در دیدار دختر اردبیلی با دادستان دادسرای عمومی و انقلاب اردبیل چه گذشت!
در دیدار دختر اردبیلی با دادستان دادسرای عمومی و انقلاب اردبیل چه گذشت!

اویاقلیق: دختر اردبیلی که ماجراها و سرنوشت تامل برانگیز او در همین سایت و با قلم نویسندگان مختلف منتشر شده است، این بار دیداری با دادستان اردبیل داشته و در این دیدار خواستار رسیدگی به ناعدالتی های رخ داده شده است. چرایی و چگونگی این دیدار و حاشیه های آن را از زبان دختر اردبیلی […]

اویاقلیق: دختر اردبیلی که ماجراها و سرنوشت تامل برانگیز او در همین سایت و با قلم نویسندگان مختلف منتشر شده است، این بار دیداری با دادستان اردبیل داشته و در این دیدار خواستار رسیدگی به ناعدالتی های رخ داده شده است. چرایی و چگونگی این دیدار و حاشیه های آن را از زبان دختر اردبیلی می شنویم؛

 

بنده در تاریخ بیست و چهار بهمن به دادسرای انقلاب اردبیل مراجعه کردم تا بر علیه دکتر خدابخش شکایت کرده و اعاده حیثیت کنم اما چون می ترسیدم احتمالا در دادگاه بین دعوای یک فرد قدرتمند و مقاماتی با یک فرد عادی و ضعیف به عدالت قضاوت نشود، پس برای دادستان اردبیل آقای ناصر عتباتی نامه ای نوشتم و در آن مسائل را به طور خلاصه توضیح داده و درخواست حمایت کردم .
اما بعدا به علت فشارها و تهدیدهایی که از طرف یکی از مدیران کل بر من وارد می شد نتوانستم نامه ام را پیگیری کنم.
خلاصه ای از متن نامه؛
«جناب آقای دادستان بنده می خواهم از یک توطئه پرونده سازی بر علیه خودم بگویم؛ بنده از طرف برخی افراد در داخل و بیرون استانداری اردبیل بارها و بارها تهدید به پرونده سازی شده ام که مهمترین و تاسف بارترین آن پرونده سازی روانی است..!
حقیقتی که باور کردن آن آنقدر سخت بود که من و خانواده ام را در شوک فرو برد! حقیقتی که اگر امام جمعه محترم اردبیل حاج آقا عاملی به داد بنده نمی رسیدند بنده الان بایستی در تیمارستان کنار آدمهای روانی بستری می بودم. من پیگیر این قضیه بودم و حتی قصد داشتم به دادگاه نیز شکایت کنم که هم زمان با آن، دو اتفاق مهم دیگر برای بنده روی داد؛ یکی شکایت دکتر خدابخش بر علیه من و دیگری افترای اخلاقی یکی از دوستان پایین دست دکتر خدابخش در بخش ما بر علیه بنده، افترایی که از پشت تریبون سخنرانی در جلوی جمعیت حداقل هزار نفری گفته شد.
اما سوال اینجاست چرا هر سه اتفاق هم زمان باهم روی می دهد!؟!؟
وقتی پرونده سازی روانی موفقیت آمیز نشد، شکایت دکتر خدابخش اتفاق افتاد و وقتی شکایت دکتر خدابخش نیز به جایی نرسید، پس پرونده سازی اخلاقی مطرح می شود اما غافل از اینکه این نیز نمی تواند موفق آمیز باشد و چنین هم شد.
به دنبال افترا بر علیه بنده در یک مراسم، احساسات و غیرت مردم تحریک شده و درگیری شدیدی در محل سخنرانی به وجود آمد.
