فکر بکر مالیخولیایی !
فکر بکر مالیخولیایی !

اویاقلیق – ابوالفضل وصالی: با خودم داشتم مثل همیشه کلنجار می رفتم که چطوری می توان این مملکت و ملت را از شر فرصت طلبان و رندان سیاسی نجات داد ، همان هایی که بیت المال را می چاپند ، احیاناً در راس برخی مدیریت های کلیدی قرار گرفته اند، چه بسا حقوق های نجومی […]

اویاقلیق – ابوالفضل وصالی: با خودم داشتم مثل همیشه کلنجار می رفتم که چطوری می توان این مملکت و ملت را از شر فرصت طلبان و رندان سیاسی نجات داد ، همان هایی که بیت المال را می چاپند ، احیاناً در راس برخی مدیریت های کلیدی قرار گرفته اند، چه بسا حقوق های نجومی و خاصه‌خواری های نجومی تر هم دارند ، برای ملت هم بیشتر از همه اشک تمساح می ریزند و صدای مرگ بر آمریکایشان هم معمولاً غراتر از خیلی های ضد آمریکاست ، دیدم به مصداق شعر
« نعمت روی جهان قسمت پر رویان است / خون دل می خورد آنکس که حیایی دارد »

هیچکاری بر آنان نتوان کرد و شاید هم به معصیت انتقاد ، منتقد را به مصیبت هایی مبتلاء فرمایند !

یک دفعه از روی باری به هرجهت این فکر بکر به ذهنمم چون خاری خلید که به لطایف الحیلی مریدان رند را در محک مرادان شان به چالش کشانم تا سیه روی شود هرکه در او غش باشد !

حالا یک وقت فکر نفرمایید که با این همه مقدمه چینی و صغرا و کبرا گفتن ها بخواهم فیل هوا کنم ها ، نه خیر ، از این خبر ها نیست ، نه من ، بلکه اگر عقلا و علماء و حکما ء عالم هم تدبیر کنند، از شر این رنود مگر به حول امداد الهی ، رهیدن مثال شیر از نر دوشیدن است ! فلذا از فرط عجز و وامانی گفتم حالا یک تیری در تاریکی بیاندازیم دیگر ، خدا را چه دیدی ، شاید گرفت و رفت خورد به هدف !

حال این شما و این فکر بکر از نوع عجز و وامانی که منشاء بسیاری از اکتشافات و اختراعات نوع بشر از درمان طاعون گرفته تا به فضا فرستادن میمون است ، که جان داداشی، بی هیچ غل و غشی صرفاً برای اصلاح بین ذات معروضم ! :

« هر آنکسی از مقامات کشوری و لشکری که زبانم لال ، زبانم لال ، وابستگان درجه ی اولشان به رغم مبارزات آباء و اجدادشان در درون مرزهای مقدس جمهوری اسلامی ایران، در کشورهای استکباری مانند انگلیس و آمریکای به فرموده ی خودشان « جنایت کار » که به مصداق آن سروده ی انقلابی « خون شهیدانمان می چکد از چنگشان » رحل اقامت گزیده اند ، یا الله اعلم خودشان و اهل بیت شان از آن بلاد خبیثه « گرین کارتی » ، « پاسپورتی » ، « حساب بانکی و املاکی » و چیزی در این مایه ها متنعم هستند ، عجالتاً به احترام شهیدانمان که با شعار مرگ بر آن ها در عنفوان جوانی به خون گلگون خود ملون می شوند و بسیاری از این حضرات فوق الذکر شاهد تشیع شان و مجلوس مراسم ترحیم شان هستند ، از هرگونه انتصاب و انتخاب بر مقدرات مردم ، معزول و جسارتاً بر منال و اموال و زخارف منقول و غیر منقول دنیوی شان در این وانفسای افلاس و اعسار قاطبه ی مردمان ، یک حساب سر انگشتی التفاتی بفرمایند !
حال نخواستیم به صد شغله های پیرو پاتیل ذوب در تقوی ، که مگر بازنشستگی های ملکوتی! توفیق ختم خدمت بر جماعت نصیبشان سازد ، پیله کنیم ، که نه زورمان می رسد و نه خدا داند و خودم !  دیگر با این همه کوله بار مرارت که نمی آیم خدای نکرده ، به خاطر یک مشت آدم درجه چند ، دمم را لای در ، گیر بیاندازم ! ،

« العاقل یکفی بالاشاره » !