تدبیر به حرف یا عمل؟!
تدبیر به حرف یا عمل؟!

اویاقلیق- زهرا عبداله میرزائی: موضوعِ تحقیقاتی ام در دورۀ کارشناسی ارشد، تقریباً در آن سالها نو بود و به جرأت می توان گفت اگر در آن سالها حمایت هایِ صنعتی از آن موضوع صورت می گرفت، اوضاعِ تولیدِ برق بهتر از این روزها بود! در آن سالها، موضوعِ تحقیقِ پایان نامه ام تقریباً برای اولین […]

اویاقلیق- زهرا عبداله میرزائی: موضوعِ تحقیقاتی ام در دورۀ کارشناسی ارشد، تقریباً در آن سالها نو بود و به جرأت می توان گفت اگر در آن سالها حمایت هایِ صنعتی از آن موضوع صورت می گرفت، اوضاعِ تولیدِ برق بهتر از این روزها بود!

در آن سالها، موضوعِ تحقیقِ پایان نامه ام تقریباً برای اولین بار در تبریز مطرح می شد البته سالها قبل، کارهای آغازینِ موضوع پایان نامه ام در دانشگاه های تهران کلید خورده بود.

به یاد دارم در آن سالها که به عنوان سخنران در سمینارهای علمی شرکت می کردم و از انرژی های نو حرف می زدم شاید فکر نمی کردم حدود ۱۰ سالِ بعد، کمبودِ انرژی را اینطور جدی حس کنیم!

جالب است بدانید مقاله ای با عنوان “کاربردِ نظامیِ” همین انرژی نو داشتم که نشان می داد در آن سالها، مرکزِ مهندسی و توسعه پژوهشی الکترونیکی کشور امریکا، در زمینه توسعه سیستم های پیل سوختی قابلِ حمل برای کاربردهای نظامی به فعالیت می پردازد… آن وقت ما بعدِ ۱۰ سال، هنوز عقب هستیم!

سالها قبل، اساتید و دانشجویان دوره ارشد و دکترایِ دانشگاهِ تربیت مدرس، موضوعِ پیل هایِ سوختی را مطرح کرده و تحقیقات زیادی هم انجام داده بودند که من هم به نوعی ادامه دهندۀ بخشی از همان موضوع در پایان نامه ام بودم.

پیلهای سوختی به عنوان یکی از تولید کننده هایِ انرژیِ پاک در قرن حاضر مطرح هستند که در آن، انرژی شیمیایی سوخت به انرژی الکتریکی با بازده بالا تبدیل می‌شود.

انرژیِ موردِ نیاز بشر تا قرن دوازدهم از خورشید و سوزاندن چوب تأمین می شد. با کشفِ زغال سنگ تا قرن هجدهم، این انرژی از زغال سنگ به دست می‌آمد…

نکته مهم این است که انرژی فسیلی روزی تمام خواهد شد بنابراین باید دنبال جانشینِ انرژی بود که پیل سوختی می‌تواند یکی از انواع آن باشد.

حال که سالهای زیادی می گذرد و این انرژیِ جدید به شکل صنعتی جایگزین انرژیِ حاصل از سوختهای فسیلی نشده است واقعاً جای افسوس دارد.

بعدِ دفاع از پایان نامه ام، برای استفاده عملی از این انرژی در استان تلاش و خیلی هم نامه نگاری کردم؛ انصافاً مرکزی حمایت کرد که به دنبال همان حمایت اولیه، با برادرم که مسلط بر نحوه صنعتی سازی این انرژی بود، در سازمانی حضور یافتیم و برادرم ساعتها از مزایای این انرژی و کاربردی کردن آن حرف زد و حتی قرار شد برای شروعِ پروژه، برق رسانیِ چراغ های تیرهای برق از طریقِ پیل سوختی تأمین شود ولی متأسفانه این درخواست اینقدر غرق در بروکراسی اداری شد که آخرش بی نتیجه ماند…

اینروزها که نبودِ برق، بحثِ داغ روز هست و همه زندگی ماها وابسته به وجود برق است، به یاد آن سالها افتادم که اگر در همان سالها آن درخواست تصویب می شد، امروز خیلی حرف برای گفتن داشت.

افسوس که کاربردی کردنِ علم از سوی صنایع به خوبی حمایت نمی شود و این افسوس ها، سالهای بعد به “حسرت” تبدیل خواهد شد. معنیِ “حسرت” در لغت نامۀ دهخدا، قابل تأمل است: “حسرت، نام گلی است که در ماهِ آخرِ زمستان به زیر برف روید و گل کند و از آن وی را حسرت گویند که وی آرمان دیدار بهار دارد لیکن هیچگاه بهار را نبیند و به علت پیش رسی قبل از بهار، برگ و گل کند و تا بهار آید او از میان بشده باشد.”

کاش صاحبانِ قدرت و مقام که اینقدر جلسه می گذارند و از صرفه جویی حرف می زنند کمی هم به فکرِ انرژی های جایگزین باشند چراکه تدبیر به عمل است نه حرف!