به دنبال آن بنده به دادگاه مراجعه کرده و علیه این فرد شکایت کردم. آن فرد نیز با خط گرفتن از نیروهای بالا دست دولتی بر علیه من و خواهرم که فقط در مراسم سخنرانی حضور داشتیم و کاملا بیگناه بودیم به اتهام ایجاد اختلال و درگیری ،برهم زدن نظم جلسه ، تشویش اذهان و توهین و اهانت، به دادگاه شکایت کرد و این یعنی تداخل چند پرونده در هم که هدف اصلی آن پوشاندن شکایت بنده بر علیه جرم آشکار آن فرد بود!! و البته چنین هم شد. آن فرد در دادگاه افترای خود را انکار کرد و دادگاه بدوی هر سه ما را تبرئه کرد اما در دادگاه تجدید نظر افترا زننده را به جریمه نقدی محکوم کردند و بنده را نیز به خاطر ایجاد درگیری و فحش دادن به جزای مالی محکوم کردند»

بنده دو هفته بعد از نوشتن نامه با دادستان عتباتی دیدار کردم . بنده به رای صادره اعتراض کرده و خواستار آن شدم که پرونده ما به ماده ۴۷۷ ارجاع داده شود. اما آقای دادستان قبول نکردند. نکته جالب این بود که آقای دادستان به محض خواندن پرونده گفتند که شما همان خانمی هستید که از دولت مطالبه گری می کنید!!!!!
و بعد چندین جمله بین ما رد و بدل شد که نشان داد متاسفانه همان فرد با افرادی که به قاضی پرونده ذهنیت داده بودند تا برای من به ناحق حکم محکومیت بنویسند، گویا سعی کرده بودند به دادستان نیز همان ذهنیت را بدهند و بنده خواستم مطالبی را خدمت ایشان عرض نمایم لیکن فرصت داده نشد.
بنابراین حال برای دفاع از حق ضایع شده ی خودم و البته علی رغم میل باطنی مجبورم از طریق این پایگاه خبری حرفهایم را خدمت ایشان عرض نمایم.
برادر محترم جناب آقای دادستان عتباتی، گرچه تاریخ را به اسم مردان نوشته اند شاید به این دلیل که مردان اکثرا در جلوی صحنه بوده اند، اما درست تر این است که تاریخ را به اسم زنان بنویسند. همیشه در تاریخ رد پای زنی است که حادثه ای را رقم می زند، با این فرق که یکی مثل بانوی بزرگ حضرت زینب (س) پرچم قیام به دست می گیرد و تاریخ را می نویسد و دیگری با دستور قتل امیر کبیر تاریخ را می نویسد!
در پرونده سازی بر علیه بنده نیز رد پای یک زن دیده می شود. زنی که یک زندگی ناموفق خانوادگی را تجربه می کند. زنی که سهم او از شوهرش فقط یک اسم خشک و خالی اوست که فقط شناسنامه اش آن را یدک می کشد و حاصل این تجربه ها، عقده های فرو خورده روحی و روانی اوست که برای تخلیه این عقده ها به فکر تصاحب قلوب، افکار و روح برخی افراد است تا شاید بتواند بدین طریق به نداشته های خود برسد و اگر کسی چون مرا مزاحم خود ببیند، برای برداشتن او از سر راه به هر اقدام کثیفی دست می زند!
جناب آقای دادستان فرمودید هر چند هفته حرفهایی از بنده به شما گفته می شود! می خواستم بپرسم یعنی بنده اینقدر آدم مهمی هستم که به خاطر من، وقت ارزشمند شما را می گیرند؟؟!!
شما فرمودید صدای ضبط شده ای است که آن نشان می دهد بنده قصد مطالبه گری دارم! جناب دادستان کجای تاریخ نشان داده که ضعیف از قوی مطالبه گری کرده باشد؟!
جناب دادستان فرد یا افرادی که به شما ذهنیت داده اند احتمالا همه جرمهای بنده را نگفته اند پس بنده چند تایی را خدمت شما می شمارم:
بنده به عنوان یک شهروند به فلان مقام مسئول که پشت تریبون آیه قرآنی تلاوت می کند اما از موقعیت شغلی خود سوء استفاده می کند اعتراض کردم و بدین ترتیب جرم بزرگی مرتکب شدم!!
بنده به عنوان یک شهروند به بخشدار شدن یک آدمی که تجارت های نامشروع داشته اعتراض کردم و جرم بزرگی مرتکب شدم!!
آقای دادستان چرا در منطقه ما مردم برای خریدن چند عدد تخم مرغ مشکل دارند اما اگر بخواهند مشروبات یا مواد مخدر تهیه کنند فقط کافیست در خانه هایشان را باز کنند!! و گفتن این جمله یعنی جرم بزرگ!!
