ابوبکر بغدادی یک نماد است.
ابوبکر بغدادی یک نماد است.

جلیل کریم زاده : بعضیها را می‌بینم که می‌گویند:” اگر ابوبکر بغدادی بمیرد، داعش کارش تمام است!” این یک تفکر غلط است. این یک دیدگاه پوشالی و سطحی است. زیرا داعش، یک تفکر و یک ایدئولوژی است.از بُعد شخصی و محوریت یک شخص خاص خارج شده و به یک جریان تبدیل شده است.البته از ابتداء […]

جلیل کریم زاده : بعضیها را می‌بینم که می‌گویند:” اگر ابوبکر بغدادی بمیرد، داعش کارش تمام است!”

این یک تفکر غلط است. این یک دیدگاه پوشالی و سطحی است. زیرا داعش، یک تفکر و یک ایدئولوژی است.از بُعد شخصی و محوریت یک شخص خاص خارج شده و به یک جریان تبدیل شده است.البته از ابتداء هم همینگونه بوده و جهت دهی و برنامه‌ریزی‌هایش برای همین مسئله بوده است، اما سیستم‌های تولیدی‌اش، برای جوسازی، او را یک شورشی معرفی کردند که دارد سرکشی می‌کند و رفته رفته بزرگ می‌شود تا این که او را یک غول آدمکشی خودسر معرفی کردند که اذهان یک عده ساده‌لوح را تسخیر کنند که خاورمیانه در خطر است و باید برای نجات خاورمیانه، نیروهای نظامی خود را پیاده کنیم و اردو بزنیم. این هم بهانه‌ی دیگری بود برای اقامت ارتش شیطان در خاورمیانه!

همه می‌دانند که “ابوبکر بغدادی”،  یک نماد است و اصل بحث، تفکرات و اندیشه‌های افراطی است که در جان و روح افراد شیطانی‌اش، ریشه دوانیده. البته از اول دغدغه‌ی دینی نداشته‌اند و ندارند و نخواهند داشت. اهدافشان ترور شخصیت اسلام است.جلوه دادن یک چهره‌ی آلوده از اسلام و تفکرات آن، از آرزوهای دیرین آل سعود و مشایخ خلیج نشین عرب بوده و هست. این یک حرکت است و یک اندیشه‌ی خطرناک و از بُعد یک شخص خارج شده و یک بیماری مُسری گردیده است.

وقتی یک اندیشه‌ی باطل رشد کرد، می‌توان در مقابل افرادانسانی‌ و مبلغانش با توپ و تانک ایستاد، اما اصل ایستادگی، تنها با تولید و ترویج اندیشه‌های ناب اسلام خواهد بود و بس! یعنی تفکر در مقابل تفکر! اندیشه در مقابل اندیشه! وگرنه اگر تجهیزات دفاعی یک کشور، همسنخ نباشند، موثر نخواهند بود. وقتی حمله و هجمه، از جنس تفکر است ، توپ و تانک نیز باید از جنس اندیشه و فرهنگ باشد وگرنه اندیشه را نمی‌توان با تجهیزات و ادوات نظامی، زمینگیر کرد. این یک اشتباه محض است.حال ، این تفکر غلط باشد و شیطانی، یا درست باشد و الهی!

عملکرد داعش و اهدافش مشخص است، سعی و تلاششان در جهت تخریب انقلاب اسلامی ایران است.اما هرگز بر کرسی نخواهد نشست،حتی اگر هزاران سال تلاش کنند. چرا که باطل است و باطل از میان رفتنی‌است. این از یکسو و آگاهی مردم و اطلاع اجتماع از اتفاقات جدیده و به روز شدن مردم از سوی دیگر، موجب خنثی شدن حیله‌های شیطانی‌شان می‌شود.

اما به طور کلی، یک تفکر و یک حرکت، چه الهی باشد و چه شیطانی، تقابلش باید همجنس و همسنخ باشد. و ما کاری نداریم به این که چه نیت و چه انگیزه‌ای در تولید آن نقش داشته است و این یک بررسی کلی است نه مقایسه!

