برایِ مادرِ رنج کشیده ام …
برایِ مادرِ رنج کشیده ام …

اویاقلیق – زهرا عبداله میرزایی: مادرِ دخترِ اردبیلی در دفاع از مظلومیت دختر خود، گفتگویی با پایگاه خبری اویاقلیق کرده است که بخشی از این گفتگو در زیر آمده است: “من از طریق این رسانه به خدابخش هشدار می دهم و می گویم اگر پرونده دخترم دوباره بررسی نشود و حکمهای درست و به حق […]

اویاقلیق – زهرا عبداله میرزایی: مادرِ دخترِ اردبیلی در دفاع از مظلومیت دختر خود، گفتگویی با پایگاه خبری اویاقلیق کرده است که بخشی از این گفتگو در زیر آمده است:

“من از طریق این رسانه به خدابخش هشدار می دهم و می گویم اگر پرونده دخترم دوباره بررسی نشود و حکمهای درست و به حق صادر نشوند به فاطمه زهرا (س) قسم، خودم قانون را اجرا می کنم و قانون من سیلی محکمی است که به صورت جنابعالی خواهد خورد. محکمی این سیلی به اندازه تمام اشکهایی خواهد بود که من و دخترم در این سالها ریخته ایم و این سیلی فریاد مظلومیت همه مظلومان از بی عدالتی موجود در این جامعه است. این مادر رنجور ادامه می دهد: جناب آقای خدابخش اگر می خواهی بر دستان این مادر مسن و رنجور دستبند بزنی، به دوستان قاضی خود زنگ بزن و بگو بیایند مرا ببرند. بنده چادرم را سر کرده و منتظرم! و این جواب مادری است که فرزندان صالح به جامعه تحویل می دهد!! به خدا قسم اگر دخترم غیر این با شما رفتار می کرد به تربیت خودم شک می کردم. وای بر شما که خدا را نمی شناسید! وای بر شما که زورتان به یک بچه یتیم رسیده است!”

مادر عزیزم با خواندن نامه های پُر غصۀ دخترتان به مسئولان، بغض کردم و گریه کردم اما با خواندن سخنانِ کوبندۀ شما، دیگر گریه نکردم! بلکه خونم به جوش آمد…

مادر جانم، من هم دختر شما، شما هم عین مادرِ خودم، مگر می شود سخنان پُر از درد و رنج شما را بخوانیم و عُمقِ مصیبتهای مادری رنج کشیده را بدانیم و سکوت کنیم؟! نه، این ننگ است بر من و همۀ فرزندان انقلابی و حزب اللهی سرزمینی که خونِ هزاران شهید برای ماندگاری اَش ریخته شده است…

من از تمام برادران و خواهرانِ انقلابی و حزب اللهیِ خودم که ادعا دارند ادامه دهندۀ راهِ امام و شهدا هستند، تمنا دارم سکوت نکنند و به عبارتی به کَمپینِ “در برابر ظلم سکوت نمی کنیم” بپیوندند…

مادر جانم با خواندن دردنامۀ شما، حسی پُر از درد به من دست داد که نیایش هایِ شهید چمران بیانگرِ آن حس است: “خدایا! اکنون احساس می‏کنم که در دریایی از درد غوطه می‏خورم، در دنیایی از غم و حسرت غرق شده‏ام، به حدی که اگر آسمان‏ها و زمین را و همه ثروت وجود را به من ارزانی داری به سهولت رد می‏کنم و اگر همه عالم را علیه من آتش کنی و آسمانی از عذاب بر سرم بریزی و زیر کوه‏های غم و درد مرا شکنجه کنی، حتی آخ نگویم، کوچکترین گله‏ای نکنم، کمترین ناراحتی به خود راه ندهم، فقط به شرط آنکه ذکر خود را و یاد خود را و زیبایی خود را از من نگیری و مرا در همان حال به دست بلا بسپاری، به شرط آنکه بدانم این بلا از محبوب به من رسیده است تا احساس لذت کنم و همه دردها و شکنجه‏ها را به جان و دل بخرم و اثبات کنم که عزت و ذلت دنیا برای من یکسان است، لذت و درد دنیا مرا تکان نمی‏دهد و شکست و پیروزی مادی در من تأثیری ندارد.”

مادر جانم، بارها با این نیایش گریستم و بارها با همین نیایش به آرامش عجیبی رسیدم… پس شما هم تا خدا، امامان و شهدا را دارید، غم به دل راه ندهید و ثابت کنید جهل و ضلمِ ظالمان، شما را تکان نخواهد داد و همچنان با حجابِ زهرایی استوار خواهید ایستاد و برای فرزندان صالحتان مادری خواهید کرد.

مادر عزیزم مگر می شود آدمی هزاران درد و رنج دیده باشد و با دردمند احساس همدردی نکند؟! ما هم دردها و رنج ها کشیدیم، ما هم تهمتها و تهدیدها شنیدیم، ما هم ظلم ها و بی عدالتی ها دیدیم… پس با تمام وجود می فهمیم شما چه می گویید و فریاد می کشید… و برای همین، با تمامِ مهربانی و احترام بر دستانِ مادری رنج کشیده همچون شما، بوسه می زنیم.

مادر جانم از صاحبانِ زر و زور و مقام، انتظار مهربانی نداشته باشید! آنهایی که یکبار در عمرشان طعم بی عدالتی و گرسنگی و درد را نچشیده اند چه می دانند فرزندانِ بی پدر بزرگ کردن یعنی چه؟ آنهایی که عزتِ انسانهای بی کَس را زیر پاهایشان له می کنند، چه می دانند عزت و شرف یعنی چه؟ آنهایی که به هر قیمتی با آبروی آدم هایِ ضعیف بازی می کنند، چه می دانند آبرو یعنی چه؟ آنهایی که بخاطرِ میز، ناموس می فروشند، چه می دانند ناموسِ دیگران یعنی چه؟ آنهایی که صدها آدم برای خفه کردنِ صدایِ مظلومیتِ بی گناهان دارند، چه می دانند ظلم یعنی چه؟ آنهایی که قلباً اعتقادی به حجاب زهرایی ندارند و فقط حجاب ظاهری با باطنی بی عفت را ترجیح می دهند، چه می دانند ارزشِ حجابِ واقعی یعنی چه؟ آنهایی که صاحبانِ دین، اخلاق، تقوا، حجاب و نجابت را احمق می دانند چه می دانند فرق نجیب و هرزه یعنی چه؟

خدایا همیشه به خودت پناه آورده ام و خواهم آورد و فقط به خودت خواهم گفت که درد و رنج است دانستنِ اینکه بعضی مردانِ سرزمینم، بی رگ، بی غیرت و ناموس فروش شده اند؛ سرزمینی که در آن هزاران پیر و جوان شهید شده اند و می شوند تا ناموسشان در امان باشد…

خدایا خودت جوابِ ظالمان را بده و با قدرت و تدبیر خودت، لطف کن و یک زلزلۀ گزینشی بفرست تا محلِ استقرارِ ظالمان با خاک یکسان شود و از زیرِ آوار، جوانه هایِ عدالت و انسانیت شکوفه بزند…

خدایا هرگز سکوت را بر ما مَپَسَند…