بنده به آرایش و پوشش نامناسب فلان خانم مسئول اعتراض کردم و جرم بزرگی مرتکب شدم!!
بنده به رئیس آموزش و پرورش منطقه مان که مثلا آینده سازان این مملکت را تعلیم می دهد!!!!! اما اخلاقیات را آنقدر زیر پا گذاشته که به یک شهروند پیامک توهین آمیز می دهد اعتراض کردم و جرم بزرگی مرتکب شدم!!
بنده به همین رئیس آموزش و پرورش که از اموال و امتیازهای دولتی به نفع شخصی استفاده می کند اعتراض کردم و جرم بزرگی مرتکب شدم!!
بنده به ممنوع الورود شدن برخی خانمهای محجبه به استانداری و در مقابل پذیرش افراد کم حجاب با روی گشاده اعتراض کردم و از دید مدیرکل حراست استانداری که اسم خودش را حاج آقا!! گذاشته جرم بزرگی مرتکب شدم!!
و الان نیز دارم جرم دیگر مرتکب می شوم یعنی گفتن جرمهای خود از طریق رسانه!!
جناب دادستان جرمهای بنده زیاد است و نمی شود همه را اینجا شمرد اما باید خوشحال باشم که با این همه جرم بنده هنوز این بیرونم!! و فقط به جریمه نقدی محکوم شدم!!
جناب دادستان به راستی آیا پرونده سازی روانی بر علیه یک انسان سالم عقلی جرم محسوب نمی شود !؟ پرونده سازی اخلاقی چطور؟! زدن انگ اخلال گری چطور؟! جناب دادستان آیا افترا زدن به یک انسان پاکدامن آنهم از پشت تریبون سخنرانی جرم محسوب می شود!؟ جرمی که فقط برای آن پانصد هزار تومان جریمه نقدی می نویسند؟! آقای دادستان آنروز آنقدر بی تفاوت به پرونده بنده نگاه کردید که یک لحظه فکر کردم نکند شما دختر یا خواهر یا همسر ندارید. اما گفتم مادر که حتما دارید! پس می خواهم از شما بپرسم شرافتا اگر چنین افترایی به ناموس خود شما گفته می شد شما چه حکمی برای آن فرد می نوشتید؟؟!! یکبار دیگر تاکیدی می پرسم اگر کسی به ناموس شما در مقابل مردم یک بخش یعنی چندین هزار نفر، چنین افترایی می زد شما برای او چه حکمی می نوشتید؟ آیا قیمت آبروی دختر یا خواهر شما فقط پانصد هزار تومان است؟!؟!
کسی نمی تواند بگوید به ناموس خود اهمیت می دهد در حالیکه نسبت به ناموس دیگران بی تفاوت است!!
جناب دادستان وقتی برای یک چنین مجرمی فقط پانصد هزار تومان جریمه می نویسیم یعنی دست افراد را برای ایجاد ناامنی در جامعه آزاد می گذاریم. کسی که بعد از این افترا با پرداخت پانصد هزار تومان بی سر و صدا که آب از آب تکان نخورد و الان سرش را بالا گرفته و پشت مثلا میز مسئولیت نشسته!! اگر چنین فردی فردا روز جرات جرمی بالاتر یعنی دست درازی به ناموس مردم را کرد چه کسی پاسخگوست ؟؟!! او با خود خواهد گفت نهایتش چند هزار تومان دیگر از حسابم کم می شود!!
جناب دادستان می خواهم به قصه قتل آتنا اشاره کنم قصه دردناکی که قلبها را سوزاند. مردم بر در خانه قاتل وحشی او سنگ می زدند اما من می گویم این ما هستیم که قاتلانی چون او را خلق می کنیم و فرشته هایی چون آتنا را قربانی می کنیم. من می گویم باید بر در خانه آن مسئولی سنگ زد که با نام قرآن به جامعه خیانت می کند! باید بر در خانه آن قاضی سنگ زد که آبروی یک دختر نجیب را به پانصد هزار تومان می فروشد! باید بر در خانه آن خانم مدیرکلی سنگ زد که از یک هنرمندی که قلمش از درد جامعه می نویسد و سروده هایش از دل زخمی فاطمه الزهرا (س) می گوید، برای شما یک هیولا، جانی، اخلال گر و فحش دهنده می سازد!! تا او را بیگناه در دادگاه محکوم کند ! جناب داستان در جامعه ای که جای درست و غلط عوض شود، نویسندگان و متفکران را به دادگاه و بند و زنجیر بکشند، باید هم آتنا کشی رواج پیدا کند..!!
