نامه به رهبر به جای استیضاح مسببین خشکی دریاچه اورمیه!
نامه به رهبر به جای استیضاح مسببین خشکی دریاچه اورمیه!

اویاقلیق: مساله خشک شدن دریاچه اورمیه فقط یک چالش زیست محیطی صرف نیست و انبوهی از دغدغه های فرهنگی و اجتماعی و شاید سیاسی در پس ناکارآمدی مسئولین در احیای دریاچه ارومیه احساس می شود. فعالان محیط زیست و قاطبه مردم عزیز منطقه آذربایجان نگران وضعیت رخ داده در دریاچه اورمیه هستند و نمی خواهند […]

اویاقلیق: مساله خشک شدن دریاچه اورمیه فقط یک چالش زیست محیطی صرف نیست و انبوهی از دغدغه های فرهنگی و اجتماعی و شاید سیاسی در پس ناکارآمدی مسئولین در احیای دریاچه ارومیه احساس می شود.
فعالان محیط زیست و قاطبه مردم عزیز منطقه آذربایجان نگران وضعیت رخ داده در دریاچه اورمیه هستند و نمی خواهند شاهد مرگ آن باشند.
اما دریاچه اورمیه به همت برخی از مسئولین مبدل به نمادی شده که پیشینیان برای در امان ماندن از آن دعا کرده اند؛ خشکسالی و دروغ

خشک شدن دریاچه ارومیه نماد دروغ گوئی برخی از مسئولین و وعده های برخی کاندیداها در ادوار مختلف است. ظهور روی سیاه سیاست بازی و حقه زدن برای کسب رای .
مردم دیگر به وعده ها اعتمادی ندارند و دست به کار  نامه نگاری و بیانیه نویسی شده اند …
اما مهم ترین حرکتی که در این چند وقت اخیر تقریبا نخ تسبیح حرکات مردمی جهت نجات از خشکی دریاچه بوده است، استمداد از مقام معظم رهبری برای ورود مستقیم به چالش خشکیدن دریاچه اورمیه است.
حرکتی که اخیرا با نامه نگاری برخی از نمایندگان و ایجاد کمپین های مجازی خبر ساز شده است و احتمالا نقطه اوج ماجرا در دیدار رهبری با مردم آذربایجان به مناسبت ۲۹ بهمن خواهد بود و وعده هائی که در این باره داده شده است.
در طول سالهایی که امام خامنه ای سکاندار رهبری انقلاب اسلامی بوده اند، معمولا ورودشان به مسائل به طُرقی بوده است که مهم ترین آنها عبارتند از:
الف: حکم حکومتی مثلا در مورد چندین نفر از کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری
ب: امر شفاهی و کتبی
ج: اجازه برداشت از صندوق توسعه ملی
د: ورود مجموعه های تحت امر رهبری در حیطه ای که از جهت قانونی نفی نداشته اند.

در مورد دریاچه اورمیه، طبعا حکم حکومتی دور از ذهن است چرا که اولا حکم حکومتی دایره عملکرد برخی نهادها را بازتر می کند و یا اجازه هایی فراتر از آنچه که در حیطه مسئولین است می دهد. ثانیا مخاطب حکم حکومتی چه کسی خواهد بود؟! وقتی مسئولیت واضح این ماجرا بر عهده دولت است و از جهت قانونی نیز هیچ منعی برای احیای دریاچه وجود ندارد ،حکم حکومتی چه فضای بسته ای را باید باز کند؟!
در مورد امر و نهی شفاهی و یا کتبی؛ فرضا که رهبری امر شفاهی برای احیای دریاچه ارومیه صادر نمایند. دقیقا چه تغییری قرار است در عملکرد مسئولین رُخ دهد؟! مثلا امر رهبری چه شفاهی باشد و چه کتبی، وقتی مسئولین فعلی هر چه در چنته داشته اند رو کرده اند و ناکام مانده است، امر رهبری چگونه افلیج موجود در تیم نجات را شفا خواهد داد؟! مگر اینکه نهیب رهبری و یا دستور کتبی ایشان منجر به استعفای متولیان امر شده و یا راهی نو و شیوه ای جدید به کار ببندند و تغییر استراتژی دهند؛ البته محال نیست ولی آیا این ناکارآمدی ها که دائم التوجیه هستند، حاضر به استعفا و یا تغییر رویه و قبول اشتباه خواهند بود؟!
در مورد ورود نهادهای زیر نظر رهبری برای نجات دریاچه اورمیه نیز باید گفت که اولا چنین نهادهائی که بتواند به چنین مسئله ای ورود کنند دیده نمی شود و ثانیا وقتی مسئولین دولتی از ظرفیت سازمان های مردمی و غیر دولتی بصورت واقعی، غیر شعاری، سازنده و اعتماد محور استقبال نمی کنند چه انتظاری باید از ورود دیگران داشت؟! و اگر بخاطر جایگاه رهبری برای برخی نهادهای زیر نظر ایشان جهت ورود به مساله خشکی دریاچه ارومیه امکان همکاری ایجاد گردد نیز بعید است که فرمان مدیریت قضیه در دستان غیر دولتی ها قرار گیرد. بعبارتی دیگر از میان مجموعه های تحت نظری نهاد رهبری، مجموعه ای که از جهت قانونی بتواند به مسئله دریاچه ورود کند وجود ندارد که البته اگر هم وجود داشت باز هم نمی توانست با نهاد اجرایی که با رای مردم سر کار آمده هماهنگ نباشد.

