اصطلاح پراگماتیسم از واژهی یونانی pragmatos به معنای (عملی) اقتباس گردیده و به فلسفهای اشاره دارد که در تعیین مصادیق حقیقت به اقدام وعمل میاندیشد، یعنی هر آنچه را که عملاً به نفع خویش نتیجه بخش و مصلحت آمیز باشد، حقیقت سزاوار و پیگیری میداند. شریعت اسلام مبانی فلسفی پراگماتیسم را از اساس رد میکند […]
اصطلاح پراگماتیسم از واژهی یونانی pragmatos به معنای (عملی) اقتباس گردیده و به فلسفهای اشاره دارد که در تعیین مصادیق حقیقت به اقدام وعمل میاندیشد، یعنی هر آنچه را که عملاً به نفع خویش نتیجه بخش و مصلحت آمیز باشد، حقیقت سزاوار و پیگیری میداند.
شریعت اسلام مبانی فلسفی پراگماتیسم را از اساس رد میکند و ملاک قرار دادن فایدهی عملی امور را برای تأیید حقیقت داشتن آنها به هیچ وجه نمیپذیرد. از منظر اسلام جهان هستی حقیقتی مطلق وعینی دارد که از جانب پروردگار یکتا نشات گرفته است: (الحق من ربک فلا تکونن من الممترین) بقره ۱۴۷
از سوی دیگر اسلام توانایی انسان برای تشخیص سودمندی و فایدهی امور را به دلیل نقص معرفتی او نسبت به جهان هستی به دیدهی تردید مینگرد: (و عسی ان تکرهوا شیئا و هو خیر لکم وعسی ان تحبوا شیئا و هو شر لکم و الله یعلم و انتم لا تعلمون) بقره ۲۱۶، در نتیجه انسان از این صلاحیت برخوردار نیست که بر اموری که به زعم او فایدهای عملی بر آنها مترتب میباشد، جامهی حقیقت بپوشاند و هرچیزی را که در قلمرو این دایره نگنجید، غیر حقیقی بشمارد. برای مثال حرمت افعالی مانند شرب خمر، زنا، دزدی، رباخواری و قتل به دلیل قبح ذاتی آنها در حاق واقع است نه به خاطر یک قرارداد اعتباری که به خوشایند وصلاحدید انسانهای هر عصری قابل تغییر باشد.
طی سه دههای که از عمر انقلاب میگذرد، میتوان یک آرایش دوقطبی را میان دو جریان اصلی ایدئولوژیک و پراگماتیک در ساختار سیاسی نظام جمهوری اسلامی ایران شناسایی کرد. طلایه دار جریان ایدئولوژیک، شخص معمار انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی (ره) که راه ایشان پس از رحلت تا امروز به طور کامل توسط مقام معظم رهبری پی گرفته شده است.
جریان ایدئولوژیک قائل به تفوق اصول و ارزشهای لایتغیر دینی و آرمانهای اصیل انقلابی بر ملاحظات و منفعت طلبیهای معمول عرصه سیاست میباشد. برای مثال راهبردهایی چون اتخاذ موضع خصمانه و رویارویی با استکبار جهانی آمریکا، به رسمیت شناختن اسرائیل و یا حمایت بی دریغ از جنبشهای مقاومت اسلامی، همگی ریشه در بنیانهای ایدئولوژیک نظام جمهوری اسلامی داشته و قابل دگرگونی به اقتضای منافع مادی نیستند.
اما جریان پراگماتیسم چندان معتقد به به دخالت دادن پارامترهای ایدئولوژیک در فرایند تصمیم گیری سیاسی نبوده و تنها حساب هزینه و فایده را لحاظ میکند. بر اساس چنین نگرشی که در حقیقت منادی نوعی سکولاریزم میباشد، موضع ثابت و تغییر ناپذیری در عرصه سیاست و جود ندارد و حتی کلیدیترین مواضع نیز به حکم منفعت ملی قابل تجدید نظر هستند. برای مثال اگر امروز پایان دادن به منازعه با آمریکا یا شناسایی موجودیت اسرائیل در راستای منافع مادی کشور ارزیابی شود، لاجرم میبایست به سوی آن گام برداشت. البته باید اذعان نمود که جریان پراگماتیک در نظام سیاسی ایران، طیف وسیع و متنوعی را از چهرههای رادیکال ضد انقلاب گرفته تا انقلابیون دگراندیش و اصلاح طلب در بر میگیرد.
تاریخ ۳۰ ساله جمهوری اسلامی ایران از حیث جابه جایی قدرت میان جریانات ایدئولوژیک و پراگماتیک به سه مقطع قابل تقسیم میباشد: در مقطع اول پس از پیروزی انقلاب و با کنار رفتن ملی گرایان لیبرال از صحنه شاهد چیرگی جریان ایدئولوژیک به مدت یک دهه در زمان حیات امام خمینی (ره) تا تقریباً پایان دهه ۱۳۶۰ هستیم.
در مقطع دوم که از ابتدای دههی ۱۳۷۰ تا سال ۱۳۸۴ تداوم مییابد، جریان پراگماتیک در دو دورهی متوالی- دورهی حاکمیت تکنوکرات های کارگزاران سازندگی به رهبری رئیس جمهور دولتهای سازندگی با غلبه بر بعد اقتصادی و دورهی حاکمیت اصلاح طلبان به رهبری رئیس جمهور دولت اصلاحات با غلبه بر وجهه سیاسی-سکان اداره کشور را در دست میگیرند.
اما در مقطع سوم یعنی از روی کار آمدن دولت مهرو مهرورزی تا انتخابات یازدهم ریاست جمهوری ساختار سیاسی ایران قدرت گیری دوباره جریان ایدئولوژیک و رجعت به گفتمان انقلاب اسلامی را تجربه کرد.
و اما از سال ۱۳۹۲ به بعد، با روی کار آمدن دولت تدبیر و امید عملاً ما شاهد گرایش دولت به سمت جریان پراگماتیک هستیم ولی به دلیل این که دولت تدبیر و امید در بسیاری ازسیاست ها و شعارهای ازپیش تعیین شدهی خود موفق نبوده است، نمیتوان این دوران را از لحاظ قدرت گیری جریان پراگماتیک دورانی مهم دانست.
یادداشت مهمان؛ امیرحسین حسینی