قلک هایی که با تکان دادنشان و شنیدن صدای سکه ها، قوت قلب می گرفتیم و خیالمان راحت می شد که می توانیم چیزی را که تصمیم گرفته ایم بخریم. هرچند معمولا آخر ماه که پولهای پدر و مادرمان ته می کشید، با غرور قلک را می شکستیم و می شدیم کمک خرج خانواده؛ و […]
قلک هایی که با تکان دادنشان و شنیدن صدای سکه ها، قوت قلب می گرفتیم و خیالمان راحت می شد که می توانیم چیزی را که تصمیم گرفته ایم بخریم. هرچند معمولا آخر ماه که پولهای پدر و مادرمان ته می کشید، با غرور قلک را می شکستیم و می شدیم کمک خرج خانواده؛ و این آغاز مشارکت اقتصادی ما در خانواده بود.
هرچند امروز قلک های سفالی تبدیل به خاطره ای محو شده اند، اما روحیه پس انداز و آموزش های اقتصادی هر روز اهمیت بیشتری پیدا می کند.
ما به کودکان پول توجیبی میدهیم، چون با این کار مدیریت مالی را به آنها آموزش میدهیم. کودکانی که مجبور به مبارزه وتلاش برای مسائل مسائل پولی میشوند نه تنها مسئولیت مالی بیشتری پیدا میکنند، بلکه در تمامی زمینههای زندگی نیز مسئولتر بار میآیند. در حقیقت این مقوله بدان معناست که کودکان با مهارتهای درست و به جای مدیریت مالی برای مدیریت و پیشبرد وظایفشان در مدرسه نیز بهتر عمل میکنند.
رابرت کیوفسکی نویسندهء کتاب «پدران پولدار، پدران فقیر» میگوید که آموزش مسایل اقتصادی به کودکان را باید از سن کم شروع کرد.
او میگوید تجربه نشان داده که اگر به کودکان اصول سادهء اقتصاد آموخته شود آنها در بزرگسالی بهتر میتوانند مسایل مالی خود را مدیریت کنند و کمتر پول خود را هدر میدهند.
آموزش کودکان در مورد پول بسیار ضروری است و دانشی است که در زندگی آینده به آن نیاز جدی دارند. پس چرا هر چه زودتر این آموزشها را شروع نکنیم و فرصتهایی را پیش نیاوریم که به فرزندان خویش نشان دهیم که ارزش پول چیست و چگونه باید آن را مدیریت کنند؟
در این برهه از زمان که رکود اقتصادی سراسر جهان را در بر گرفته ما بیش از هر زمان دیگری نیاز داریم به فرزندانمان بیاموزیم با پولی که به دست میآورند چه باید بکنند، چگونه آن را به شکل صحیح پسانداز کنند و چیزهایی را که در مورد مدیریت مالی و بودجه گذاری لازم است بدانند به آنها آموزش دهیم و فرزندان خویش را با دانش پولی صحیح مهیای زندگی و آینده کنیم.
تعداد کودکان با سواد مالی در سراسر دنیا بسیار اندک است. کودکان معمولا تا حدود سن ۱۶-۱۷ سالگی به خوبی با این مفاهیم مالی آشنایی ندارند و این بدان معناست که سالهای بسیاری را که مناسب آموزش بوده از دست دادهاند.
به هر حال، کودک یا بزرگسال، پول فرصت تصمیم گیری و بهره مندی از امکانات را فراهم میکند. آموزش، انگیزه دادن و قدرت بخشیدن به کودک که پس انداز کند و حساب و کتاب مالی را درک کند به او کمک میکند تا پول بیشتری داشته باشد و بهتر و راحت تر خرج کند.
کودک از طریق آموزشهای اقتصادی از یکسو با بسیاری از چراهای هنجاری در جامعه آشنا میشود. او با چنین آموزشها و آگاهیهایی بهخوبی میتواند درک کند چرا پدر خانواده تاکید میکند وقتی بچه به دنبال بازی کردن است و تلویزیون تماشا نمیکند، تلویزیون باید خاموش باشد یا اینکه چرا مادر میگوید برای آببازی کردن نباید شیر آب باز بماند. آموزشهای اقتصادی ضمیر ناخودآگاه کودک را هدف قرار میدهند به این معنا که ممکن است او در کوتاهمدت به اهمیت آموزشها پی نبرد، اما در بلندمدت به صورتی غیرارادی رفتارهای بهینه اقتصادی خواهد داشت و سبک زندگی خود را اصلاحشده میبیند.
از طرفی از وقتی تکنولوژی به تمام لایه های زندگی انسان نفوذ کرد، بخش عمده ای از مسئولیت های آموزشی والدین نیز توسط آن صورت گرفت.
کودکان امروز برای یافتن پاسخ پرسش های خود کامپیوتر را ترجیح می دهند و این ابزار برایشان تبدیل به منبعی شده که به پاسخ های بی نهایت وصل است. هرچند این اتفاق برای بزرگترها هم افتاده و کامپیوترها بخش جدا نشدنی زندگی روزمره مان شده اند.
اتفاق جالبی که چند وقتی است در کشور ما در زمینه آموزش اقتصادی کودکان ازطریق کامپیوتر و اینترنت افتاده، جزیره آرزوهای بانک ملی ایران است در در زاستای طرحی با عنوان جوانه های بانک ملی ایجاد شده.
فضایی که به کودک این امکان را می دهد تا به صورت مستقل برای خود پس انداز کند و برای رسیدن به آرزوهای بزرگ و کوچکش با یک برنامه ریزی صحیح، قدم به قدم جلو برود.
حضور مستقیم کودکان در فعالیت های بانکی خود نوید این را می دهد که اقتصاد دانان آینده ایران، امروز در حال تربیت شدن هستند تا در راستای سند چشم انداز ۱۴۰۴، ایرانی آباد را به ارمغان بیاورند.