کارت های اسارت!
کارت های اسارت!

اویاقلیق – زهرا عبداله میرزائی: با پیشرفت تکنولوژی، روش هایِ خفه کردن آدم ها! با پول، به سمت کارت های هدیه! سوق یافت؛ این کارت ها، اسارتِ تمامیتِ انسانیِ آدم ها را به ارمغان آورد! طوریکه می توان این کارت ها را کارت های اسارت خواند! این کارت ها، نوید دهندۀ بندگیِ بی چون و […]

اویاقلیق – زهرا عبداله میرزائی: با پیشرفت تکنولوژی، روش هایِ خفه کردن آدم ها! با پول، به سمت کارت های هدیه! سوق یافت؛ این کارت ها، اسارتِ تمامیتِ انسانیِ آدم ها را به ارمغان آورد! طوریکه می توان این کارت ها را کارت های اسارت خواند!

این کارت ها، نوید دهندۀ بندگیِ بی چون و چرایِ جاهلان برای صاحبان زر و زور می باشد.

این کارت ها، پیام آور ذلت و بردگی انسان در برابر چند هزار تومان هست.

این کارت ها، نشانگر زانو زدن شرف، وجدان و شعور در برابر قدرت پول صاحبان ثروت هست.

چه قلم هایی که با این کارت های اسارت، چه خیانت های غیر قابل جبرانی کرده اند و انسانیت را به چند هزار تومان فروخته اند…

چه قلم هایی که با این کارت های اسارت، درد و مطالبه انسان های مظلوم را به زیر پای ظالمان کشانده اند…

چه قلم هایی که با این کارت های اسارت، انسان های آزاده را در بند کشیده اند…

چه قلم هایی که با این کارت های اسارت، دستمال کش و ماله کش آدم های خدا نشناس شده اند…

چه قلم هایی که با این کارت های اسارت، هیچ آبرویی برای صاحبان قلم پاک نگذاشته اند چون ابزار قتاله شرف شده اند…

چه قلم هایی که با این کارت های اسارت، ناموس فروشی را ترویج داده اند و به آن افتخار هم می کنند…

چه قلم هایی که با این کارت های اسارت، زمینه ترویج فساد و فحشاء را فراهم کرده اند تا خدا را وقیحانه فراموش کنند…

چه قلم هایی که با این کارت های اسارت، قلب امام زمان را خون کرده اند چون مظلومان را به زنجیر جهل خود گرفتار کرده اند…

چه قلم هایی که با این کارت های اسارت، عوضی شدن را مایه مباهات دانسته اند و قلم های پاک را به قتلگاه هدایت کرده اند…

معلم شهید، دکتر علی شریعتی عزیز، در این زمان که جهل بر شعور غلبه دارد! باید فریاد بزنیم! «کجایی ای معلم شهید؟!» کاش بودی و بر سر این قلم های خائن و خود فروخته فریاد می زدی! تا آبروی قلم را بخاطر کارت های اسارت، بیش از این به بدترین شکل ممکن از بین نبرند…

و چه زیبا شهید دکتر علی شریعتی می گوید: «… ماندم و دنیا مرا نفریفت و به آزادی ام، به ایمانم و به راهم خیانت نکردم… ایستادم اما برنگشتم… اما ایستادن هم نه از عجز و از ترس… نه دیوار بود… دیوار! و ایستادم… اما بازنگشتم، به بیراهه هم نرفتم که من نه مرد بازگشتم! استوار ماندن و به هر بادی به باد نرفتن، دین من است، دینی که پیروانش بسیار کم اند.»

همۀ اسیران در بندِ کارت های اسارت را به تأمل در نیایش های شهید دکتر علی شریعتی دعوت می کنیم و همصدا با شهید دکتر علی شریعتی فریاد می زنیم: «ای خداوند، تو که همۀ فرشتگانت را بر پای آدم به سجده افکندی، اینک نمی بینی که بنی آدم را بر پای دیوان به خاک سجود افکنده اند!! آنان را از بند عبودیت بتهای این قرن که خود تراشیده ایم، به بندگی آزادی بخشِ عبودیتِ خویش آزادی ببخش.»