشتن اسلام و راه پیامبر و حضرت علی (ع) و سایر ارزشهای اسلامی هرگز از یادها نرود…

شهید دکتر علی شریعتی دردمندانه با خدا چنین می گوید: «ای خداوند، تو که همۀ فرشتگانت را بر پای آدم به سجده افکندی، اینک نمی بینی که بنی آدم را در پای دیوان به خاک سجود افکنده اند!! آنان را از بند عبودیت بتهای این قرن که خود تراشیده ایم، به بندگی آزادی بخشِ عبودیتِ خویش آزادی ببخش.»

شهید شریعتی، تمام تلاشش معرفی اسلامِ واقعی و خالص و زنده کردنِ اهداف گمشده امامان در طول تاریخ بود؛ او که با تمام وجود به مولا علی عشق می ورزید از رنج حقیقی مولا علی نیز مدام در سخنرانی هایش می گفت و چه جانکاه، مردم زمانش را به شناخت درست مولا علی دعوت می کرد چراکه معتقد بود اگر حضرت علی (ع) را شیعیانش بشناسند و دردهایش را بدانند مطمئناً اوضاع شیعیان مولا علی بهبود و درنتیجه جامعه نیز از فلاکت نجات خواهد یافت…

مبارزات ارزشمند دکتر علی شریعتی برای آگاهی مردم زمانش و نشان دادن راه درست، همچنان در یادها ماندگار است و امروز هم سخنان این معلم شهید در بسیاری از مسائل گره گشاست و نوری در دل عاشقانش روشن می کند تا مسیر درست رستگاری را بپیمایند و چه زیباست که دکتر علی شریعتی امروز هم همچون شمعی در بین عاشقانش می سوزد تا برای شاگردانش معلمی فداکار بماند و مجاهدت های گذشته اش هرگز فراموش نشود…

شهید بهشتی در مورد دکتر علی شریعتی می گوید: «دکتر شریعتی خود را یکی از زاییده هایِ درد و رنج و اسلامِ درد و رنج می دانست. دکتر شریعتی نسبت به سِنش آدمی بود خیلی پر مطالعه و کتابخوان… آدمی که در درجه اول از نظر تحصیلات با فرهنگ نوی بشری روبروست اما یک زمینه ذهنی و وجدانی دارد که دائماً او را به سوی خود می کشاند؛ زمینه اسلامی، این است که در هر مطالعه ای در فرهنگ نو، به سوالی برخورد می کند در رابطه با فرهنگ اسلام و بینش اسلامی و مکتب اسلام، این در شناخت دکتر خیلی موثر است…»

شهید شریعتی آغازگر جنبشی بود که بعدها به پیروزی انقلاب اسلامی منجر شد؛ جنبشی که مردم را بیدار کرد تا از ظلم زمان آگاه گردند و در نهایت این معلم فداکار با فدا کردن جانش برای همیشه در قلب عاشقانش، زنده مانده است.

دردی که همیشه از رنج های جانکاه این معلم شهید بود، درد مصلحت پرستی بود که همیشه حقیقت، قربانی اش شده بود و مدام در سخنرانی هایش از این رنج می گفت که همواره «تشیع حقیقت» که همان تشیع علوی است فدای «تشیع مصلحت» که همان تشیع صفوی هست، شده است و چه غمی بزرگتر از این…

نکته غم انگیز قصه دکتر علی شریعتی، هجمه های غیرمنصفانه ای بود و هست که همواره روح این معلم شهید را آزار می داد و مطمئناً این سخنان دکتر شریعتی جواب خوبی برای همه در خواب رفتگان هست؛ شهید شریعتی در جواب به این هجمه ها می گوید: «انتقادات علیه من از این قبیل است که: «تو به عنوان یک تحصیلکرده امروز، به عنوان یک روشنفکر، به عنوان یک نویسنده متعلق به این نسل، چرا همه قدرت قلم و وقت و فکرت را و حتی سوادت را وقف دفاع و تفسیر و توجیه مذهب می کنی، در این نسل و در این عصر؟ و این خیانت به این نسل است و خیانت به این عصر!…» یکی از دانشجویان سابقم که از روشنفکران نویسنده و هنرمند امروز است به دوستش که با من هم آشنا است، نوشته است: «حیف از شریعتی که افکارش مذهبی است. اگرنه، بت روشنفکران می شد.» این اتهام من است در برابر گروه خودم، در جو خودم و طبقه خودم، و به این اتهام است که من جدّی فکر می کنم و می اندیشم، نه به اتهام اشخاص به ظاهر معتقد به دین سنتی موروثی موجود!»