شکست ارتش صدام در مقابل سربازان الهی امام سید روح الله خمینی – رحمه الله – نیز از همین رو بود. صدام گمان می‌کرد که می‌تواند با بمب شیمیایی و کماندوهای سودانی و گارد ویژه و امثال آن، اندیشه‌ی انقلابی را مهار کند و اندیشه‌ی انقلابی ، بسیجی و ایثار را از بین ببرد. گمان می‌کرد که مقابله‌ی با یک بسیجی، با توپ و تانک، ممکن است. اما همین بسیجی‌ها با کفش و دمپائی و اسلحه‌های فرسوده، پوزه‌ی ارتش بعث را به خاک مالیدند، زیرا “بسیج” یک ارتش ظاهری نبود. بسیح ، یک گروه خاص نبود. بسیج از فردیت خارج شده بود و به یک اندیشه‌ی آزادگی و سردادگی تبدیل شده بود. بسیج، شهید باکری و برونسی نبود. بسیج، تفکری بود که خمینی آن را خلق کرد و هیچ ابرقدرتی توان مقابله با آن را نداشت و ندارد و نخواهد داشت. دلیلش این است که یک ابزار فیزیکی نیست. یک اندیشه است و تمام. صدام و ارتش بعث، چنان می‌پنداشتند که ” بسیج” یعنی یک چند نفر لشگر که می‌توان با توپ و تانک و طیاره و شیلیکا، زمینگیرش کرد.این یک اشتباه محض بود. این اندیشه، یک موجود مجرد و والا و وسیع و شکست ناپذیر است و هیچ قدرتی نمی‌تواند آن را از بین ببرد. حتی اگر تمامی افراد اندیشمندش از بین برود. زیرا این؛ سنت الهی است که حق همیشه پیروز است” جاء الحق و زهق الباطل” در پیکره‌ی بسیج به شرح عینی مبدل شد.

دیده‌گاه من درباره‌ی بسیج، این نیست که یک شخصی برود و چندین سال در فلان پایگاه، تلاش و فعالیت بکند و یک کارت بسیجی بگیرد و برود بخوابد و خیال خود را راحت کند که دیگر یک بسیجی است. بسیجی بودن تنها به داشتن کارت و مدرک نیست. بسیجی بودن به داشتن اندیشه‌ی والای ولایی وفعال در صحنه است. اندیشه‌ی ضد استکباری است! بسیجی ،فردیست که خواب و بیداری‌اش یکسان است. همیشه بیدار و همیشه در صحنه است. چه جنگ باشد، چه نباشد…

روحیه باید بسیجی باشد نه جسم و ظاهر تنها. اندیشه باید بسیجی باشد نه صرف تجهیزات. بسیجی ،فردیست که بصیرت دارد.صاحب بصیرت است. به نظر من”بصیرت، یعنی شناختن قرآن حقیقی از کاغذ‌پاره‌های مخطوط بر سر نیزه‌های معاویه! و این اتفاق، همیشه در متن تاریخ شیعه رخ خواهد داد، به رنگها و شیوه‌های مختلف، بر حسب قالب زمانی و مکانی خودش . مرد می‌خواهد که در تطبیق قرآن ، نیزه و علی، اشتباه نکند!”

