آیا واقعیت تجزیه طلبی غیر از خشونت و کودک کشی است؟!
آیا واقعیت تجزیه طلبی غیر از خشونت و کودک کشی است؟!

اویاقلیق: خشونت طلبی تروریستی رخ داده در اهواز و اظهارات گروهک تجزیه طلب الاحواز بعنوان کارگزار اجرایی این عملیات، مبنی بر جدایی خوزستان از ایران، بار دیگر بحث های مربوط به گروه های تجزیه طلب و ادعاهای آنها را باز کرده است. در یک عملیات ظالمانه نزدیک ۳۰ نفر از سرباز و جانباز ۷۰ درصد […]

اویاقلیق: خشونت طلبی تروریستی رخ داده در اهواز و اظهارات گروهک تجزیه طلب الاحواز بعنوان کارگزار اجرایی این عملیات، مبنی بر جدایی خوزستان از ایران، بار دیگر بحث های مربوط به گروه های تجزیه طلب و ادعاهای آنها را باز کرده است. در یک عملیات ظالمانه نزدیک ۳۰ نفر از سرباز و جانباز ۷۰ درصد تا کودک ۴ ساله به شهادت رسیدند.
تجزیه طلب ها هدف حمله خود را نیروهای نظامی عنوان می کنند و آرمان شان را آزادی مردم عرب خوزستان از جغرافیای جمهوری اسلام القاء می کنند. اما واقعیت ماجرای اهواز چیز دیگری را می گوید. تروریست ها با لباس های مشابه نظامیان ایرانی و از پشت و غافلگیرانه، جمعیتی که نظاره گر رژه ارتش بوده اند را مورد هدف قرار می دهند.
در ساعات اولیه حادثه تروریستی اهواز چندین سناریو رسانه ای به اجرا در آمد. «صداهای جعلی مردم» ابتدائا گفتند این کار توسط خود نظام انجام گرفته؛ بعد از یکی دو ساعت که الاحواز مسئولیت حمله را بر عهده گرفت و حتی در تلویزیون ایران اینرنشنال سخنگوی گروهک تجزیه طلب الاحواز رسما این خبر را تائید کرد؛ تحلیل های دشمنان ایران اسلامی به این سمت سوق پیدا کرد که الاحواز با این عملیات در پازل نظام بازی خورده است و بهانه ای برای نیروهای نظامی و امنیتی فراهم کردند که برخی را دستگیر و یا نظام عملیات خارج از مرز را توجیه کند. هنوز مشغول اقناع مخاطبان بودند که داعش مسئولیت حمله را بر عهده گرفت. الاحواز حرف سخنگوی خود را پس گرفت و بازی تروریستی رخ داده پیچیده تر شد.
البته وقاحت رسانه های بیگانه امر تازه ای نیست اما به خوبی می دانند که قاطبه مردم خریدار چنین استدلال هایی نیستند. دلیلش هم مشخص است. وقتی در طول چندین سال حضور مستشاران و مدافعان حرم در سوریه و عراق حتی یک مورد هم از زیر پا گذاشتن اصول اخلاقی توسط سربازان ایرانی گزارش نشده بلکه از عطوفت سربازان سید علی بر وحوش داعشی حکایت دارد، وقتی برنامه های محرومیت زدائی سپاه بقدری موثر می افتد که سردار شوشتری را با انفجار بمب در کنار برادران اهل تسنن بلوچ شهید می کنند، وقتی هر جایی که نیاز به نیروی ارزان و خدمات صنعتی کم هزینه می شود سپاه اولین داوطلب است، وقتی بسیج خودش را می کشد تا به دولت بها بدهد و برای رد شدن از گردنه تاریخی فعلی دولت نامهربان با حزب اللهی را یاری کند و … مردم چگونه دیده های عینی خود را به هپروت تحلیل رسانه ای کسانی که برای خیانت شان از دولت های غربی ردیف بودجه دارند بفروشند؟!
مشکل اصلی نقص تحلیلی رسانه های بیگانه حذف مردم و قدرت تحلیل و شجاعت ملت و پایداری امت بر مدار حق، از متغیرهای تاثیر گذار در محاسبات و مفروضات بنیادی بنگاه های تولید و تحلیل خبری شان است.
باید دقت کرد و پرسید که چرا رسانه های مخالف نظام در اتفاقات این چنینی بیشتر تلاش می کنند با نشان دادن رنج مردم استیصال نظام را نتیجه بگیرند؟! چرا غیرت این ملت در مقابل تروریسم را در قاب های رسانه ای خود نمی توانند نشان دهند؟!
