“ق” مثل “قتل هویت”!
“ق” مثل “قتل هویت”!
کاری با تخصص ها و ریزتخصص های نوظهور پزشکی و پیراپزشکی نداریم، نه در حیطه کاری ماست و نه در حوصله مخاطب عام می گنجد، اما به لحاظ سخیف و نگران کننده بودن اقدام جبری این موجود به اصطلاح پزشک یا والدین ناآگاه این کودک، ناگزیر از بیان چند نکته هستیم.

اویاقلیق: کاری با تخصص ها و ریزتخصص های نوظهور پزشکی و پیراپزشکی نداریم، نه در حیطه کاری ماست و نه در حوصله مخاطب عام می گنجد، اما به لحاظ سخیف و نگران کننده بودن اقدام جبری این موجود به اصطلاح پزشک یا والدین ناآگاه این کودک، ناگزیر از بیان چند نکته هستیم.

اول: زبان، به مثابه یک موجود زنده، حیات، دوام، رشد و تکثیر همیشگی دارد، از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود و با تطور و مانایی قوام یافته خود عزت می یابد؛ از این رو، مرگ و از بین رفتن هر زبانی، تنها با پایان نسل مقدور و ممکن است!

دوم: تلاش یک پزشک نما یا گفتار درمان یا هر متخصص دیگر، برای تغییر لهجه، زبان و شیوه کلام ذاتی و مادرزادی کودکی ترک، که تنها هنرش، ترکی حرف زدن با لهجه شیرین خویش است، چیزی جز “قتل هویت” قومی او، آن هم بدون اختیار و اراده شخصی اش نیست، اجبار برای تغییر لهجه کودک برای تلفظ واژه “ق”، شاید تمرینی است برای عادی سازی قتل زبان مادری کودکانمان!

سوم: تفکر قوم ستیزانه حاکم بر بخشی از جامعه از یک سو و “جهل والدینی” گروهی از پدران و مادران از سوی دیگر، در تعامل و وحدتی نامتجانس، درحال عادی سازی جنایتی فرهنگی و منطقه ای است، یکی تجارتش را تبلیغ می کند و دیگری به جهالتش می بالد تا هر دو به زعم خود، تغییری ایجاد کرده باشند برای فردای کودکان ما، این خطرناک ترین اتفاق حماقت و جنایت جمعی است …

چهارم: ای کاش اجازه دهیم فرزندانمان زبان و لهجه مادری شان را هم راستا با زبان معیار و رسمی کشوری یاد بگیرند و آن ها را در جدال دو جبهه زبان مادری و زبان رسمی، سردرگم و بلاتکلیف رها نکنیم، کودکانمان، ترکی را که بلد شوند، فارسی را هم ناگزیر یاد خواهند گرفت، همچون همه ما که هر دو را داریم و از هر یک، در جای خود بهره می بریم و صد البته به زبان مادری مان می بالیم، کودکانمان را بی هویت نکنیم!