مخاطب شعار «مرگ بر دیکتاتور»
مخاطب شعار «مرگ بر دیکتاتور»

اویاقلیق: تظاهرات معترضین موسسات مالی در چند روز گذشته وارد فاز جدیدی شده و با حضور نسبتا گسترده مردم مشهد در اعتراضات خیابانی علیه گرانی و اشکالات مدیریت اقتصاد کشور، عملا مطالبات مال باختگان موسسات مالی در حاشیه قرار گرفته و مطالبات اقتصادی مردم در حال تبدیل شدن به یک جریان اجتماعی است. در این […]

اویاقلیق: تظاهرات معترضین موسسات مالی در چند روز گذشته وارد فاز جدیدی شده و با حضور نسبتا گسترده مردم مشهد در اعتراضات خیابانی علیه گرانی و اشکالات مدیریت اقتصاد کشور، عملا مطالبات مال باختگان موسسات مالی در حاشیه قرار گرفته و مطالبات اقتصادی مردم در حال تبدیل شدن به یک جریان اجتماعی است.
در این بین، دشمنان گرگ صفت ملت که در لباس میش، سودای سوزاندن اعتماد ملی به نظام اسلامی را در رسانه هایشان پیگیرند، با هوشیاری مردم معترض و نهادهای امنیتی نخواهند توانست بیشتر از کف روی آب در جریان عمومی نقش ایفا کنند و شرط عدم پیروزی تفرقه افکنی دشمنان ملت، عدم یک کاسه کردن زالو ها با مظلوم هاست.

بعد از اعلام تصمیم دولت بر افزایش نرخ بنزین و قطع یارانه نقدی نیمی از مردم کشور و روند چابک سازی خزانه دولت از طریق اخذ انواع و اقسام مالیات از مردم و رکود سنگین صنعت و تولید و صد البته «گفتگو درمانی» مداوم مسئولین بجای ورود جدی و عملگرایانه جهت رونق اقتصادی و…، از جهت روانی روحیه ظلم ستیزی  قاطبه مردم را تحریک کرده است.
شاید شعار های احساسی مال باختگان موسسات مالی بخاطر ضرر و زیان هنگفت بخاطر برخی سوء تدبیری ها قابل درک است ولی شعارهای این چند روز اخیر و پر رنگ تر کردن برخی شعارها از جمله «مرگ بر دیکتاتور» آژیر هشدار اجتماعی است و در کنار آن فرصت استثنایی جهت پوست اندازی نظام از آلودگی های مفاسد اقتصادی را فراهم کرده است.

در انقلاب۵۷ ایران اسلامی مصداق بارز دیکتاتور/دیکتاتوری محمد رضای پهلوی، حاکم تحت حمایت سنگین غربیها بود. امادرطول مبارزات انقلابیون، تئوریسین های انقلاب همواره مردم را از انحصار دیکتاتوری به یک مصداق خاص برحذر می داشتند.
چرا که مصداق دیکتاتوری تا ابد زنده نیست اما شیوه دیکتاتوری تا ابد خواهد بود و در هر زمان و در جایگاه های مختلف قابلیت ظهور و بروز در شخصیت ها و سیستم های گوناگون را پیدا خواهد کرد.
بعد از انقلاب ۵۷، هر چند مصداق بارز دیکتاتوری آن زمان با سیلی محکم ملت از صحنه روزگار محو شد اما روحیه سفاکی و عدالت ستیزی و ویژه خواهی و امتیاز طلبی های نامشروع و …. دفن نشد.
البته دفن شدنی هم نیست. چرا که ابزار امتحان اند و بشریت همواره در معرض وسوسه هاست. اما انقلاب اسلامی نقطه عطفی بود که به رهبری امام خمینی توانست مردم را به این درک و فهم اجتماعی برساند که برای رفع ظلم و مبارزه با دیکتاتوری و ویرانی های اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی و سیاسی چاره ای جز حضور میدانی در تمامی عرصه ها ندارند. حضوری آگاهان و مبتنی بر اصولی که صرفا حذف صوری ظلم/دیکتاتوری نباشد.

از طرف دیگر دیکتاتوری در عصر پسا انقلاب بنحوی دیگر باز تولید شد. در برخی موارد و در برخی دستگاه ها و سازمان ها و نهادها شکل دیگری از دیکتاتوری علیه مردم ایران اسلامی بصورت پیچده ای پدید آمد.

مردم ایران اسلامی توانسته اند بر دیکتاتوری عینی و علنی پیروز گردند اما مقابله با دیکتاتوری کادو پیچ شده در عبا و قبا و کت و شلوار و یقه بسته و … بسیار پیچیده تر است.

پیچیدگی دیکتاتوری برخی مسئولین در نشیندن صدای استخوان خرد شده کارگران و اقتصاد مستضعفین جامعه و یا تاکید مطلق و تمامیت خواهانه بر راهبردهای سوخته و بی فایده در عرصه های اجتماعی و فرهنگی و سیاسی و پنهان شدن در پشت اسم ها و رسم ها و فرم های ملی و مذهبی و چماق کردن ارزش ها برای سرکوب مطالبه گری به حق و مشروع مردم و عدم پاسخ دهی به ولی نعمتان انقلاب اسلامی و قانون گریزی ها و عدالت ستیزی و توجیه ظلم و … مواجه ی عدالت طلبان با دیکتاتوری را بسیار سخت کرده است.

در شرایطی که قاطبه شعار دهندگان علیه دیکتاتوری متوجه بی تدبیری ها و سوء مدیریت های موجود و یا آنچه که از قبل در اقتصاد ملی رسوب کرده است می باشد، برخی دوست دارند که شعارها را به سمت و سوی مقاصد سیاسی منحرف کنند – البته وسط دعوا حلوای نذری نمی دهند- ولی طبیعتا اگر مطالبات شرعی مردم به کام مقاصد برخی سیاسیون داخلی و یا ضدانقلاب کانالیزه شود، اولین کسانی که از شرایط رخ داده سود می برند دیکتاتوریسم پیچیده در برخی لایه های نظام اسلامی و شیوه های دیکتاتوری آنها خواهد بود.

مردم خشمگین از اقتصاد خراب وضع موجود و خستگی عمومی از ادعاهای فانتزی مسئولین و آمارهای خوش و آب و رنگی که در بوق و کرنای رسانه ها آلودگی سمعی و بصری برای ملت به ارمغان آورده، راهی جز میراندن دیکتاتوری وجود ندارد و حال که مردم دوباره به صحنه آمده اند نباید با بی تفاوتی نیروها و نهادهای انقلابی فرصت مصداق سازی های کاذب از دیکتاتوری را به دشمنان ملت داد و بار دیگر فرصت فرار دیکتاتوری را برای زالوها فراهم آورد.