متمم عملیات میدانی تروریسم، رسانه های بیگانه بصورت منسجم از به کار بردن واژه تروریسم در مورد کشتار بی رحمانه رژه اهواز استنکاف می ورزند. چرا رسانه های دشمن تمام تلاش شان را می کنند تا افکار عمومی جهانیان عملیات تروریستی رخ داده را یک اتفاق محلی و انتقام گیری یک گروه از گروه دیگر تلقی کنند؟! شاید عملیات های دیگری در پیش است اما به نظر می رسد حفظ انسجام داخلی در مقابل تروریسم گروهک الاحواز و تودهنی محکم همه احزاب و سیاسیون از هر طیف و رنگ و بافت سیاسی و اجتماعی و فرهنگی، تیم رسانه ای حامی تروریسم را شوکه کرد.
هر چند داعش بسیار تلاش می کند تا افتخار کودک کشی رژه را به نام خود تمام کند و الاحواز بصراحت از خوشحالی ساعت اولیه خود عقب نشینی کرده است، ولی باید این مهم را در نظر داشت که نظام جمهوری اسلامی بخاطر اقتدار و موفقیت های بی نظیرش، جریان مخالف خود را به تعبیر رهبر انقلاب به کارهای بزدلانه سوق داده است. تحلیل ضد انقلاب از عملیات تروریستی، ضمن ابراز ناراحتی از کشتار مردم و برخی از نیروهای نظامی، القای ضعف حاکمیت و به تعبیری کشته شدن بیگناهان را نشانه ناکارآمدی نظام می گویند. اما این مغالطه پیچیده که با حمایت سنگین رسانه ای همراه شده بود با سخنان اخیر رهبر انقلاب باطل شد.
تعبیر رهبر انقلاب به صفت بزدلی تروریست ها و طبیعی بودن شهادت مردم بی دفاع در مقابل مسلسل های تروریست ها و خالی از شجاعت بودن حمله از پشت و آتش گشودن به سوی غیر مسلحین، عملا هیبت کاذب رسانه ای ایجاد شده برای متخاصمین مسلح را شکست و ساحت اقتدار نظام را از شبهات رسانه ای دشمنان زدود.

مغالطه دیگری که بسیار مخرب و خطرناک است، ربط دادن برخی تبعیض ها و بی عدالتی های موجود در کشور و مشخصا منطقه اهواز و استان خوزستان به اعمال تروریستی تجزیه طلبان است که در واقع مشروعیت بخشی پنهان به اعمال تروریستی این چنینی در دیگر مناطقی است که تجزیه طلبان برای جدا کردن آن از جغرافیای ایران سالهاست دندان تیز کرده اند.
هیچ کس در جمهوری اسلامی منکر اشکالات و نواقص و بی کفایتی ها نیست. بالاترین مقام این نظام، سال قبل بخاطر عدم توفیق مورد انتظار مردم از عدالت گرایی حاکمیت در جلوی هزاران نفر از خداوند و مردم بخاطر بی عدالتی ها عذرخواهی کرد.
ساز و کار قانون اساسی برای سیستمی نشدن فساد در کشور واضح و روشن است و رمز بقای کشور و حاکمیت نیز به فسادگری گره نخورده است. ده ها انتخابات در طول ۴۰ سال برگزار شده است که طیف های مختلفی فرصت خدمت یافته اند. صدها هزار نفر از پیر جوان، زن و مرد برای بقای جمهوری اسلامی جانشان را داده اند. در قانون اساسی بن بستی جهت رفع معضلات موجود در امر عدالت و رفع تبعیض وجود ندارد. بنابراین تجزیه طلبی، بیراهه رفع معضلات موجود است نه مسیر صحیح.
از جهتی دیگر، تجزیه طلبی ذاتا با جغرافیای فیزیکی و فرهنگی و سیاسی و اجتماعی کشور در تضاد است. کسانی که تجزیه طلبی را برای رفع معضلات موجود در کشور تجویز می کنند در واقع یک عوام فریبی آشکار انجام می دهند. چرا که از کجا معلوم بر فرض جدائی خوزستان و یا آذربایجان و یا … از ایران حتما حاکمان جدید دچار بی عدالتی و تبیعیض نخواهند شد؟! آیا تضمینی در کار است یا اینکه بنا دارند با گروگان گرفتن خواسته های مشروع ملت، به خون خواری و ظلم خود مشروعیت ببخشند؟!