پس تنها گزینه ای که کمپین نامه نگاری به رهبری و دیگر اقدامات مشابه را ظاهرا عقیم نمی گذارد، اجازه رهبری برای اختصاص بودجه از محل صندوق توسعه جهت احیای دریاچه است و این همان پیشنهادی است که برخی در نامه نگاری خود صراحتا بدان اشاره کرده اند.
مساله برداشت از صندوق توسعه که اخیرا مبالغی از آن برای وضعیت بحرانی خوزستان به دستور رهبری اختصاص یافت یک جهت ماجراست و هزینه کردن مبلغ و مدیریت فضای بحرانی ماجرای خشکیدن دریاچه ارومیه روی دیگر سکه است.
سوال اغلب کسانی که دغدغه احیای دریاچه را دارند این است که کمیته احیا و یا هر جمع و تشکل دولتی که بودجه بیت المال را برای آبی کردن چهره زرد و پژمرده دریاچه اورمیه می مکد دقیقا تابحال چه اقداماتی کرده است؟!
اگر اقدامات آنها کافی بوده و بیش از این امکانپذیر نیست، پس استمداد از رهبری چه فایده ای خواهد داشت؟!

اما اگر در عملکرد مسئولین کم کاری و یا خیانتی دیده می شود، چرا پاشنه کوبان تزریق پول برای احیا هستند و یا کسانی که فکر می کنند ورود رهبری حلال این شر زیستی است، چرا قبل از استمداد از رهبری، سوراخ کشتی مدیریت بحران دریاچه‌ را ترمیم نمی کنند؟!
اگر برخی از مربوطان و نامربوطان دولتی و نیمه دولتی مسئله احیای دریاچه، اساسا بنای حل مسئله خشکی غم انگیز دریاچه را ندارند استمداد از رهبری اگر به نتیجه ریالی هم برسد غیر از اینکه همت عالی مقام عظمای ولایت را صرف سفت کردن پیچ هرز نالایقیِ برخی مدیران می کند، ثمره دیگری خواهد داشت؟!
کسانی که فکر می کنند صبح روز ۲۹ بهمن رهبری با کلام شان پای لنگ بی تدبیری را شفا خواهند داد، خودشان در حیطه اختیارات و عملکردشان چه اقداماتی انجام داده اند؟! و یا چه اقداماتی می خواستند انجام دهند که به هر دلیلی ممکن نشده است و با کلام رهبری چه تغییری قرار است در حیطه عملکردشان رُخ دهد؟! چرا توضیح نمی دهند که کجای کار می لنگد که باید از رهبری هزینه شود تا سنگلاخ ها برای رفع بحران مرتفع شود؟! چرا قبل از اینکه برخی تکلیف شان را در مورد مسئولیت شان در قبال خشک شدن دریاچه اورمیه روشن کنند، فکر میکنند که وسط دریاچه محل خوبی برای شیرچه زدن سوپرمن است؟!
روی دیگر قضیه استمداد برخی از نامه نگاران و کسانی که مردم را برای دعوت از ورود رهبری به مساله خشکیدن دریاچه می کنند این است که اولا در مقابل مدیریت نالایقی که با وجود هزینه های نجومی نتوانسته قدمی برای احیای دریاچه بردارد، احساس ناتوانی دارند و یا اینکه عاجز شده اند.
ثانیا شاید دلیل کشاندن رهبری به این ماجرا این است که میخواهند از خود در قبال مسئله احیاء رفع مسئولیت کنند.
