پایان ماموریت سپاه در باشگاه تراکتورسازی تبریز!
پایان ماموریت سپاه در باشگاه تراکتورسازی تبریز!

اویاقلیق: خبر خیلی کوتاه و مفید واگذاری تراکتورسازی از سوی سپاه در روزهایی که مردم درگیر نان شب و افطاری ماه مبارک رمضان هستند چندان افکار عمومی را تکان نداد. این نوشتار در تلاش است تا بتواند اندک روحیه باقی مانده عدالتخواهی و انقلابی گریٍ انتقادی که مولف و بنیانگذارش خمینی کبیر سالها قبل فرمانش […]

اویاقلیق: خبر خیلی کوتاه و مفید واگذاری تراکتورسازی از سوی سپاه در روزهایی که مردم درگیر نان شب و افطاری ماه مبارک رمضان هستند چندان افکار عمومی را تکان نداد.
این نوشتار در تلاش است تا بتواند اندک روحیه باقی مانده عدالتخواهی و انقلابی گریٍ انتقادی که مولف و بنیانگذارش خمینی کبیر سالها قبل فرمانش را صادر کرده و در عصر زعامت خلف صالحش بخاطر عواملی چند، امر به «آتش به اختیار» داده است، در حد وسعمان، از واقعیت های پشت پرده واگذاری تراکتورسازی روشنگری هائی انجام دهیم.

قبل از اینکه وارد بحث شوم جهت جلوگیری از تشویش احتمالی افکار عمومی، برخی بدیهیات را متذکر می شوم :

۱-  فضای سرهنگی در پادگان با فضای بیرون از پادگان تفاوت های بسیاری دارد و طبیعتا نه یک فرد معمولی می تواند در پادگان مطابق عرف اجتماعی پذیرفته شده باشد و نه یک سرهنگ باید جامعه را با پادگان یکسان بپندارد.

۲-  وقتی سرهنگ ها پایشان را از پادگان بیرون می گذارند دیگر سرهنگ نیستند بلکه یک شخصیت حقیقی دارند و البته بر حسب مسئولیت حقوقی شان اعتبار حقوقی نیز دارند.

۳-  سرهنگ ها در پادگان امر نظامی می کنند ولی در بیرون از پادگان اگر مسئولیتی قبول میکنند باید بر اساس امر سازمانی دستور دهند.

۴-  خصلت سرهنگی در پادگان این است که هر چیزی از سوی سرهنگ ها اراده شود، لاجرم بایستی به تمکین زیر دست شان منجر شود اما هنگامی که سرهنگ ها مسئولیت فرا پادگانی قبول می کنند باید برای هر امر و نهی شان دلیل و استدلال عقلائی داشته باشند.

۵-  سرهنگ ها به اقتضای امر خطیر امنیت باید از هر منفذ رسانه ای ولو دوربین عکاسی و … در پادگان و محوطه نظامی ممانعت کنند اما وقتی سرهنگ ها در جامعه می خواهند کاری انجام دهند باید انتظار دوربین ها و رسانه ها تا پشت در اتاق خواب شان را نیز داشته باشند.

۶-  سلسله مراتب نظامی در پادگان به نحوی است که باید به مافوق ات پاسخگو باشی ولی سرهنگ ها اگر کاره ای در جامعه می شوند باید به صغیر و کبیر از هر قشر و وضع و حال و … باید پاسخگو باشند.

۷-  اقتدار محیط نظامی چنین اقتضا می کند که سرهنگ ها صرفا از موضع بالا بر زیر دست شان دیکته کنند بدون اینکه حق و امکان پاسخ و یا نقد از سوی زیر دست فراهم باشد و بقدری فضای اقتدار برای سرهنگ ها در پادگان ها میسر است که حتی می توانند در قبال هر اشتباه و یا نافرمانی زیر دست او را توبیخ و … کنند؛ اما سرهنگ ها بیرون از پادگان نمی توانند بر شقیقه منتقد اسلحه بگذارند و امر به سکوت و خاموشی و تعطیلی عقل و منطق بدهند باید شنونده خوبی باشند و با دلیل منطقی انتقادات را پاسخ دهند.

