نام مردان بزرگ همواره در تاریخ می‌ماند
نام مردان بزرگ همواره در تاریخ می‌ماند

 به گزارش اویاقلیق (بیداری آذربایجان) به نقل از ایسنا، عبدالله بسطامیان در ۱۵ اسفند ماه ۱۳۴۳ در زنجان به دنیا آمد. او دومین فرزند خانواده بود.  در سال ۱۳۵۵ پا به دوره راهنمایی گذاشت و در مدرسه فعلی شهید چمران تحصیلاتش را ادامه ‌داد .در ورزش به شنا و فوتبال علاقه داشت. با شروع تحولات […]

 به گزارش اویاقلیق (بیداری آذربایجان) به نقل از ایسنا، عبدالله بسطامیان در ۱۵ اسفند ماه ۱۳۴۳ در زنجان به دنیا آمد. او دومین فرزند خانواده بود.  در سال ۱۳۵۵ پا به دوره راهنمایی گذاشت و در مدرسه فعلی شهید چمران تحصیلاتش را ادامه ‌داد .در ورزش به شنا و فوتبال علاقه داشت.

با شروع تحولات انقلاب اسلامی عبدالله و اصغر لحظه‌ای آرام قرار نداشتند. نیروهای امنیتی رژیم پهلوی چند بار در صدد دستگیری آنها برآمدند ولی ناکام ماندند، عبدالله و اصغر در تظاهرات و حمله به مراکز پایگاه‌های مختلف رژیم پهلوی شرکت می‌کردند. با پیروزی انقلاب اسلامی، در سال ۱۳۵۷ در دبیرستان شریعتی مشغول به تحصیل شد و همزمان به خدمت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد.

با شروع جنگ تحمیلی در حالی که ۱۶ سال بیشتر نداشت به جبهه‌های جنگ شتافت . ابتدا یک نیروی عادی بود اما با شجاعت، لیاقت و کاردانی که از خود نشان داد خیلی زود به سمت معاون گردان منصوب شد. در عملیات محرم از ناحیه پا و شکم به شدت مجروح شد اما وقتی او را برای مداوا فرستادند، پس از چند روز دوباره به جبهه رفت.

عبدالله بسیار صبور و بردبار بود و مشکلات را با بردباری تحمل می‌کرد. یکی از دوستانش نقل می‌کند: روزی از دفتر فرماندهی با من تماس گرفتند و گفتند که پدر عبدالله فوت کرده است . او را به زنجان ببرید و در مسیر موضوع را به او بگویید تا شب هفت در زنجان بمانید و بعد برگردید. عبدالله می‌تواند تا چهلم پدرش آنجا بماند . در طی مسیر منطقه تا زنجان موضوع را برایش گفتم. با وجود علاقه شدیدی که به پدرش داشت بسیار صبورانه برخورد کرد.

به زنجان رسیدیم و دیدیم که پدر عبدالله و اصغر را آماده تشییع و دفن کرده‌اند . عبدالله گفت: لحظه‌ای صبر کنید تا من نماز بخوانم و بعد مراسم را انجام دهید.تا شب هفت پدر عبدالله در زنجان ماندیم. من آماده بازگشت به جبهه شدم که دیدم وی نیز آماده شده است. هر چه دوستان و آشنایان اصرار کردند که فعلا در زنجان بمان، زیرا روحیه مادرت چندان مناسب نیست، در پاسخ گفت: طبق فرمان امام در جبهه بیشتر از خانه به من احتیاج دارند و ما به اتفاق به جبهه بازگشتیم .

عبدالله بسطامیان از بی‌وفایی و عهد شکنی متنفر بود و اگر به کسی وعده‌ای می‌داد، بر عهد خود پایبند بود. بسیار مذهبی و علاقمند به امور دینی بود و علاوه بر انجام فرایض، در امور مستحبی نیز سعی وافر داشت .

‌عبدالله بسطامیان سرانجام در ۲۴ خرداد ۱۳۶۴ در منطقه‌ای بین دزفول و اندیمشک به شهادت رسید. یکی از همرزمانش در مورد نحوه شهادت وی گفته است: عبدالله بسطامیان پیش از شروع عملیات به نزدم آمد و انگشترش را به من داد و گفت: این انگشتر از فردا به دردم نمی‌خورد. به من توصیه کرد که به بچه‌ها بگویید پیشانی بندها را به پیشانی ببندند.وقتی پرسیدم که چرا چنین رفتاری می‌کنید؟ گفت: فردا صدام به دزفول موشک خواهد زد و من از خداوند خواسته‌ام آن موشک به ما اصابت کند زیرا مردم غیر نظامی که تقصیری ندارند. ۲۴ خرداد ۱۳۶۴ بود که به طرف دزفول حرکت کردند گروهی با قایق رفتند و گروهی از راه خشکی و با ماشین حرکت کردند. عبدالله از همه جلوتر بود و با عجله حرکت می‌کرد به نحوی که به او گفتند: تو جلوتر از ما قرار گرفته‌ای و این خطرناک است. وقتی به منطقه بین دزفول و اندیمشک رسیدیم ماشین دیگری در مسیر به عبدالله برخورد کرد. راننده همراه عبدالله به نام زکریا بیات، در دم به شهادت رسید آقای اصانلو یکی از همراهان با دیدن این صحنه خود را به عبدالله رسانده و او را در آغوش گرفت که عبدالله او را به روح پدرش قسم داد که مرا به حالت سجده رو به قبله بگذارید و آن شخص نیز چنین کرد. عبدالله در حالت سجده بیهوش شد او را به بیمارستان دزفول منتقل کردند ولی در بیمارستان به شهادت رسید .آرامگاه او در گلزار شهدای شهرستان زنجان واقع است. بعد از شهادت عبدالله برادر وی اصغر بسطامیان نیز در عملیات کربلای ۵ در ۱۲ بهمن ۱۳۶۵ به شهادت رسید .

انتهای پیام