کسانی که سالهاست بدنبال بریدن گوش گربه از جغرافیای ایران عزیز هستند خود در اقلیم شان و در کشورهای مورد حمایت شان هنوز نتوانسته اند ۱۰ درصد توفیق جمهوری اسلامی در رشد اقتصادی و فرهنگی و عدالت گرایی را تحقق ببخشند. پس چگونه به خود جرات می دهند در مقابل نظام مقتدر جمهوری اسلامی هار شوند؟! شاید قلاده هایشان از طلا باشد اما مطمئنا به وقت سگ کشی، صاحبان قلاده های اجاره ای پیش از خود هارشده ها پا به فرار می گذارند.
تجزیه طلبی مسیری است ناگزیر از کشتار کودکان و زنان و سربازان. رمز بقای تجزیه طلبان چه در امر مبارزه و چه بعد از تجزیه کردن، تهدید و ارعاب و کشتار است. رفتار مدنی در تجزیه طلبی فقط یک جوک جدی است که با شور و حرارت در رسانه هایشان آن را محکم و سفت می گویند و در پشت صحنه به ریش ملت و حامیان شان می خندند.
وقتی تجزیه طلبان به جمعیتی که مسلح نیستند آتش می گشایند و یا جمعیت بی دفاع را سپر خود می کنند، یعنی ابائی از کشتار ندارند. تجزیه طلبان قاتلان حرفه ای کودکان اند. هر جا بیشتر بتوانند روحیه جامعه را تضعیف کنند به همان کار رو می آورند. قتل کودکان بی دفاع یک استراتژی نامرئی برای به زانو درآوردن کل جامعه است. اگر گروهکی فرقی بین سرباز مسلح و کودک چهارساله نمی بیند یعنی می خواهد آدرس دقیق خوی وحشی گری و حد نامرز جنایت کاری خود را حاکمیت بدهد. هویت تجزیه طلبی با خشونت کور عجین شده است . قتل فجیع کودکان یکی از نشان های هویتی تجزیه طلبی است. اگر تاریخ وحشی داعش را مرور کنید ، ارتباط هویت خشونت طلبی و قتل کودکان را بخوبی درک خواهید کرد.

شاید برخی چنین استدلال کنند که جدائی طلبان بیگانه با دموکراسی و جامعه مدنی و … نیستند و اگر حاکمیت آنها را به رسمیت بشناسد حاضرند که بصورت مدنی خواسته های خود را پیگیری کنند. در پاسخ باید گفت؛ مشکل اصلی این است که تجزیه طلبی در قواعد و مختصات مبارزه مدنی جهت رفع بی عدالتی و تبعیضات نمی تواند قرار گیرد. تجزیه طلبی در تضاد ذاتی با رفتار مدنی است. رفتار مدنی در گرو پایبندی به قانون و فصل الخطاب بودن آن است در حالیکه آرمان تجزیه طلبی، قانون ستیزی و توحش نظامی و اجتماعی و سیاسی جهت سیراب کردن شهوت قدرت و ارضای زرسالاران است.
وقتی جغرافیای رسمی یک کشور را ظالمانه و یا غاصبانه تلقی می کنند چطور می توانند از طریق مسیر تعریف شده مطالبه گری مشروع در ذیل قانون اساسی را پیگیری کنند؟!
این خیال بیهوده ای است که برخی نخبگان بومی امیدوارند سگان آدم خوار، بعد از خوردن گوشت سربازان و زنان و کودکان به وقت گرسنگی به سراغ ایشان نخواهند رفت. تجزیه طلبی هیچگاه در مختصات منتقدین داخلی مشروع از نظر حاکمیت قرار نخواهند گرفت. برخلاف خوشبینی برخی از نخبگان بومی، تجزیه طلبان بخوبی می داند که راهی جز از پشت خنجر زدن و توحش تسلیحاتی علیه ایران جهت پاره کردن قسمتی از پیکره جمهوری اسلامی را ندارد.
بزرگ ترین مانع تجزیه طلبی همین مردمی هستند که ظاهرا برای آزادی آنها از وطن مادری شان، تلاش می کنند. چون اکثریت قریب به اتفاق شهروندان آگاه به دست های چدنی در زیر دستکش مخملی تجزیه طلبان هستند، آنها با فریب برخی از نخبگان که در سایه غفلت برخی مسئولین نسبت به خواسته های مشروع و قانونی موجب دلسردی آنها شده است و همچنین با پیراهن عثمان کردن برخی گاف ها و شیطنت های رسانه ای در صدا و سیما، همواره تلاش کرده اند تا خباثت درون شان را پشت احساسات مخملی و دلسوازنه شهروندان پنهان کنند. اما توفیق چندانی نداشته اند و هر بار با هزینه کردن برخی از غافلین و سنگین تر کردن سابقه جنایتکارانه خود عقب نشینی خفت باری کرده اند.