بسیجی حقیقی کسی است که سرسپرده‌ی تمام است به ولایت. بسیجی حقیقی کسی است که اندیشه‌ی  ضد استکبار تولید می‌کند و آن را به مرحله‌ی عمل می‌رساند. بسیجی حقیقی کسی است که گوش به زنگ است. آگاه است. بیدار است.مطالعه می‌کند. رشد می‌کند.حرکت دارد. نمو دارد.میوه دارد. بسیجی درختی‌ است که ریشه‌‌اش در ابر است و تغذیه‌اش از آسمان! بسیجی حقیقی کسی‌ است که تسلیم کامل است در مقابل اوامر ولایت فقیه چرا که ولی فقیه نیز بیدار است. آگاه است. می‌داند و می‌شنود و می‌فهمد و عمل می‌کند. بسیجی سرسپرده‌ی ولایت است.این تفکر مقدس و الهی بود که ارتش دنیا را در دوران دفاع مقدس زمینگیر کرد. صدام با آنهمه تجهیزات، گمان می‌کرد که با کشتن یک لشگر از بسیج، می‌تواند کشور را صاحب شود. اما بسیجی ،ایمان داشت که اگر صدبار هم بمیرد، تسلیم اندیشه‌ی زورگویان نخواهد شد . زیرا خمینی به ما آموخت که “تکلیف ما را سیدالشهداء مشخص کرده است” و مسلما اگر کسی تکلیفش را از فرهنگ حسینی بگیرد، حرکتش حسینی باشد، فرود و صعودش حسینی باشد، نیتش حسینی باشد، هیچ یزیدی نخواهد توانست شاخه‌های اندیشه‌ی سرخ انقلابی‌اش را ا ز بین ببرد حتی اگر سر مقدسش را از تن جدا کند که به زعم خود، اندیشه‌اش را از بین ببرد. اما اندیشه‌ی حسینی در سر نیست. در روح است. در عمق جان و قلب است. در نهاد خلقت اوست. انقلاب اسلامی را هم همین اندیشه پیروز کرد. فتنه‌ی سال۸۸ را هم همین اندیشه ویران کرد. به نظر من، عامل فتنه‌ی سال۸۸ بحث انتخاباتی نبود. زمان بخوبی، همه چیز را مشخص می‌کند.هرچه از سال ۸۸ دورتر می‌شویم، وضوح تصویرش بهتر و بیشتر می‌گردد.بحت تخلف انتخاباتی، کاملا یک مسئله‌ی صوری بود و در پشت پرده، داستانی دیگر و سناریویی دیگر!

ترسناک‌ترین و وحشتناکترین اتفاق شیطانی تاریخ در حال وقوع بود که با تدابیر مقام معظم رهبری-دامت برکاته- منحل شد و از میان رفت و پوزه‌ی سگهای فتنه‌گر، برخاک مالیده شد.-برفرض محال- بخاطر یک تخلف انتخاباتی، چنان حرکتی اصلا شایسته‌ی یک سیاستمدار نیست که بیاید و بخواهد کودتا کند. مملکت قانون دارد. حساب و کتاب دارد. می‌توانستند به قانون رجوع کنند و بدون هیچ درگیری و هیچ تشتتی مسائل خودشان را حل کنند نه اینکه از مردم بعنوان ابزار استفاده کنند. البته همه‌شان هم مردم نبودند. سیاهی لشگران شیطانی دشمن بودند در لباس مردم، تا رسانه‌ها را خام خود کنند که مردم به جوش آمده است علیه نظام! از طرفی هم مردم حق دخالت در اینگونه مسائل را ندارند. مردم فقط می‌توانند رای بدهند و دیگر امورات به ایشان مربوط نمی‌شود. عده‌ای نفوذی بودند در لباس مردم. وگرنه ماهم جزو مردمیم. کدام یک از اعضای خانواده و یا دوستان و آشنایان ما آمد و شورش کرد و هموطن خود را کشت!؟

فتنه‌ی ۸۸ سیاستی بود برای ظهور داعش شیعی در ایران! آمدند و استفاده کردند از سادگی برخیها و همچنین از حس قدرت طلبی بعضیها که فلانی! رای شما فلان شده و فلان! حتی بسیاری از این سردمداران فتنه، خودشان هم بازی خوردند و آب در آسیاب دشمن ریختند. دشمن می‌خواست داعش شیعی را در کشور بوجود بیاورد. حالا فرقی نمی‌کند که این دشمن از داخل بود یا از خارج و یا از هردو!

