غربی‌ها بازی تغییر یا فتنه را در کشورهای خاورمیانه با نظریه تحول در کشورهای عربی-اسلامی و با ایده تبلیغاتی بهار عربی آغاز کردند که تجزیه کشورهایی چون سوریه هدف اصلی آن بود، چرا که این کشور سال‌ها است که در خط مقاومت قرار گرفته است و همراهی آن با مقاومت اسلامی لبنان نیز بر اهمیت […]

غربی‌ها بازی تغییر یا فتنه را در کشورهای خاورمیانه با نظریه تحول در کشورهای عربی-اسلامی و با ایده تبلیغاتی بهار عربی آغاز کردند که تجزیه کشورهایی چون سوریه هدف اصلی آن بود، چرا که این کشور سال‌ها است که در خط مقاومت قرار گرفته است و همراهی آن با مقاومت اسلامی لبنان نیز بر اهمیت آن افزوده بود به طوری که این موضوع خار چشمی برای صهیونیست‌ها و بعضی از هم پیمانان منطقه ای آمریکا شده بود.باید گفت جریان تجزیه سوریه یک اندیشه شیطانی غربی بود که به سرکردگی آمریکا و با حمایت جریان های فکری تکفیری در عربستان و قطر همراه شد که به شکل تروریستی و با استفاده از جنگ نیابتی به جلو رفت، جریانی که با سیل پترو دلارهای بعضی از کشورهای حوزه خلیج فارس سعی کرد با خشونت، محور مقاومت را بشکند و از نفوذ بیشتر آن در منطقه بکاهد.  ایده غربی برای تغییر در طرحی تحت عنوان طرح خاورمیانه بزرگ که عمدتا پس از رخدادهای یازده سپتامبر شکل گرفت عمدتا با فکر تجزیه و محدود ساختن نقش اسلام در کشورهای اسلامی خاورمیانه برای طراحی منطقه ای با قالب‌های غربی بود که باعث شد سوریه را هم در همین غالب راهبردی قرار دهند تا به بهانه بهار عربی این کشور را همچون عراق و لیبی و … به دام تجزیه و بحران بیندازند.در این سناریوی غربی با تجزیه سوریه، عراق، اردن و حتی بخشی از ترکیه حدود چند هویت جدید ایجاد می شود که در آن بخش های مهمی از کشورهای خط مقدم به خاک رژیم صهیونیستی می پیوندد و مسیرهای ترانزیت آب و خطوط انرژی نیز از کنترل کشورهای کنونی خارج و در قالب یک قاب امنیتی قابل دوام در اختیار آمریکا قرار می گیرد.از آنجایی که غربی ها پیش از این در صدد بودند که ترکیه را به کشوری درون گرا و فرمانبردار و بدون خطر برای منافع یورو و پیرو محض ملاحظات استراتژیک و راهبردی ناتو در غرب آسیا مبدل کنند در غالب همین طرح دولت ترکیه هم تحت تاثیر غرب در حلقه تفکرات صهیونیستی و سایر هم پیمانان قرار گرفت هر چند که به نظر می رسد امروزه ترکیه پس از شکست نظامی تروریست ها در حلب سخت در معادلات منطقه ای خود در انزوا قرار گرفته است ودر داخل هم با بحران های عدیده ای روبرو شده است.ناگفته نماند در این طرح غربی طراحان از حماقت حاکمان سعودی- که از ابتدا ابزار دست سیاست‌های غربی بودند- در جهت پیشبرد اهداف منطقه ای خود بهره بردند. البته در نگاه اول به نظر می رسید آنها در صدد باشند عربستان سعودی را به یک کشور غیر ایدئولوژیک در نظام مالی و انرژی آمریکا تبدیل نمایند، ولی در شرایط فعلی عربستان با حماقت های دیپلماتیک خود به بهترین بازیچه دست آمریکا در منطقه تبدیل شده است   و پاداش آمریکا و دولت های غربی به این خوش خدمتی رژیم سعودی این است که اولا نسبت به جنایت های آن در یمن مهر سکوت بر لب بزنند و اعدام ها و شکنجه های دولت بحرین را نسبت به شهروندان خود ندیده بگیرند و حتی به اشکال مختلف از این رژیم ضد حقوق بشرحمایت کنند.