بنابر آنچه که در این مختصر عنوان گردید تجزیه طلبی ناگزیر از کودک کشی و تجاوز به نوامیس و انواع جرم هاست. تجزیه طلبان، همانند حشرات موذی روی زخم ها لانه می کنند و رمز بقای شان نیز چرکین ماندن محیط و فضا و استمرار بیماری است.
تجزیه طلبان دشمنان اصلی زبان مادری هستند. آنها از هیچ کس و هیچ چیزی برای روشن نگه داشتن کثافت خانه های خود ابا نداند. خواه نخبگان صاف و صادق باشند، خواه جوانان پر شور و علاقمند به زبان مادری. همه را به چشم قربانی می بینند. آنها سعی می کنند این حقیقت را که «حفظ فرهنگ و زبان مادری با جدائی از جغرافیای هزاران ساله امکان ندارد» را لاپوشانی کنند. تجزیه طلبی در جهت نابودی فرهنگ بومی است و تجزیه طلبان پیاده نظام کسانی هستند که برای نابودی همه ایران نقشه کشیده اند و میلیاردها دلار تا بحال برای این کار هزینه کرده اند.
چاره افساد و تخریب تجزیه طلبی، غیر از مقابله سخت و دندان شکن نیست. تجزیه طلبی بیماری است که دچار آفت مزمنی است که جز با قطع کردن سرش، جلوی اشاعه مرض آن را نمی توان گرفت. اگر تساهل در مقابل نخبگان دلخور در جمهوری اسلامی فضیلت است، اما ساده انگاری و فرصت دادن به تجزیه طلبی در این نظام مصداق بارز خیانت به مردم و نخبگان و شورش علیه تمامیت ارزی کشور است.
باید همه شهروندان و نخبگان را نسبت به این امر آگاه کرد و البته باید حساب فریب خوردگان را از تجزیه طلبان حرفه ای و مزد بگیر از اجانب را جدا کرد. برای رفع بی شرفی ذاتی تجزیه طلبها که گروگان گیران حرفه ای احساسات و مطالبات مشروع این ملت اند، باید همگان قوت الهی مشت آهنین نظام بر کالبد اجاره ای تجزیه طلبی باشیم.
آیا باید برای تجزیه طلبانی که با سوت و کف و هورای رسانه ای برخی از نخبگان این مملکت را همانند گلادیاتورهای رومی به میدان می فرستند تا کشته شوند دلرحمی نشان داد؟! وقتی ناموس این مردم را بهانه ای برای اهداف پلشت و پلیدشان می کنند، کسی می تواند فردای فرضی غلبه این ها، ناموسش را از شر آنها حفظ کند؟!
در جریان توهین برنامه فتیله، برای بررسی میدانی اعتراضات و نوع تقابل انتظامی با آنها در صحنه حاضر شدم. نکته جالب اینجا بود که گروهی قصد اعتراض مدنی داشتند و حتی برخی شعارهایشان بر اساس آیات وحی بود اما برخی از نفوذی های تجزیه طلب برنامه دیگری داشتند.
آنها در پیشانی جمعیت معترض، یک زن بی پروا را گذاشته بودند که کارش شور آفرینی برای جمعیت مردان حاضر بود. با این کار هم جو هیجان کاذب را تشدید می کردند و هم اینکه می خواستند نیروهای نظامی را برای برخورد دچار تردید کنند و البته به خوبی می دانستند که به فرض ناشی گری برخی نیروهای نظامی و یا نیروهای امنیتی و برخورد با آن زن و زخمی و یا دستگیر شدنش، امکان مظلوم نمائی و تولید محتوای رسانه ای جهت مباحث حقوق بشری علیه نظام را فراهم کنند.

به نظرتان کجای این کار بوی شرافت و دفاع از فرهنگ و ارزش های بومی می دهد؟!
راستی کسی خبر دارد که تجزیه طلبان مدعی تشکیل کشور یکدست کُرد و یا یک دست آذری، از کشتار کودک ۴ ساله و ده ها نفر دیگر در اهواز ابراز نارحتی و یا انزجار و اعلام برائت کرده باشد؟!