آنهایی که آمدند و خیمه‌ی نمادین اباعبدالله علیه السلام را به آتش کشیدند و هموطنان خود را زدند و کشتند و به گردن ماموران دولتی انداختند، پیغامهایی داشتند و اهدافی و آرمانی! یعنی چه که آدم بیاید و بخاطر اعتراض به نتیجه‌ی انتخاباتی، مملکت خودش را از بین ببرد!؟ این را کدام دیوانه‌ای قبول می‌کند چه برسد به یک سیاستمدار عاقل ولو ظاهرا!؟ اینها همه سناریویی بودند برای اینکه کشور را بکنند همانند سوریه! همانند عراق و دیگر اماکن واگر خوب بررسی شود، ممکن است مشخص شود که دستهای کثیف سعودیها هم در این جریان بوده باشد الله اعلم!

و اگر تدابیر و مدیریت الهی مقام معظم رهبری- سلمه الله تعالی- نبود، اگر بیداری و بصیرت این مرد الهی نبود در مقابل این حرکت سفیهانه‌ی بعضیها و حرکت ویرانگر و خائنانه‌ی بعضیها و توطئه‌های دشمنان متعمد داخلی و خارجی، الان، سرنوشت سوریه و عراق را باید در داخل این خاک مقدس شاهد می‌بودیم و هر روز شاهد بریده شدن سرهای جوانان شیعی به دست وحشیهایی که ادعای شیعیگری داشتند و اما به لطف وجود مبارک این مرد و همچنین نیروهای الهی و مومن و متعهد و ولایی، از یک بسیجی ساده گرفته تا بالاترین مقامات نظامی و امنیتی، همه و همه خنثی شدند تا این اندیشه زنده است، مملکت ما زیر بار سخنهای زور نخواهد رفت.حتی اگر قرار باشد تمامی دنیا با جمهوری اسلامی ایران بستیزند!

سید روح الله خمینی هم یک فرد نبود. عصاره‌ای خالص بود از اندیشه‌ی اسلام محمدی و علوی صلوات الله علیهما. او شخص نبود بلکه یک شخصیت بود. یک تفکر بود و یک حرکت بود. خمینی، چیکده‌ای بود از قیام عاشورای حسینی در کربلای سیاسی. به همین خاطر بود که تمامی معادلات سیاسی و نظامی و اعتقادی علیه اسلام را فلج کرد. خمینی، یک نفر نبود. خمینی تمامی افرادی بود که سرسپرده‌ی ولایت بودند. خمینی نمرده است. خمینی هنوز هم زنده است. خمینی نخواهد مرد مادامی که اندیشه‌ی استکبارسیتیزی‌اش در وجود تک تک بسیجیان برپاست و نفس می‌کشد و خونش در جریان است. اینکه می‌گویند”خامنه‌ای خمینی دیگر است” همین مفهوم را دارد. هر یک از بسیجیان خالصی که متقی هستند و راه را از چاه باز می‌شناسند، خمینی هستند. یاد شعر مرحوم قیصر امین پور افتادم که از زبان دوستان و همکلاسی یک شهید نوجوان، به معلم خود می‌گویند:”ماهمه اکبر لیلازادیم!” و بحث این است.

مادامی که اندیشه‌ی سرسپردگی به ولایت در این مرز و بوم، شکوفا باشد، هیچ اندیشه‌ی دیگری نمی‌تواند مرزهای فیزیکی و اعتقادی ما را در هم شکند. چه داعش، چه القاعده و یا هر اندیشه‌ی شیطانی دیگر! ما در این عصر، تنها یک وظیفه داریم و در مقابل آن مسئولیم، آن هم پیروی تام است از ولایت فقیه و دیگر هیچ!

