در ماه ژوئن، یک راهپیمایی انتخاباتی بزرگ در حمایت از احزاب کرد در دیاربکر انجام شد که به کشته شدن چهار تن و مجروح شدن افراد بسیاری انجامید؛ در ماه جولای یک حملۀ انتحاری وقیحانه که جوانان سوسیالیست را در سوروچ هدف قرار داده بود، به کشته شدن ۳۳ تن منجر شد. جالب اینکه چند […]
در ماه ژوئن، یک راهپیمایی انتخاباتی بزرگ در حمایت از احزاب کرد در دیاربکر انجام شد که به کشته شدن چهار تن و مجروح شدن افراد بسیاری انجامید؛ در ماه جولای یک حملۀ انتحاری وقیحانه که جوانان سوسیالیست را در سوروچ هدف قرار داده بود، به کشته شدن ۳۳ تن منجر شد. جالب اینکه چند ستوننویس ترک نسبت به بمبگذاران احتمالی هشدار داده بودند و حتی نام برخی از آنها را هم ذکر کرده بودند.
متاسفانه، ظاهراً این روزها دولت ترکیه بیشتر از آنکه به دنبال یافتن شبکههای داعش در کشور باشد، بیشتر علاقه دارد تا کسانی را که در توییتر به رییس جمهور توهین میکنند مجازات کند. از سال ۲۰۱۳، رییس جمهور ترکیه جو سیاسیای به راه انداخته که در سایۀ آن شبکههای داعش در ترکیه به راحتی در حال گسترده شدن هستند. تا همین اواخر، نیروهای امنیتی ترکیه با عاملان داعش بسیار ملایمت میکرد و به رفت و آمد آنها در مرز سخت نمیگرفت.
نکتۀ بدتر اینکه، با درز اطلاعات بیشتر در مورد بمبگذاران انتحاری آنکارا، مشخص شده است که سوتیهای اطلاعاتی زیادی داده شده است. پدر یکی از بمبگذاران انتحاری از مسئولان خواسته بود که پسرش را در بازداشت نگه دارند، اما پلیس اجازه داده بود که او برود. ممنوعیتی که دولت در مورد گزارشهای خبری دربارۀ این حادثه وضع کرده است، به ابهام بیشتر در وضعیت نیز دامن زده است.
عجیب نیست که بسیاری از مردم ترکیه، حالا احساس میکنند که قرارداد اجتماعی میان مردم و دولت زیر پا گذاشته شده و راه بازگشتی وجود ندارد. به زبان ساده، دولت در حفاظت از آنها ناموفق بوده است.
مشاهدۀ چنین فرآینده، برای من به عنوان یکی از اعضای سابق حزب حاکم عدالت و توسعه که از سال ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۱ در پارلمان بودم و در کمیتۀ اجرایی حزب حضور داشتم، حقیقتاً مایۀ ناامیدی است. حزب عدالت و توسعه زمانی ترقیخواهترین نیروی موجود در ترکیه بود، اما از زمان اعتراضات سرنوشتساز سال ۲۰۱۳ در میدان تقسیم، دچار دگرگونیهای نامطلوب و ویرانگری شده است.
اگرچه من خودم سابقاً افسر نیروی هوایی بودهام و قویاً به محاسن حکومت سکولار معتقدم، اما در سال ۲۰۰۷ به حزب عدالت و توسعه پیوستم چرا که باور داشتم که ترکیه در یک مقطع حساس قرار داشت. من اهمیت چندانی به سکولاریسم دوآتیشه و ملیگراییای که بسیاری از سیاستمداران قدیمی ترکیه به آن باور دارند، نمیدهم. انتخاب عبداله گل در سال ۲۰۰۷، که حتی نزدیک بود به خاطر حجاب همسرش از رییس جمهور شدن محروم شود، لحظهای حساس در تحکیم دموکراسی ما بود. در آن زمان حزب و عدالت و توسعه توانسه بود ترکیه را وارد مذاکرات الحاق به اتحادیۀ اروپا کند، رشد اقتصادی قابل ملاحظهای را به ارمغان بیاورد و جایگاه بینالمللی ترکیه را ارتقا دهد. از بسیاری جهات، ترکیه الهام بخش سایر کشورهای اسلامی شده بود.