این ها گزیده ای از بدیهیاتی است که قطعا همه سرهنگ های شاغل در امور فرا پادگانی بخوبی از آن باخبرند اما گاهی چنان این بدیهیات مورد غفلت قرار می گیرد که سرهنگ ها را به اشتباه می اندازد و جامعه را با پادگان زیر دست شان اشتباهی می گیرند.
شاید کسی تاریخ دقیق از خیمه تجزیه طلب ها بر روی تیم تراکتورسازی را نداند اما از زمانیکه تیم به لیگ پائین تر رفت و در باتلاق لیگ دسته یک و بعدها در لیگ آزادگان گرفتار تیم هائی شد که صرفا برای رسیدن به لیگ برتر با چنگ و دندان می جنگیدند و رحم و مرورت نیز در کار نبود و از هر وسیله ای ولو تبانی های نامشروع نیز بکار می بستند تا اینکه فقط به لیگ برتر برسند بدون اینکه توان ماندن در آن را داشته باشند، کم کم نشانه ایی از سکوها بروز پیدا می کند. بالاخص بعد از حواشی کاریکاتور روزنامه ایران و پیدا شدن بهانه ای غلیظ جهت هماورد طلبی علیه نظام، سکوهای تماشگران آلوده به شعارهای ساختار شکنانه و تجزیه طلبانه شد.
با همه کارشکنی ها تراکتور سازی بالاخره به لیگ برتر راه یافت و هر بازی خانگی تیم تراکتور سازی به کابوسی برای نیروهای امنیتی مبدل می شد. کابوسی که احتمال هرگونه آسیب اجتماعی و امنیتی در آن به وفور یافت میشد.
چاره کاری اندیشیده می شود که آن زمان چندان مورد توجه رسانه ها قرار نگرفت (البته اویاقلیق نسبت به تیم داری سپاه نگاه نقادانه ای داشته است ولی از یک دست هیچ وقت صدا در نمی آید). سپاه در دوران خریدهای طلائی خود (از جمله خرید مخابرات) تیم را خرید و مالک سهام عمده این باشگاه شد.
هیچ کس نمی تواند ادعا کند که اگر تیم را سپاه نمی خرید وضعیتش از الان بهتر بود یا بدتر؛ ولی از وضعیت فعلی تیم تراکتورسازی و سیاست های اتخاذی سپاه در مورد آن و سرگذشت تیم داری سپاه، خیلی از ابهامات اولیه در مورد خرید تراکتورسازی از سوی سپاه برطرف شده و خیلی چیزها الان شفاف و واضح به نظر می رسد.

سوال اساسی؛ چرا سپاه تیم تراکتورسازی را خرید؟
به نظر می رسد برای این خرید، دو دلیل عمده وجود دارد:
۱- دلیل اقتصادی
۲- دلیل امنیتی

اما بررسی اجمالی دلیل اقتصادی

تیم داری در کشورمان با هزینه های گزافی همراه است و همواره از دیگران بنوعی گدائی بودجه می کنند. صرفه اقتصادی چندانی هم در تیم داری نیست اما تا دلتان بخواهد دلالی گری جیب همه را پر می کند و طبیعتا در چنین وضعیتی که اداره مالیات نمی تواند بر دلالی گری مالیات ببندند، پس برای همه طرف های بازی در مساله تیم داری، استمرار وضعیت فعلی خوشایند است و رمز بقا و مایه انبساط حیات شان.
شاید پرسیده شود؛ چرا در طول این سالها سپاه که دارای امکانات اقتصادی کلانی است نتوانسته است همانند باشگاه های حرفه ای اروپا تیم داری کند؟ شاید به این دلیل باشد که وضعیت کلی فوتبال در کشورمان در قواره تیم داری حرفه ای نیست اما باید پرسید که چرا خرید های به سبک اروپائی در دستور کار قرار می گیرد ولی عملکرد حرفه ای جائی در مدیریت باشگاهی ندارد؟!(این انتقاد به همه تیم ها وارد است)
سپاه تیمی را خرید که پشتوانه حمایتی میلیونی مردم را داشت اما در وضعیت فعلی، تماشگران رغبت و شوق روزهای خوش چند سال گذشته را ندارند. آیا برادران سپاهی دغدغه حفظ روحیه شاداب حامیان را داشتند؟!
وقتی تیم داری سپاه به این نتیجه رقت بار ختم شده است که برای کم کردن «شر باشگاه» از سر سپاه اینگونه به حراج گذاشته شد، نفع اقتصادی از خرید تیم چگونه بوده است؟!
از طرفی دیگر آیا اسناد اقتصاد باشگاه محرمانه است؟! اگر محرمانه نیست که طبیعتا اینگونه باید باشد بهتر نیست برای نشان دادن فاجعه اقتصادی خرید سپاه، ریز ودرشت دخل و خرج های این چند سال اخیر در اختیار افکار عمومی قرار گیرد؟!
بهتر نیست برای جلوگیری از فاجعه های مشابه، کاملا صریحا و شفاف از علل سرباز محور شدن تیم و قربانی شدن تراکتور سازی برای بازکنان بی تعصب، با مردم سخن بگویند؟!
آیا دلیل اصلی فروش تیم به خاطر مسائل اقتصادی بود یا باز هم باید رد پای معاملات و مبادلات و مزخرفات رانتی و فسادی را جستجو کرد؟!
اگر حساب تان پاک است و دلیل منطقی برای فروش تیم داشتید؛ اگربرای مردم ارزش قائلید و مطمئن هستید که در کنار توفیقات بی نظیرتان در عرصه های نظامی و امنیتی در این عرصه نیز با وجود خطاها و اشتباهات، مردم را نامحرم نمی دانید نباید در انتشار گزارش اقتصادی و مدیریتی تیم داری تان فرصت اعتماد سازی را هدر دهید. هر ثانیه تاخیر در ابهام زدائی از واگذاری یهویئ و شانسی به سوپر میلیاردر تبریزی با آن سابقه نه چندان واضح، مردم را نسبت به عملکرد اجتماعی و ورزشی تان در شک وتردید عمیق تر قرار خواهد برد.