اینکه قرآن فرمود:” اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم” همین مفهوم را دارد. بحث در باره‌ی “منکم” است. فرمود” منکم” از میان خودتان. از خودتان. از جنس خودتان، و نفرمود که” منه!” یعنی نفرمود که خدا را اطاعت کنید و پیغمبر را اطاعت کنید و صاحبان امر از او” یعنی پیغمبر” را! فرمود: صاحبان امر از میان خودتان. نمی‌دانم چرا این مسئله را اغماض می‌کنند بعضیها! بحث در “منکم” است و این کاملا مشخص است. ما وظیفه داریم تسلیم ولی امر مسلمین باشیم. اینکه امام زمان علیه السلام فرمود:” و اما الحوادث الواقعه، فارجعوا رواه حدیثنا” و آن آیه‌ی شریفه، بحث را تمام می‌کند و جای هیچ شک و شبهه‌ای هم نیست. اصلا مسئله‌ی ولایت فقیه، یکی از بدیهیات است. نمی‌دانم چرا باید در این مسئله شک کرد!؟

مادامی که این اندیشه در میان باشد، هیچ اندیشه‌ی متجاوزی نخواهد توانست که کمر ما را خم کند. وای به روزی که در تفسیر و تشریح کالبد این تفکر، منحرف شویم و تئوریهای اسلام آمریکائی را وارد بحث کنیم که اسلام ، حکومت نداشت. پیغمبر تشکیل حکومت نداد. وسعت قدرت سیاسی و توانایی ولی فقیه تا فلان حد است. ولی فقیه فقط به امور فقهی می‌رسد. امور حسبیه و چه و چه! در این صورت، ولی فقیه با من طلبه‌ی بی‌سواد فرقی نخواهد داشت. هر دو آخوند مسجدی و منبری و روضه و احکام خواهیم بود. آخرش هم که معلوم است.این تفکر، در نهایت، اسلام را منحصر به قلبهای اشخاص مذهبی می‌کند. منحصر می‌کند به یک منطقه. به یک حوزه. به یک جزیره‌ همانند واتیکان! آنجاست که دین، فقط در کنار منابر و در محرابها جلوه خواهد داشت. آنهم به صورت فردی و عبادات فردی ،و وجهه‌ی سیاسی‌اش از میان خواهد رفت و تنها چیزی که خواهد ماند، شعاری خواهد بود بر زبانها و نماز و روزه‌اش خواهد بود و یک کلیت صوری خیالی برسر زبانها که کاری با فسادهای حکومتی نخواهد داشت. با زورگوئی اسرائیل کنار خواهد آمد. با داعش مذاکره خواهد کرد. با آمریکا مصالحه خواهد کرد. در یک خیابان، هم مسجد خواهد بود هم اماکن فسق و فجور! هم مست خواهد بود هم شیخ! این را به آن چکار و آن را به این!؟ و چه بسا که مست، یک پس گردنی هم به شیخ بزند و قانون، طرف او را بگیرد زیرا مراجع قضائی هم به دلیل منحصر بودن دین، قواعد و قانون الهی را کنار خواهند نهاد ، چون اعتقادات دینی هر شخصی ، محبوس سینه‌ی اوست و نمی‌توان به عموم حکم کرد. احکام سیاسی اسلام و قرآن تعطیل خواهند شد، فقط خاطره‌ای خواهند شد در موزه‌ی سینه‌ها و درگوشه‌ی کتابخانه‌ها و مساجد و منابر! آنوقت است که خواهند گفت:” هرچه از اسلام می‌گوئید بگوئید اما نگوئید که اسلام در خطر است اسلام در خطر است و کاری هم به منافع اسرائیل نداشته باشید!” این هدف همان اسلام آمریکائیست. هدف مذاکرات یکطرفه است. هدف مصالحه‌هائیست که می‌خواهند یکطرفه باشد بدون در نظر گرفتن اندیشه و دین و اعتقاد یک ملت!

