عباس عبدی در روزنامه اعتماد نوشت:  دعوت ایران برای مذاکره درباره وضعیت ناخوشایند سوریه را چگونه می‌توان درک و تحلیل کرد؟ چرا در سال‌های اخیر حاضر به پذیرش این واقعیت نشدند؟ و معنای کنونی این حضور چیست؟ حضور ایران در مذاکرات مربوط به سوریه در نوع خود نخستین حضور ایران در چنین مسائلی است. پیش […]

عباس عبدی در روزنامه اعتماد نوشت:  دعوت ایران برای مذاکره درباره وضعیت ناخوشایند سوریه را چگونه می‌توان درک و تحلیل کرد؟ چرا در سال‌های اخیر حاضر به پذیرش این واقعیت نشدند؟ و معنای کنونی این حضور چیست؟ حضور ایران در مذاکرات مربوط به سوریه در نوع خود نخستین حضور ایران در چنین مسائلی است. پیش از این در مورد افغانستان مذاکرات مشابه وجود داشته است، ولی مورد افغانستان استثنایی بود، زیرا به طور معمول هرگاه در مورد کشوری چنین مذاکراتی صورت می‌گیرد، کشورهای همسایه آن به طور عادی در آن کنفرانس یا نشست‌ها حضور دارند و با توجه به هم‌مرزی و حضور ایران در افغانستان، نبودن ایران در کنفرانس بُن در آلمان که به موضوع افغانستان پس از طالبان رسیدگی می‌کرد غیرطبیعی محسوب می‌شد. ولی حضور در مذاکراتی که به موضوعات فراتر از کشورهای هم‌مرز برگردد، دلایل و توجیهات خاص خود را می‌خواهد. عدم حضور ایران در این نوع مذاکرات و به طور مشخص در گفت‌وگوهای مربوط به سوریه دو علت داشت؛ علت اول آن عام است و مربوط به همه موارد مشابه است و علت دوم خاص سوریه است.

علت عام به عدم تفاهم در نگاه ایران با نظام بین‌الملل در امور جهانی و منطقه‌ای بود. نه ایران حاضر می‌شد که نگاه جهانی و سایر کشورها را در حل و فصل امور منطقه‌ای به رسمیت بشناسد و نه آنها حاضر می‌شدند که حضور ایران در حل این منازعات را رسمیت بخشند. هنگامی که چنین شکافی ایجاد شود، از سوی دوطرف رغبت لازم برای حضور در چنین گفت‌وگوهایی فراهم نمی‌شود زیرا نتیجه‌بخش هم نخواهد بود.

نه ایران کوششی می‌کرد که حضور یابد، زیرا این حضور مستلزم پذیرش رسمیت حضور دیگران بود و نه آنان می‌پذیرفتند که با نگاه ایران همراهی کنند. در نتیجه ایران در گفت‌وگوهای مرتبط با موضوعات بحرانی سیاسی، بین‌المللی و به ویژه منطقه‌ای حضور جدی نداشته است. ولی طبیعی بود که این عدم حضور نیز منجر به حل مشکلات نمی‌شد، نمونه روشن آن کنفرانس مربوط به لبنان است. مسخره است که درباره لبنان کنفرانسی برگزار شود و کشورهای بسیار حاشیه‌ای در آن باشند و ایران که حامی قدرتمندترین گروه سیاسی در لبنان است، حضور نداشته باشد؛ نتیجه آن از پیش معلوم است.

علت دوم که در مورد سوریه اهمیت خاص خود را دارد. حضور در کنفرانس‌های مربوط به حل مشکلات کشورهای عربی است. به طور سنتی کشورهای عربی از پذیرش این مساله که ایران وارد این موضوع شود اکراه داشته‌اند و آن را به‌منزله شکست نگاه خود به ایران و نیز خودشان می‌دانند.