جناب دادستان به راستی شما آنروز در ظاهر من کدام یک از اینها را دیدید!! در ظاهر این شاعر مذهبی سرا که مردمش به احترام شعر فاطمی او از جا بلند می شوند چه دیدید!
جناب دادستان کسی که روح و قلبش از زهرا (س) می گوید نمی تواند پشت تریبون به کسی فحش دهد و این محکومیت، بی شک ادامه همان پرونده سازیهای ناموفق بر علیه بنده است.
جناب دادستان شما وارد یک قصه سیاسی خانوادگی شده اید. قصه من و دکتر خدابخش، قصه رستم و سهراب است، تنها با این فرق که بنده با دکتر خدابخش هیچ نسبت شرعی و قانونی ندارم لیکن چهار سال تمام ایشان در قلب من پدر بودند و ایشان را پدر صدا کردم. نمی دانم در آن فایل صوتی که به شما داده اند آیا از احساسات پاک و صادقانه ی دختری که از پدرش می گوید و اینکه بارها خواسته علیه ایشان شکایت کند اما محبت قلبی او اجازه نداده! نیز حرفی زده شده است یا آنرا سانسور کرده بودند؟!
آقای خدابخش در قلب من همیشه یک پدر است حتی اگر بنده را بیگناه به زندان بفرستد!
جناب دادستان گرچه آقای خدابخش به مکر و حیله دشمنان، حرمت دختر پدری را شکست و سهراب کشی کرد لیکن بنده هرگز قلبا راضی نیستم علیه ایشان شکایت کنم و اگر هم شکایت کنم فقط به این خاطر است که عدالت اجرا شود اما با چیزی که بنده در قوه قضاییه استان خودمان دیدم آیا شما تضمین می کنید در تهران با عدالت قضاوت شود؟!
آیا شما تضمین می دهید که به خاطر میز و صندلی یک استاندار رای صادر نکنند؟! آیا شما تضمین می کنید که شکایت بنده از یک استاندار جرم محسوب نشود و جرمی به جرمهای دیگر بنده افزوده نشود؟!
جناب آقای دادستان دکتر خدابخش باید تمام صدماتی که بر من و خانواده ام وارد کرده است را جبران کند و این مطالبه گری نیست بلکه حق طبیعی ماست! اگرچه برخی از این صدمات هرگز قابل جبران نیست!! متشاکی بنده (افترا زننده) از دوستان نزدیک خدابخش و خانم مدیر کل …است کسی که خدابخش با اصرار و پافشاری همین خانم مدیر کل، برای برادر زن او چندین بار حکم بخشداری نوشت و هر بار با اعتراض شدید من مواجه شد! و اما افرادی که در دادگاه بر علیه بنده شهادت دادند که مثلا من نظم جلسه سخنرانی را بر هم زدم و فحش دادم نیز از دوستان خدابخش و همین خانم مدیر کل هستند. یکی از شهادت دهنده ها برادر زن همان آقایی است که به علت اعتراض من نتوانست بخشدار شود
آیا شهادت یک چنین افرادی قابل قبول است؟!
آقای دادستان دیگر الان فکر می کنم همه قضایا برای شما روشن شد یک توطئه آشکار بر علیه بنده !!! اما فقط از آن افراد پشت پرده بپرسید چرا؟! چرا بر علیه بنده توطئه کرده اند؟!
پس بنده درخواست رسیدگی مجدد به پرونده خود در اینجا و همچنین تضمین عدالت دادگاه خود با دکتر خدابخش را از محضر شما خواستارم.
اما کاش دکتر خدابخش به جای با من رفتن به دادگاه، خودش را از حصار آن خانم بیرون می آورد که حتی خود خدابخش را نیز قربانی کرده و تاریخ را به رنگ سیاه می نویسد. تاریخی که در آن مجددا امیر کبیر کشی و سهراب کشی اتفاق می افتد و عدالتخواهان را به بند می کشند ..!