به هر روی! تنها راه مقابله با اندیشه‌های غلط و اندیشه‌های افراطی داعش، شناخت مسیر است. داعش ، یک اندیشه‌ی ضد اسلامی و ضد انسانی است. در حقیقت، صورتی مسخ شده است از تفکرات ناب اسلامی! این اندیشه، یک شبه تولید نشده است. فکرها کرده‌اند و طرحها ریخته‌اند و در حقیقت ، باید گفت که داعش، نطفه‌ی نامشروع اندیشه‌ی اسلام‌ستیزی یهودیان عصر پیغمبر است که مادر شوم تاریخ طوایف بنی‌قیناع و بنی قریظه و خیبر آبستن بوده است. عربهای سعودی هم بدون هیچ شک و شبهه‌ای، یهودیهای مسلمان‌نما و جاسوسان حیفا و تل‌آویوند. من شکی در این مسئله ندارم. مطالعه‌ی تاریخ و آگاهی یافتن مختصر ولی دقیق با عملکرد یهود در طول تاریخ اسلام، بسیاری از پرده‌ها را کنار می‌زند و چهره‌های بسیاری از اشخاص را رسوا می‌سازد که نمی‌توان بیش از این بیان کرد.

تنها کشور و تنها حکومتی که از حیله‌های شوم و اندیشه‌های ناپاک و شیطانی این قوم ابلیس‌صفت ، در امان مانده است، جهموری اسلامی ایران است. آنهم تنها به یک دلیل! وجود مبارک اندیشه‌ی “ولایت فقیه” و شخص محترم و عزیز و بزرگوار و عصاره‌ی خالص اندیشه‌ی حسینی، جناب آیت الله امام سید علی خامنه‌ای –روحی له الفداء  یک سیاستمدار مجتهد و تمام عیار . نقطه‌ی تلاقی دین و سیاست که یک چهره‌ی عملی دارد. همانند امام راحل -رضوان الله علیه – . مادامی که این تفکر سالم و آن شخص سلیم مورد اطاعت قرار گیرد، هیچ شیطان ابرقدرتی، و هیچ اندیشه‌ و موج فرهنگی باطلی ،و هیچ خناس و دیوزاده‌ای ، قطعا و قطعا و قطعا، نمی‌تواند حتی نوک ناخنش را حتی به پوسته‌ی این نظام مقدس و این کشور پاک و شریف برساند، چه برسد به لشگر کشی و اجرای برنامه‌ها و عملی کردن گزینه‌های روی میز! این همان مفهوم فرمایش امام راحل است که” پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت شما آسیبی نرسد!” این جمله، شرح متن حقیقت اسلام است درزمان غیبت. این بیمه‌نامه‌ی الهی است در مقابل تهاجمات ابالسه و شیاطین دموکراسی و کمونیستی و تفکرات مردود دیگر! تامین امنیت کشور و نظام و مردم هم مستقیما به همین مسئله وابسته است. این، از مسلمات است و اگر کسی بدون غرض و کینه‌ی شخصی بنشیند و به این اصل، بیندیشد، با انصاف باشد و بخوبی و با عقل و روح بدون حاشیه‌ها و احساسات شخصی مورد موشکافی قرار دهد، به همین خواهد رسید. متفکران غربی و اسرائیل و دوستانش، بخوبی به صحت مسئله واقفند و از همین روست که سعی دارند این اندیشه را از میان ببرند. دشمن، با تفکر و دیدی عاری از تعصب به مسئله می‌اندیشد و دشمنی‌اش بر روی حساب و کتاب است و آگاهی کامل است و چه بسا دوستانی که اهل بصیرت نیستند در این مسئله، و دچار طوفانهای شبهه و شک و تردید می‌شوند در این میدان نبرد حق و باطل، و ضرر و خساراتشان گاهی جبران ناپذیر است. سخن در این باره بسیار است و اما به دلیل اختصار و اقتصار، از تطویل موضع بیش از این پرهیز می‌کنیم.

والسلام علی من اتبع الهدای

و آخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمین