امید یا وعده های توخالی ؟
امید یا وعده های توخالی ؟

سرویس سیاسی اویاقلیق:  وعده های بزرگ و غیر معقول می توانند کار های ارزشمند را کوچک کنند. گویا میزان افزایشی تحولات اقتصادی به حدی بوده که منجر گشته تا کم حافظگی عمومی تا اندازه ای رواج یابد. فراز و نشیب های بسیار اقتصادی که طی تقریبا ۱۰ ساله اخیر جامعه ما را فرا گرفته، منهای […]

سرویس سیاسی اویاقلیق:  وعده های بزرگ و غیر معقول می توانند کار های ارزشمند را کوچک کنند. گویا میزان افزایشی تحولات اقتصادی به حدی بوده که منجر گشته تا کم حافظگی عمومی تا اندازه ای رواج یابد. فراز و نشیب های بسیار اقتصادی که طی تقریبا ۱۰ ساله اخیر جامعه ما را فرا گرفته، منهای آثار بلند مدتی که به احتمال زیاد در سال های آتی شاهدشان باشیم آثاری مستقیم را امروز بر جامعه ما تحمیل می نماید. تصمیمات نابخردانه و غیر کارشناسی دولت های دهم و یازدهم در حوزه سیاست های اقتصادی و اجتماعی شرایطی ناگوار را برای اقتصاد کشورمان رقم زد ورکوردهای فراوانی از شکست های اقتصادی به بار آورد.

تابستان سال ۹۱، با کمیاب و گران شدن قیمت مرغ، بحران معیشتی آشکار شده و شاید برای اولین بار در سطح گسترده بین المللی بازتاب پیدا کرد به صورتی که در خبرگزاری های شرق تا غرب جهان از این مشکل معیشتی یاد می شود. همزمان با این بحران، بدون وجود هیچ توجیه صحیح اقتصادی سایر کالا های خوراکی نیز روند افزایش قیمت را پیش می گیرند و به همین ها بهانه واردات کالاهای مصرفی- که واردتی مخرب محسوب می شود- شدتی چشمگیر به خود می گیرد. در این اثنا است که برخی از چهره های مذهبی و سیاسی مردم را به بردباری توصیه نموده و حتی در توصیه های غذایی آنها را به میل نمودن اشکنه پیاز تشویق می نمایند و با این ابراز نظرها کار دولت وقت را تأیید می نمایند ( متأسفانه همان حضرات امروز با تمام توان به بهانه کمبود های مردم از همه طرف به دولت هجوم می آورند).

مطمئنا تمامی مطالب فوق را به خاطر می آورید و نیازی به بازگویی بیشتر نیست. اما نکته مهم اینجاست که آیا منتقدان امروز دولت فقط همان چهره های سیاسی و یا مذهبی هستند؟ آیا بسیاری از منتقدان دولت همان قشری نیستند که سال ۹۲ به آقای روحانی رأی دادند؟ اگر پای درد و دل حامیان دیروز و منتقدان امروز دولت بنشیینیم، می بینیم اکثریت قریب به اتفاق از یک موضوع گلایه مندند: عمل نکردن به وعده هایی که در سال ۹۲ از سوی آقای روحانی مطرح شد.

کاملا واضح است شرایط امروز به بدی سال های قبل نمی باشد، کاملا واضح است نرخ تورم مانند آن زمان رکورد شکنی نمی کند. همچنین کاملا مشخص است هنوز پتانسیل های بسیاری به جهت رشد و توسع اقتصادی وجود دارند. اما پس نارضایتی و نگرانی حامیان دیروز دولت در چیست؟ اگر شرایط امروز را با شنیدن وعده های انتخاباتی آقای روحانی در سال ۹۲ مقایسه کنیم بدون در نظر گرفتن اینکه حامی چه جناح و یا شخصی باشیم از شرایط موجود ناراضی خواهیم بود.

دادن وعده های انتخاباتی ترفندی تبلیغاتی است که مختص به جامعه ما هم نمی باشد و در بسیاری جوامع مرسوم است اما با در نظر گرفتن شرایط در سال ۹۲ و نارضایتی گسترده مردم از شرایط اقتصادی و اجتماعی و نگرانی از قدرت یافتن جریان های انحرافی، دادن وعده هایی که عمل به آنها در بسیاری موارد غیر ممکن بود چه توجیهی دارد؟ آیا دادن وعده هایی بسیار بزرگ و غیر منطقی آنهم از موضوعات با حساسیت بالا در جامعه مانند مسائل اقتصادی و معیشتی، نگاه کوتاه مدت برای اخذ حداکثری آراء مردم را از سوی آقای روحانی نشان نمی دهد؟ بهتر نبود به جای وعده تحول در صد روز، با گفتن شرایط ناگوار اقتصادی انتظاراتی معقول تر را ایجاد می نمودند؟

بسیاری عقیده دارند مهمترین دارایی انسان ها امید است و ایجاد امید در قلب انسان ها از بهترین کارهاست. اما فراموش نکنیم امید دادن با “وعده تو خالی” دادن متفاوت است. امید انسان های آینده ساز خلق می کند ولی وعده های توخالی اندک زمانی نشاط به قلب می آورد ولی دیری نگذشته که یأس و ناامیدی به بار می آورد و شرایطی خلق می کند تا هر کسی بتواند با ایجاد کمی تنش موج سواری کند، مزایده یارانه راه بیاندازد و هزار چیز دیگر… و فضا طوری شود که دیگر نتوان چیزی را از هم تمیز داد.