ایدئولوژی بسیاری از آنان براساس فارس و عرب کردن ماجراست و متاسفانه برخی نیروهای سیاسی داخل ایران نیز در دام این دوگانه‌سازی نژادی می‌افتند. لذا آنان حاضر به پذیرش حضور ایران در این موضوعات نیستند. شاید برخی افراد توجه نکنند که ریشه دشمنی کشورهایی مثل عربستان با سوریه نه در اتفاقات سوریه، بلکه در نقشی است که حافظ اسد در جنگ ایران و عراق بازی کرد. جنگی که صدام کوشید آن را به جنگ عرب و فارس تعبیر کند و قادسیه دوم را راه بیندازد. ولی در درجه اول حکومت سوریه و سپس در اندازه‌های کوچک‌تر حکومت لیبی این ایده را شکستند و اجازه ندادند که این دوگانه خطرناک شکل بگیرد. آنان که متوجه اهمیت سوریه برای ایران نیستند، به این وجه ماجرا بی‌تفاوت هستند.

ضمن اینکه از دست رفتن سوریه و به دامن سعودی‌ها افتادن آنها، عوارض و مشکلات شدیدی را برای لبنان و عراق و از این طریق برای ایران فراهم خواهد کرد. ولی چه می‌توان گفت برخی کسانی که نسبت به حکومت بغض دارند، قادر به درک و فهم مسائل بسیار ساده روابط خارجی نیز نمی‌شوند.

بنابراین علت مخالفت رژیم‌های عربی با حضور ایران، رسمیت دادن به این حضور در حل مشکلات کشورهای عربی است که به منزله شکست ایده پان‌عربیسم و مفهومی است که موجب شکل‌گیری اتحادیه عرب شد و این درد بزرگی برای آنان است. الان می‌بینیم که چیزی به نام اتحادیه عرب در مسائل منطقه وجود خارجی ندارد. در این میان عربستان کوشیده است جایگزین مصر در اتحادیه عرب شود، ولی از آنجا که تمام توان عربستان در اتکا به منابع مالی آن از نفت است و عمق استراتژیک در سایر مولفه‌های قدرت ندارد، لذا قادر نیست که این نقش را ایفا کند، در نتیجه می‌کوشد که با مانع شدن از حضور دیگران نقش خود را پررنگ کند، ولی از آنجا که عربستان به خوبی می‌داند که در مقابل ایالات متحده و حتی اتحادیه اروپا، استقلال عمل ندارد، به ناچار در پی آن خواهد بود که تصمیمات آنان را بپذیرد، هرچند با اما و اگر و گفتن اینکه نقش ایران در کنفرانس جزیی است وضع ناخذسند خود را توجیه می‌کند.

پس از برجام معلوم بود که، برجام نوعی اذعان طرفین (ایران و غرب) به موجودیت و منافع یکدیگر در چارچوب‌های قابل فهم بین‌المللی و منطقه‌ای است. این گزاره ابتدا در موضوع هسته‌ای مصداق یافت. اگر به یاد داشته باشیم، همان موقع نیز عربستان مخالف برجام بود، زیرا معنای چنین تفاهمی را به خوبی می‌دانست و اینکه به سایر امور نیز سرایت خواهد کرد اکنون دومین مصداق این گزاره یا به رسمیت شناختن طرفین، در موضوع سوریه خواهد بود. و البته از پیش هم معلوم بود که گام بعدی، سوریه خواهد بود. ایران هم نشان داده که در عین افزایش حضور خود در سوریه، حاضر است که گفت‌وگوهای منصفانه برای خروج سوریه از این بحران بزرگ انسانی را تایید کند.

بحرانی که یک وجه آن تقویت داعش است، وجه دیگرش، مساله پناهندگان و وجه سوم آن نیز ناپایدار کردن اوضاع منطقه‌ای است. امیدواریم که به‌زودی شاهد مصداق‌های بعدی برداشت منطقی از برجام نیز باشیم.