دلیل امنیتی

اما دلیل دیگری که شاید بتواند حل المسائل همه ابهامات از جمله دلایل اقتصادی هم باشد دلیل امنیتی خرید تیم تراکتور است. با فرض صحت این دلیل، خیلی از ابهامات حل می شود. اساسا کسی نمی تواند انتظار شفافیت مالی، عملکرد قابل دفاع و یا .. دیگر از سپاه و تیم زیر چکمه هایش داشته باشد. وقتی اساسا رشد تیم تراکتور اولویت خرید سپاه نبوده بلکه قرار بود تا روان پریشان تجزیه طلب را مهار کند و غده بدخیم گرگ صفتان وطن ستیز را بیرون بیاورد که آوردند؛ دیگر غیر از تشکر و سپاس و تقدیر کار دیگری مگر می توانیم انجام دهیم؟!
تیم تراکتور پادگانی شده بود برای پاکسازی تجریه طلبی و ناسیونالیسم افراطی و انصافا دراین امر موفق بودند اما نکته ی ابهام انگیز این ماجرا اینجاست که چرا آخرین راه ممکن را بعنوان اولین راهبرد رفع معضل انتخاب کرده اند؟!
این خرید امنیتی پیشنهاد سپاه بوده و یا از سوی دیگران بوده است؟!
اگر تهدید امنیتی تجزیه طلب ها بقدری جدی بود که سپاه لاجرم می بایست با خرید تیم آن را مهار می کرد بهتر نبود به یکباره تیم را منحل می کردند؟! و خیال همه راحت می شد؟!
لابد چنین ریسک مرگباری را هیچ عقل سلیمی نمی پذیرد اما چرا به گونه ای عمل شد که به نظر می رسد عدم کنترل و مدیریت سکوها از تضعیف تیم جبران شد؟!
یک امر بدیهی دیگری که به اقتضای متن پیش رو، الان فرصت مطرح کردن آن است این که:
وضعیت پادگانی را نمی توان با ادبیات جامعه مدنی شست و برد.
وضعیت عینی و علنی تیم تراکتورسازی خبر از قربانی شدن تیم محبوب آذربایجان می دهد که یک روز به بهانه امنیت، تیمی که در بهترین شرایط بود را بلعیدند و روز دیگر لقمه جویده شده را همانند یک تفاله مزاحم از سر خود وا کردند.
اتفاق قریب الوقوع و البته شانسی که رخ داده، بدون اینکه هیچ رد پائی به جا بگذارند بواسطه انتصاب خانه زاد سوپر میلیاردر بعنوان سرپرست /مدیرعامل جایگزین آجرلو، یهویی یاد فروش افتاده اند و باز هم یهویی هیچ مشتری جدی وارد مبارزه با سوپر میلیاردر نمی شود و حتی شهرداری تبریز که زمزمه ورودش منتشر شده بود با پاسخ چکشی شورا نشینان مواجه می شود به کنار می رود و به همین راحتی هلوی کرم خورده نصیب دندان های خراب و فاسد می گردد.

سخن پایانی؛

آقایان سپاهی کلاهتان را بالاتر بگذارید! ماموریت شما تمام شد. تیم تراکتورسازی به یک موجود بی آزار و همه تماشگرانش از «فرصت طلب وطن فروش» به موجوداتی تبدیل شده اند که دیگر گلیم پاره تراکتور را حتی برای قضای حاجت هم نمی پسندند و عاشقان سینه چاک تراکتور  نیز همانند شیران بی یال و دندان نه توان جنگ دارند و نه انگیزه ای برای حمایت تعصبی؛ بنابراین با خیال راحت دندان کرم خورده را از دهان تان بیرون بیاندازید.