در این طرح آمریکایی ها در صدد بودند که مصر را نیز به کشوری سکولار و محافظه کار طرفدار غرب و درگیر فرآیند نوسازی و دوست و متحد فرودست رژیم صهیونیستی تبدیل کنند و در مقابل تل آویو به رژیمی برتر و فرا دست منطقه ای مبدل گردد.روسیه هم در این میان با اهداف گوناگونی وارد جنگ با تروریسم در سوریه شد از جمله اینکه نمی خواهد سوریه را به عنوان پایگاه نظامی مهم خود در منطقه از دست بدهد. علاوه بر این روس ها، در عین حالی که می خواهند به نوعی احیاگر امپراطوری روسیه بزرگ باشند، در صددند که از تحولات سوریه به عنوان برگ برنده‌ای برای مطالبات خود از غرب و آمریکا در اوکراین بهره برداری کنند. البته روس‌ها نهایتا از عمق استراتژیک تروریست ها در حریم امنیتی خود نیز نگران می باشند، همان طوری که بسیاری از تروریست های حاضر در جنگ سوریه از مناطق آسیای مرکزی و قفقاز و به خصوص رزمندگان چچنی می باشند.آنچه که امروز بر همگان آشکار شده است اینکه ابزار اصلی آمریکا در کنار اجرای طرح خاورمیانه جدید و پروژه بهار عربی که ذکر آن گذشت استفاده از تروریسم بوده است، که از گروه های عربی – افغانی شروع شد به طالبان رسید و به القاعده و نهایتا داعشی تبدیل شد. البته این بار اهداف غربی باید بدون حضور نیروی انسانی امریکا و هم پیمانان اروپایی و با استفاده از نیروی انسانی و پول خود کشورهای هم پیمان با غرب در خاورمیانه، به انجام برسد؛ یعنی با استفاده از تروریسم منطقه ای و در قالب جنگی نیابتی که قربانی اصلی این جنگ هم مردم بی گناه در عراق و سوریه و … هستند. هدف اصلی آمریکایی ها نیز رسیدن به مهم ترین منابع انرژی و آب در منطقه میباشد و اگر به خط سیر تروریستها و به ویژه داعشی ها توجه شود، متوجه خواهیم شد که خط حرکت آن ها دقیقا بر محور ترانزیت آب و انرژی از شرق به غرب قرار دارد.  در بعد حمایت‌های مالی هم باید گفت که تروریسم تاکنون به شدت از منابع مالی پترو- دلارهای کشورهای عربی ثروتمند خلیج فارس به ویژه عربستان سعودی و قطر برخوردار بوده و حتی دولت ترکیه نیز برای نیل به اهداف پوشالی خود به حامیان داعش پیوست، هر چند که در این اواخر برای جبران شکست و خروج از انزوا از مواضع خود عقب نشینی کرد.آنچه که مسلم است اینکه امروزه حامیان تکفیری ها، به ویژه رژیم سعودی در انزوایی سخت قرار گرفته اند و حلب، موصل، صنعا، و بیروت، ترجمان پایمردی مقاومت مردمی و اسلامی در منطقه است.امروزه آزاد سازی حلب، اگرچه که ضربه مهلکی به تروریست‌ها وارد کرده است اما هدف کشورهای دخیل در بحران سوریه و عراق عمدتا مقابله و مواجهه با مقاومت اسلامی و ضد صهیونیستی بوده است و به همین دلیل حامیان گروه های تکفیری پس از شکست حلب دست بسته نخواهند ماند و به توطئه های دیگر در منطقه دست خواهند زد. علاوه بر این نباید از این واقعیت غفلت کرد که این شکست به نوبه خود می تواند مسایل امنیتی گوناگونی را حتی برای کشورهای غربی ایجاد نماید. 
———————————————بررسی و تحلیل/ امین نجار