در هر دو مورد ورود رهبری به این موضوع به غیر از اینکه بجای پاسخگوئی مسئولین ، آیه الله خامنه ای مسئول خشکیدن قریب الوقوع دریاچه اورمیه در اذهان تلقی خواهد شد، نتیجه دیگری نخواهد داشت. چراکه اگر رهبری به هر نحوی امر به احیا بدهند، همانطور که با وجود این همه کادر و نیرو و برگزاری جلسات و … تا به امروز نتیجه ای بدست نیامده، با دستور رهبری و یا حتی با اجازه تخصیص بودجه بیشتر برای احیا نیز کاری از پیش نخواهد رفت؛ اگر هم رهبری از کنار مسئله به هر دلیلی بگذرند آن موقع رهبری در مظان بی توجهی به محیط زیست و دریاچه قرار خواهند گرفت.
البته و قطعا برنده اصلی این ماجرا کسانی هستند که توانسته اند در مورد مسئله دریاچه خود را تبرئه کرده و توپ را در میدان فرعی انداخته و اذهان را از سوء مدیریت ها و بی کفایتی ها منحرف کنند. شاید گفته شود که تمامی مسئولین مربوطه به تمامی تکالیف خود در قبال دریاچه عمل کرده اند و حال نیاز به حمایت رهبری به هر نحوی که ممکن است وجود دارد تا روند موفق آمیز فعلی تسریع گردد.
در این باره نیز باید گفت قبل از کشاندن پای رهبری به این مساله، باید پرسید آیا تا بحال گزارش کامل و مفصلی از اقدامات انجام گرفته منتشر شده است؟! چگونه مردم باور کنند که آنچه که بر زبان برخی می آید همان است که در واقعیت به وقوع پیوسته و این ها مأجورند؟! آیا هزینه کردها و مسائل مالی بودجه ها و کمک های تخصیص یافته دارای شفافیتی هست که اگر از آنها خواسته شود که در رسانه ها منتشر کنند پارکینسون(بیماری لرزش) نگیرند؟! اگر آنقدر در این مساله شفافیت وجود دارد چرا قبل از درخواست ورود رهبری به ماجرا، آن را منتشر نمی کنند؟!
چرا برخی بگونه ای از رهبری هزینه می کنند که احساس می شود برای فرار از پاسخگوئی چاره ای جز پنهان شدن پشت سر رهبری نداشته و باید بنحوی مردم را با راس حکومت درگیر کنند؟!
شاید برخی بر این باور باشند که سنگ مفت و گنجشک مفت … و حداقل مطرح کردن قضیه دریاچه اورمیه با رهبری، ایجاد موج رسانه ای برای تسریع روند احیا خواهد شد. این سخن درستی است اما چگونه مطرح کردن شرط است. اگر از رهبری برای ورود به مساله احیای دریاچه اورمیه استمداد شود، چنانچه مختصرا اشاره کردیم نتیجه ای جز تولید نفرت علیه نظام و صد البته متزلزل شدن جایگاه مطرح کنندگان این قضیه نخواهد داشت و این یعنی “جفت پوچ! “

ولی اگر در فضای رسانه ای دیدار رهبری علیه بی تدبیری ها دست به افشاگری زده شود و از علت ناتوانی ها برای وادار کردن برخی مسئولین احیای دریاچه سخنرانی کنیم، نه تنها رهبری را سپر استضعاف خود نکرده ایم، بلکه در کنار تاثیر بیانات رهبری بر مسئولین امر احیای دریاچه، فرصت تقویت جایگاه سیاسی و اجتماعی و رسانه ای سنگر اصیل و اصلی مستضعفین در استان را نیز بدست خواهیم آورد.

همانطوری که اراده برای نرده زدائی و همسان سازی و رفع طبقات کاذب اجتماعی و مدیریتی موثر واقع شده و از سونامی تغییری که مانند واقعه ۲۹ بهمن از تبریز آغاز شده ، انقلاب دوباره ای جهت مردمی شدن و مردمی ماندن سنگر مستضعفین در کشور بوقوع پیوسته است، این بار نیز باید عملا نشان دهیم که سینه سپر کرده ایم تا پیشانی ولی زمان به نیزه های دشمنان بوسه نزند.