اویاقلیق: آجرلو باشعارهای اغواکننده آمد و هواداران مجذوب چند مصاحبه شعاری و یکی دو حرکت مثبت او شده و پاک خود را باختند و تا بخود آمدند، تیم تراختور در لبه پرتگاه سقوط قرار گرفته بود! از شعارهایش پشتیبانی کردیم که : «تراختور، تیم محبوب تمام ترکهای ایران است». از اندک حرکت مثبت او هم […]

اویاقلیق: آجرلو باشعارهای اغواکننده آمد و هواداران مجذوب چند مصاحبه شعاری و یکی دو حرکت مثبت او شده و پاک خود را باختند و تا بخود آمدند، تیم تراختور در لبه پرتگاه سقوط قرار گرفته بود!

از شعارهایش پشتیبانی کردیم که : «تراختور، تیم محبوب تمام ترکهای ایران است». از اندک حرکت مثبت او هم حمایت و تشکر کردیم، اما شرط و شروطی قائل شدیم!

متاسفانه اکثر هواداران متوجه شروط ما نشدند و جناب آجرلو در سایه آن چندشعار دلنشین و یکی دو حرکت هوادارپسند، سوار بر احساسات هواداران شد و هر انتقاد و طرح ایرادی با پاسخ اکثریت هواداران روبرو شد که آقا !….. حاشیه سازی نکنید!! بگذارید در تهران بنشیند تا برای تیم اسپانسر بگیرد!

و هرچقدر بر دامنه اشتباهات و ایرادات عمدی و غیرعمدی ، هدفدار و غیرهدفدار آجرلو افزوده شده و انتقادات ما تندتر گردید، از حاشیه سازی به دشمن تراختور و آذربایجان و وطن فروشی متهم شدیم و زمانی آن اکثریت مغفول بخود آمدند و صدای اعتراضشان بلند شد که دیگر کار از کار گذشته و تیم از هم پاشیده و همگی دست بدعا شدند که خدایا ! از دو بازی یک مساوی نصیب تراختور کن تا سقوط نکند!!!

چند تن از هواداران فهیم تراختور در ذیل مطلب «اخراج آجرلو بدست هواداران!…» نظرات معقولی را نوشته اند، و استقبال ما از الیاسی را همانند مدیران قبلی ، بیهوده و دور باطل قلمداد کرده اند!

واقعا هم همینطور است. مدیران با چند شعار وارد میشوند و ما خوشحال میشویم و بعد میگوئیم که رحمت به کفن دزد قدیم!

نوشته اند که باشگاه تراختور اشکال ساختاری دارد که نمونه بارز آن ، مالکیت تیم است که در حال حاضر در تملک یک ارگان نظامی است. در حالیکه مدعی مالکیت شخصی هم دارد، اما زور تملک ندارد. گذشته از اینها هواداران هم بنوعی خود را مالک این تیم میدانند و میخواهند، مالکیت آن در اختیار هواداران و سرمایه داران آذربایجان و بعضی ارگان های مردم نهاد (مثل شهرداری) باشد !

خواست هواداران ، ایده آل است، اما برای رسیدن به آن، اول باید آگاهی لازم را داشته باشیم!

هواداری که گول میخورد و در مقابل تهران نشینی آجرلو با چندین مدیریت ، از او دفاع میکند و معترضانی نظیر امثال حقیر را به وطن فروشی و دشمنی با آذربایجان  متهم میکند، اول باید آگاهی بیابد و بعد راه را از چاه تشخیص دهد و الا از چاله در می آئیم و در چاه می افتیم!

هوادار باید با خود فکر کند که چرا همین زنوزی که در زمان قلعه نوئی که تراختور برای قهرمانی با پرسپولیس در کورس بود، ورزشگاه خود را در اختیار تیم اول آذربایجان قرار نداد، علی رغم اینکه هواداران التماس کردند و مسولان تیم خواهش نمودند، اما امروز همان آقا ، هواپیمای چارتر در اختیار تراختور قرار میدهد؟

عزت آذربایجانی و عظمت آذربایجان چه ربطی به آجرلو داشت؟ سرافکندگی هواداران تراختور چه ربطی به آجرلو داشت؟

آنکس که میگوید: تراختور تیم اول آذربایجان است، روشن کند که مگر دیروز و در زمان آجرلو، تراختور تیم اول آذربایجان نبود؟ چه شده ، کسی که چمن خود را برای تیم محبوب آذربایجان مضایقه کرد و لاکن در اختیار تیم سقوطی دسته یک گذاشت، امروزه ادعای طرفداری از تراختور را دارد؟

مگر تراختور، تیم آجرلو بود؟

تا زمانیکه اکثریت هواداران تراختور در مورد سوالات بالا حساس نباشند، خیلی تلاش کنند نهایتا از چاله در می آیند و وارد چاه میشوند!

در این گیرودار، امثال حقیر هم وظیفه ای نداریم جز اینکه حقیقت ها و واقعیت ها را روشن و آشکار کنیم . خوب و بدها را معرفی کنیم . حال، چه قبول افتد و چه در نظر آید!

جانب باشگاه و مدیرعامل را گرفتن ، از اعمال مدیران تعریف کردن هم آسان است و هم نان آور! هوادارانی که دو نفری و سه نفری یک پرس یئرالما چورک میخورند، جز عشق تراختور و آذربایجان چیزی ندارند که به من نویسنده بدهند!

اما….اما ….

مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم

هواداران کویش را ، چو جان خویشتن دارم !

ما باز مینویسیم ! از کارهای مثبت مدیرعامل و اعضای تیم حمایت میکنیم و از لغزش ها شکایت !

و میدانیم که باز هم در دور باطل تا زبان به انتقاد بگشائیم، به حاشیه سازی و دشمنی با تراختور و آذربایجان متهم خواهیم شد، اما حیف که سالها بعد همگان با ما خواهند شد و حرف ما را تائید خواهند کرد همانگونه که بعداز دو و نیم سال همه هواداران در مورد آجرلو همان را گفتند که ما از دو سال و نیم قبل میگفتیم و این دور تسلسل و بقولی دور باطل ادامه خواهد داشت تا روزی که همگان از روز اول مدیریت یک فرد، به تمام اعمال او حساس باشند و دل به روزهای آینده ندهند و به حرف این و آن گوش ندهند که اگر فرصت بدهید، این مدیر معجزه خواهد کرد!.

 

یادداشت: ساوالان – اردبیل