اسناد منتشره شده آمریکایی تایید میکند که آمریکاییها از سال ۲۰۱۲ در جریان برنامههای داعش و النصره در سوریه و عراق بوده و آن را توسط عربستان، قطر و ترکیه و مستشاری رژیم صهیونیستی مدیریتکردهاند. این اسناد به موازات استراتژی امنیتی – نظامی آمریکا (۲۰۱۲) در خاورمیانه است که «مدیریت جنگهای نیابتی و کانونهای بحرانی […]
اسناد منتشره شده آمریکایی تایید میکند که آمریکاییها از سال ۲۰۱۲ در جریان برنامههای داعش و النصره در سوریه و عراق بوده و آن را توسط عربستان، قطر و ترکیه و مستشاری رژیم صهیونیستی مدیریتکردهاند.
این اسناد به موازات استراتژی امنیتی – نظامی آمریکا (۲۰۱۲) در خاورمیانه است که «مدیریت جنگهای نیابتی و کانونهای بحرانی کوچک» را به جای استراتژی نظامی دو جنگ همزمان در دوره بوش و ژنرال رامسفلد جایگزین کرده است . در دو سال گذشته جریانهای تروریستی در سوریه، عراق، ماهیت واقعی و یکدست شده خود را بیشتر نمایان کردند و نشان دادند که بحران در سوریه و عراق ، بخشی از سیاست بحران سازی قدرت ها و شرکای منطقهای آنها است و ارتباطی با پدیده و ماهیت مردمی و آزادیخواهانه ندارد.
مهمتر از همه این که آمریکا علی رغم هزینه و زمان زیاد در سوریه و عراق ، به اهداف اصلی برای تجزیه و براندازی این دو کشور دست نیافته و قابلیت لازم برای ورود به پروسه سیاسی و چانه زنی را به دست نیاورد. تمامی تلاشهای آمریکایی برای متحد کردن و منسجم کردن شرکای منطقهای به دلیل اولویت و یا رویکردهای مختلف به نتیجه نرسید و لذا آمریکا با یک مدیریت از فرماندهی ناتو وارد پروژه سوریه و عراق شده تا از شرایط فرسایشی و شکست خورده در عراق و سوریه خارج شده، معادله امنیتی ، تسلیحاتی و نظامی را به شکل مدیریت شده در دست گرفته و به نفع خود برای کسب سریع پیروزی شتاب دهد.
اگر آمریکاییها در هماهنگ کردن یک برنامه مشترک در بین شرکای منطقهای مانند ترکیه و قطر از یکسو و عربستان و رژیم صهیونیستی و اردن از سوی دیگر موفق نبودند، در برنامه جدید که مدیریت مستقیم آمریکایی در جریان است ، مسئولیت ها و نقشها تقسیم شده و هر یک از طرفها برای یک راهبرد حداقلی با یکدیگر هماهنگ شدهاند.
شکست داعش در استان صلاحالدین که با حضور موثر و قدرتمند بسیج مردمی عراق و فرمان مرجعیت با سرعت به نتیجه رسید، هم بر سرعت اجرایی برنامه آمریکایی در عراق و سوریه اثر گذاشت و هم به عنوان یک پارامتر مزاحم و مخرب به این بازیگر جدید نگریسته شد. لذا در سفر حیدرالعبادی صراحتا بر الزام حکومت عراق در حذف بسیج مردمی از درگیریها هشدار داده شد و تهدید شد که در صورت تخلف، قراردادهای تسلیحاتی با عراق متوقف و رویکرد جدای از حکومت مرکزی با ماهیت تجریه عراق دنبال خواهد شد.
آمریکاییها که به خوبی میدانستند پس از استان صلاحالدین نوبت استان نینوا ،موصل و یا استان الانبار است، بر سرعت اجرای طرح خود افزودند. لجستیک بسیار گسترده تسلیحاتی آمریکا، ترکیه ،عربستان و رژیم صهیونیستی برای داعش و النصره ، شامل جنگ افزار و مهمات تغییر دهنده در معادله نظامی در سوریه میشد و با برتری دادن به قدرت آتش پرحجم ، عملیاتهای انتحاری پرتعداد، سرازیر کردن تعداد قابل توجهی از نیروهای جدید داعشی و النصره که در ترکیه و اردن آموزش دیدهاند ، چند پروژه اصلی در سوریه و عراق را به اجرا گذاشتند.
رمادی با سرعت سقوط کرد و نیروهای ارتش و پلیس حکومت با سرعت عقب نشستند. داعش از استان کُردنشین حسکه عقبنشینی و فشار خود را بر روی باقیمانده حضور نظامی ارتش سوریه در شهر دیرالزور و فرودگاه نظامی آن و سپس در حاشیه شرقی استان پهناور حمص و دقیقا بر روی مناطق گاز و نفت و شهر تدمر متمرکز و آنها را به اشغال خود در آورد که در استان دیرالزور هنوز به موفقیت نرسیده است.
نیروهای تازه نفس النصره توسط ترکیه از منطقه اسکندرون با استعداد ۵ هزار نفر در کنار ۲۰ هزار نفر نیروی حاضر در مناطق شمالی سوریه ، حملات پر حجم و پر شدت را بر روی ادلب و جسر الشغور به نتیجه رسانده و تقریبا این استان را به اشغال کامل خود در آوردند.
