کوتوله ها روی صندلی های پایه بلند
کوتوله ها روی صندلی های پایه بلند

سرویس شهر اویاقلیق: کوتوله در اصطلاح به افرادی اطلاق می شود که به لحاظ تخصص، تجربه و تعهد در مراتب بسیار پایینی باشند ولی با هزار زد و بند بر جایگاههایی تکیه می زنند که به هیچ عنوان حتی نزدیک به شرایط احراز آن جایگاه ها هم نیستند. چندی است عبارتی هواداران بسیاری پیدا کرده […]

سرویس شهر اویاقلیق: کوتوله در اصطلاح به افرادی اطلاق می شود که به لحاظ تخصص، تجربه و تعهد در مراتب بسیار پایینی باشند ولی با هزار زد و بند بر جایگاههایی تکیه می زنند که به هیچ عنوان حتی نزدیک به شرایط احراز آن جایگاه ها هم نیستند. چندی است عبارتی هواداران بسیاری پیدا کرده که : « وقتی آفتاب جامعه ای در حال غروب کردن باشد، سایه کوتوله ها بلند تر دیده می شود» که با شرایط امروز شهر تبریز منافاتی ندارد، فقط اینکه کاش در این عبارت دلایل غروب آفتاب جامعه نیز ذکر می شد که از اهم آن به حضور و کارکرد کوتوله ها و همچنین هم دستان و دوستان کوتوله ها می توان اشاره نمود.

احتمالا موافق باشید که در سازمان های دولتی و نیمه دولتی شهر ما جایگاههای مدیریتی چندان مناسب با شرایط تخصص، تجربه و تعهد افراد تفویض نشده است اما در برخی مواقع کار از نامناسب بودن گذشته و در حد به بار آمدن افتضاح و فاجعه می باشد. یکی از این نمونه های فاجعه بار در مدیریت شهر تبریز در سال گذشته رخ داده است و آن هم در پروژه مهم پیش روی شهر تبریز ، که توان شکوفا نمودن اقتصاد شهر و استانمان را بعنوان یک نمونه در داخل ظرفیتهای بسیار خود دارد. انتخاب مدیران غیر بومی و انتخاب بر اساس روابط و زیر پا گذاشتن ضوابط، عامل ایجاد کننده شرایط فاجعه بار می باشد.

در صورتی که در شهر تبریز مدیرانی توانمند وجود دارند، مدیریت کلان شهر تبریز طی عملکردی عجیب اقدام به واردات افرادی نموده است که نه دارای تخصص، نه تعهد و نه تجربه کافی به جهت فعالیت مدیریتی در مهم ترین حوزه ی مدیریتی شهر تبریز هستند. افرادی که زمانی در شهر خود سمت هایی را اخذ نموده اند ولی بنابه به عدم تخصص، به هیچ توفیقی دست پیدا نکرده و نتوانسته اند برای دریاچه تشنه و خشکیده ارومیه حتی یک راهکار عملی ارائه نمایند و علاوه بر این موارد اتفاقا زمان زمامداری در شهرشان مصادف است با خشک شدن این دریاچه ؛ و این به اصطلاح مدیران را می توان از بی توجهان به این فاجعه زیست محیطی دانست. حال مسئله این است که مدیریت شهر تبریز این افراد که عبارت «من خیلی بی کفایتم» را در شهر خود به صورت اساسی صرف نموده اند را به عنوان مدیر در مهم ترین پروژه شهر تبریز گمارده اند.

احتمالا شهرداری تبریز اطمینان بالایی از اجرای بی نقص پروژه مهم پیش روی شهر تبریز داشته و نگرانی این موضوع که بی نقصی این پروژه انتظارات را برای بعد بالا می برد، چنین افرادی را از سایر شهرها بدون هیچ سابقه حسن مدیریتی و دارای افکار پوچ و منفی نسبت به شهر و مردم شریف تبریز را بر سر پست هایی گمارده تا به صورت اساسی چوب لای چرخ این پروژه بگذارند و از کیفیت آن بکاهند وگرنه باورکردنی نیست که شهر تبریز در وضعیتی باشد که مجبور به واردات افرادی بدون تخصص، بدون تعهد و بدون تجربه آن هم از شهرستان های کوچکتر شده باشد. یعنی نمی توانستند یک نفر را از همین تبریز پیدا کنند؟ یعنی واقعا در تبریز قحط الرجال است؟
چنین افرادی آیا می توانند از زمان منصوب شدنشان در این پروژه، گزارشی از اقدامات اجرایی خود در این راستا ارائه نمایند؟ اصلا کار مثبتی انجام داده اند؟ یا فقط در نقش عامل مأیوس کنندگی تبریزی هایی که با طرح های پیشنهادی خود به نزدشان مراجعه کرده اند بودند؟

چیزی که عیان است اینست که شهرمان شاید امروز در حالت دلتنگی غروب باشد و سایه چنین کوتوله هایی بسیار بلند شده باشد ولی، چنین نخواهد ماند، فقط کافی است کمی حساس تر باشیم آن هم نسبت به سرنوشت خودمان ، فرزندانمان و عزیزانمان؛

مدیریت شهرمان را به دست کسانی بسپاریم که ابتدا ظرفیت های شهرمان را ببینند. به انتخابات شوراهای اسلای شهر بی تفاوت نباشیم . سر صندوق ها حاضر شویم و فارغ از عکس های جذاب و وعده های دروغین، به فکر و عملی صادقانه رأی دهیم و در این صورت است که تبریز را پس خواهیم گرفت.