زی طلبگی / قداست روحانیت به عملکرد و رفتار و منش اوست !
زی طلبگی / قداست روحانیت به عملکرد و رفتار و منش اوست !

اویاقلیق: اخیرا فیلمی از ضرب و شتم یک شهروند بنابی توسط یک روحانی سالخورده منتشر شده است که واکنش ها و تحلیل های مختلفی در پی داشته است. رسانه بیداری آذربایجان به اقتضای رسالت آگاهی بخشی تربیون خود، از این واقعه تلخ برداشتی متفاوت ارائه می کند و پیشاپیش از نقدهای مخاطبین و ارباب قلم […]

اویاقلیق: اخیرا فیلمی از ضرب و شتم یک شهروند بنابی توسط یک روحانی سالخورده منتشر شده است که واکنش ها و تحلیل های مختلفی در پی داشته است.
رسانه بیداری آذربایجان به اقتضای رسالت آگاهی بخشی تربیون خود، از این واقعه تلخ برداشتی متفاوت ارائه می کند و پیشاپیش از نقدهای مخاطبین و ارباب قلم در این باب استقبال می کند.
اما درباره این اتفاق نکاتی چند قابل طرح است:

برخی علت حمله عجیب طلبه سالخورده را هتاکی فرد مضروب دانسته اند اما آنچه که در رسانه ها در پیش چشمان افکار عمومی است، ضربات کینه توزانه روحانی ضارب بر سر و صورت فرد مضروب است، پس اگر احساسات عمومی جریحه دار شده به شهروندان باید حق داد.

در حوزه های علمیه اصرار زیادی بر حفظ شئون طلبگی و اصطلاحا تاکید زیادی بر تقید به #زیّ_طلبگی می شود و گاهی این تاکیدات بقدری شدید است که طلبه حتی در خصوصی ترین اوقات خود نیز احساس نظارت مسئولین حوزوی را حس می کند و بنوعی یک وسواس خاص در این باره در حوزه های علمیه وجود دارد. شاید اگر در احوالات شخصی و حوزوی طلبه سالخورده دقیق شویم بسیار مقید به آنچه که زیّ طلبگی در حوزه گفته می شود باشد ولی چرا زی طلبگی که تحت تدابیر شدید مدیران حوزه بر طلاب اعمال می شود، قوای پاسداری اجتماعی از شئون طلبگی ضارب را در اجتماع تقویت نکرده است؟!

اگر اخبار حاکی از توهین فرد مضروب ، به دین و پیغمبر و یا مسئولین کشوری، صحیح باشد؛ باید گفت:
اولا کدام مرجع شرعی و قانونی اجازه ورود مستقیم و پاسخ اینگونه به هتاکی را داده است؟
ثانیا در اذهان عمومی، ضرب و شتم طلبه مورد نظر، برجسته تر است و همین رفتار ناشیانه منجر به جدی شدن دیگر هتاکان و در موضع انفعال قرار گرفتن مدافعین واقعی دین و انقلاب اسلامی می شود.

برخی بر این باورند که دشمنان انقلاب با انتشار و رپرتاژ خبری این فیلم ، در صدد فاصله انداختن بین مردم و روحانیت هستند که در این باره نیز باید گفت:
اولا روحانیت واقعی و مردمی به گونه ای زیسته اند که مردم احساس تفاوتی بین خود و آنها ندارند و در هر جایگاهی باشند، روح الهی دین مقدس اند در کالبد انسانی که رنج دوران می خورند و نمی گذارند قند در دل مردم آب شود.
ثانیا فاصله بین مردم و روحانیت اشرافیت زده و نان به نرخ روز خور و کسانی که از شرع کلاهی برای انتفاع شهوات نفسانی دوخته اند، با این تصاویر و فیلم ها نه تنها ارادت شان به روحانیت واقعی و مردمی کم نمی شود، بلکه بخاطر بروز برخی زشتی های پنهان که در قالب لباس و منبر و موعظه پنهان شده بود، به قدر و منزلت روحانیت واقعی بیشتر پی می برند.

بنابراین پائین آوردن سطح شعور عمومی در قبال چنین اتفاقاتی و دفاع کور از ماجرا و یا نقد غیر منصفانه، غیر از اینکه اذهان عمومی را بشدت سیاست زده می کند، راه فرار از پاسخگویی برخی مسئولین امر را نیز فراهم می سازد.

چرا برخی برای حفظ قداست لباس روحانیت، فتوای برخود با مضروب را می دهند ؟ چون به زعمشان باعث تحریک طلبه ضارب شده است؟!
کجای عدالت اقتضا می کند که یک طلبه به خود اجازه بدهد فرصت شماتت بدخواهان علیه دین و نهاد روحانیت و باورهای مذهبی را دو دستی تقدیم آنها کند؟!

مگر نه این است که عملکرد نابخردانه برخی در لباس دین، انگیزه جرح و قتل روحانیت را در برخی افراد ایجاد کرده و آن طلبه مظلوم که جانش را در راه تذکر لسانی داد، مگر ضارب چه تصوری از روحانیت در ذهنش شکل گرفته بود که عنان از کف داده و مرتکب جنایت مخوف شد؟!

قصدمان تبرئه ظالمین و هتاکان نیست. ولی چرا برخی همیشه دوست دارند شیپور را از طرف گشادش بزنند؟! اگر فردی خطا کرده، در هر لباسی و در هر جایگاهی که باشد نباید بخاطر صنف و گروه و دسته ای که در آن قرار دارد برایش مصونیت ایجاد کرد.

چرا باید با گره زدن اعتقاد مردم به این گونه وقایع، فرصت رشد آفات در نهاد روحانیت را فراهم کرد؟!

قداست لباس روحانیت به عملکرد و رفتار و منش اوست و نه اینکه چون لباس پیغمبر بر تن کرده پس بر هر کاری مختار است و مردم نیز باید بخاطر حرمت و قداست لباس پیامبر ص، روحانیت را نقد نکنند.
تاکید افراطی برخی بر عدم نقد روحانیت – بخاطر جلوگیری از خدشه دار شدن نهاد مرجعیت و روحانیت و عدم تشویش اذهان عمومی در مورد لباس روحانیت – مشخصا برخی از روحانیون را مشتبه کرده و گویی لباس پیامبر را با ردای سلطنت یکی پنداشته اند.
همین زیاده روی برخی در قدیس سازی از لباس روحانیت کار را بجایی می رساند که مثلا اگر یک معمم فتنه گری کرد، خود به خود نهاد روحانیت در پارادوکس قرار می گیرد و دقیقا نمی دانند چگونه رفع شر کنند.

سخن پایانی؛
این اتفاق ناگوار بایستی از طرف مراجع قضایی و انتظامی بصورت فوری بررسی و به افکار عمومی برسد و نباید فرصت نشان دادن عدالت قضائی را به هدر داد و نباید عدالت را فدای مصلحت مقطعی نمود.