خصوصیت و شاخص این منطقه دارای قابلیت اشراف بر مناطق ساحل و علوی نشین در سوریه است که لاذقیه، طرطوس و بایناس را شامل میشوند.
نیروهای پرتعداد داعش از طریق مناطق بیابانی و کوهستانی خود را به کوههای قلمون رسانده و در کنار یگان کوچکی از ارتش آزاد و نیروهای النصره در جنوب قلمون آرایش دادند تا ضمن متصل شدن به منطقه قنیطره و جولان تا جنوب سوریه و در حاشیه مرزهای سرزمین های اشغالی ، ظرفیت حمله به داخل لبنان به حزبالله و پایگاههای اصلی و مردمی را داشته و یا در بخشهای شرقی بتوانند به سمت دمشق تهدیدزایی جدید بنمایند.
بخش هایی از ارتش آزاد که به عربستان وابسته است در جنوب سوریه در کنار النصره که توسط اردن و عربستان مدیریت میشوند، ضمن پیشرویهای محدود در استان درعا و مناطقی از مرزهای فلسطین اشغالی در قنیطره، آماده اجرای طرح اصلی آمریکایی شدند.
گزارش های موجود نشان میدهند که هزاران کامیون سلاح و مهمات از مرزهای ترکیه ، اردن و فلسطین اشغالی در اختیار این تروریستها قرار گرفته است . هدف حداقلی این پروژه جدید آمریکایی این است که داعش در استانهای نینوا و الانبار عراق که مرتبط با استانهای دیرالزور و الرقه و سپس مناطق مرکزی شامل تدمر و مناطق نفتی است امکان تشکیل دولت اسلامی و تجریه عراق و سوریه را داشته باشد.
النصره نیز در صورت امکان گسترش جغرافیایی به سمت ساحل و در صورت غیرممکن بودن، این مناطق را به عنوان دولت اسلامی القاعده اعلام و تجزیه نماید.تروریستهای حاضر در قلمون نیز با اتصال به قنیطره تا جنوب سوریه یک نوار استراتژیک را جدا سازی کرده، در کنار امکان تجزیه منطقه جدید، برای براندازی دمشق و حکومت مرکزی تلاش کنند.
تروریستهای جنوب نیز همین رویکرد تجزیه را در درعا و سویدا به اجرا گذاشته و عملا سوریه را ساقط و سپس این مجموعه خطرناک، پتانسیل خود را در دو عرصه ضدحزبالله در لبنان و ضد ایران در مرزهای غربی فعال کنند. اگر امکان براندازی حکومت مرکزی را پیدا نکنند، عملا شرایط تجزیه عراق را تحمیل کنند.منابع سیاسی و پارلمانی کردی در هفته گذشته از آماده شدن برای یک رخداد بزرگ سخن گفتند که در واقع اصلاح تجزیه و استقلال اقلیم کردی است که استان حسکه سوریه هم بدان وصل خواهد شد.
این پروژه تجزیه و براندازی برای ترسیم ژئوپلتیک جدید منطقه بنیانگذاری شده و بخش پایانی آن مرتبط با مذاکرات هستهای با ایران است.آنچه در قاب چانهزنی و دبه کردن و یا فشار مذاکراتی در حال اجراست و با تدبیر مشکوکی در حال پیشرفت است، اصل و ماهیت برنامه منطقهای آمریکا نیست. آمریکاییها با سختگیری جدید مذاکراتی به امید پیشرفت فوری در برنامه منطقهای فوق هستند تا با حذف اوراق و نفوذ منطقه ای ایران، مطالبات حداکثری و در واقع براندازانه در مقابل ایران را طرح کنند. با حذف کارتهای بازی منطقهای ایران و یا به حداقل رساندن قابلیتهای آنها، ادبیات آمریکایی هم شدت واقعی خود را خواهد یافت اوباما نیز به این امر تصریح کرده و تاکید نموده است که «هزینههای نفوذ منطقه ای ایران را به شدت افزایش خواهد داد» تا برای توافق هستهای مطلوب آمریکا آماده شود!
در آن شرایط اگر این برنامه تجزیه و براندازی در عراق و سوریه به خوبی پیشرفت نماید، آنگاه باید گزینههای گوناگون آمریکا را جدیتر تلقی نمائیم و نه تنها به چیزی به نام حقوق هستهای و نفوذ منطقهای باقی نخواهد ماند و بدان اعتراف نخواهد شد، بلکه با تکیه بر ابزارهای فشار دیپلماتیک و تحریم با عنوانهای موشکی، تروریسم ،حقوق بشر و ….. موجودیت و حاکمیت ایران در معرض خطر جدی قرار میگیرد.
در چنین شرایطی باید دید تا چه میزان میتوان به رفتار برخی مقامات ارشد کشور مبنی بر اصرار بر توافق با آمریکا و یا نادیده گرفتن پتانسیل های منطقهای ، ماهیتی ملی و اسلامی و انقلابی قائل بود.
امید اینکه این رفتار و رویکردها، مرزهای خیانت را پشت سر نگذاشته باشند و فقط از روی سادهلوحی باشند، هر چند که تفاوت چندانی نیز نخواهد داشت.