تا سال ۲۰۰۹، قدری از سرعت این روند کاسته شد. سپس در سپتامبر ۲۰۱۰، یک رفراندوم به رجب طیب اردوغان که در آن زمان نخست وزیر بود و حالا رییس جمهور است، اجازه داد تا دستگاه قضا را به میل خود شکل دهد. پس از آن رای، او باور داشت که نظم پیشین را برای همیشه شکست داده است. و متاسفانه به این نتیجه رسید که دیگر نیازی به افراد معتدل در حزب ندارد.
وقتی که فهرست نامزدهای جدید را در سال ۲۰۱۱ مرور میکردم، خیلی زود فهمیدم که اوضاع از چه قرار است. او به دنبال حذف همۀ دموکراتها، لیبرالها و محافظهکاران معتدل بود. کسانی که جایگزین آنان شده بودند، همگی اسلامگرایان با ایدئولوژی محافظهکار بودند که نسبت به اردوغان وفاداری محض داشتند.
اما وقتی که حزب عدالت و توسعه موفق شد در انتخابات آن سال با رقم بیسابقۀ پنجاه درصد آرا برنده شود، عدۀ معدودی حاضر بودند لب به انتقاد از این جابهجاییها باز کنند. پاکسازی حزب از میانهروها در مجمع حزب در سال ۲۰۱۲ نیز ادامه پیدا کرد. کسانی که سوال مطرح میکردند، انتقادات سازنده طرح میکردند و کلاً تمایل به اعتدال داشتند از کمیتۀ اجرایی بیرون انداخته شدند. تحکیم چنبرۀ آقای اردوغان بر قدرت تحکیم شده بود.
من پس از آن مجمع از حزب جدا شدم و در اعتراضات میدان تقسیم در سال ۲۰۱۳ شرکت کردم.
چند ماه بعد، با رو شدن رسواییهای فسادهای بزرگ، آقای اردوغان و حزب در مسیری بیبازگشت قرار گرفتند. او مسیر استبداد را انتخاب کرد و کشور روز به روز قطبیتر شد، فرآیند صلح با کردها پس از انتخابات ژوئن ساقط شد و خشونت حزب کارگران کردستان دوباره از سر گرفته شد.
اصرار سرسختانه بر اتخاذ سیاستی فاجعهبار در قبال سوریه، کشور را به باتلاقی منطقهای کشاند. ناتوانی ترکیه در براندازی رژیم بشار اسد در سوریه، دولت را به حمایت از عناصر رادیکالی که با آقای اسد میجنگیدند سوق داد و در عین حال به جنگی داخلی دامن زد که نتیجهاش سرازیر شدن بیش از دو میلیون پناهجوی سوری به ترکیه بود.
مسیر سیاسیای که با نیتی خیر آغاز شده بود، حال به سوی فاجعه پیش میرود.
واضح است که حزب عدالت و توسعه در عمل به وعدههایش برای تحکیم دموکراسی ترکیه، حل مسئلۀ کردها و الحاق به اتحادیۀ اروپا همگی با غایت ناکام بوده است.
اوضاع کنونی قابل پیشگیری بود. انتخابهای از سر ناامیدی آقای اردوغان برای حفظ بقای سیاسی شخص خود، حزبش را دچار اضمحلال و روحیۀ ملت ما را مسموم کرده است. اردوغان فرصتی تاریخی را برای تحکیم دموکراسی ترکیه، تبدیل ترکیه به کشوری جهان اولی و از بین کردن شکاف میان سکولارها و محافظهکاران، ترکها و کرده و سنیها و علویها بر باد داد. عدم وجود یک اپوزیسیون مداوم و متحد، هم مزید بر علت بوده است.
اگر حزب عدالت و توسعه در انتخابات ۱ نوامبر شکست نخورد، استبدادگرایی آقای اردوغان و سیاست خارجی احمد داوود اوغلو، نخست وزیر، میتواند ترکیه را بیش از پیش به گرداب خشونت خاورمیانه بکشاند.
ترکیه برای بیرون آمدن از منجلاب کنونی، شدیداً نیازمند رهبری جدید و خرد سیاسی است.
*سووات کینیکیاوغلو، از سال ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۱ نمایندۀ پارلمان ترکیه بود و در حال حاضر در مرکز ارتباط استراتژیک در آنکارا سمت مدیر اجرایی را عهدهدار است.