چرا مدعی هستیم که تیم تراکتور «صاحب» ندارد؟!
چرا مدعی هستیم که تیم تراکتور «صاحب» ندارد؟!

اویاقلیق: تراختور، تیم اول و آخر فوتبال آذربایجان جزء سه تیم پرطرفدار ایرانی است که هوادارانی نه تنها در سرتاسر ایران بلکه خارج از کشورمان نیز دارد! اهل فوتبال متفق القولند که مدیریت تیمهای پرهوادار بسیار سخت است و سوای مدیریت تیم، مدیریت جامعه هواداران را نیز بهمراه دارد که همین مورد کار را سخت […]

اویاقلیق: تراختور، تیم اول و آخر فوتبال آذربایجان جزء سه تیم پرطرفدار ایرانی است که هوادارانی نه تنها در سرتاسر ایران بلکه خارج از کشورمان نیز دارد!

اهل فوتبال متفق القولند که مدیریت تیمهای پرهوادار بسیار سخت است و سوای مدیریت تیم، مدیریت جامعه هواداران را نیز بهمراه دارد که همین مورد کار را سخت میکند!

با چنین تعریفی که برای تیمهای پرطرفدار میشود، امری بدیهی خواهد بود که مدیریت باشگاه تراختور و تعامل با هواداران آن کار شاقی است که از عهده هرکسی برنمی آید و مدیران این تیم علاوه بر «تیمداری» باید «مردمداری» هم بکنند!

در بین تیمهای ایرانی، اولا اعضاء هیات مدیره برای مردم شناخته شده هستند، بعبارتی هواداران اسم و عنوان آنها را میدانند و می شناسند، در باشگاه تراختور چطور؟

کدام هواداری اسامی هیات مدیره تراختور و عنوان و سمت آنها را میشناسد؟

دروغگو دشمن خداست، بنده که نمیشناسم!

از هیات مدیره مجهول الهویه که بگذریم میرسیم به مدیرعامل نامرئی تیم !

مدیرعاملی که نه کسی او را دیده و نه میتواند ببیند!

مدیرعامل تمامی تیمهای لیگ برتری و غیر برتری ، همگی بالاسر تیم خود هستند، الا تیم تراختور!

گفتیم که مدیر تیمهای پرطرفدار هم باید تیمداری کنند و هم مردمداری! مردمداری پیش کش آقای مدیرعامل ! تیمداری را چه کنیم؟

دفتر و دستک و بایگانی و دفاتر باشگاه و بطور کلی مرکز و مقر قانونی و رسمی تیم ، تبریز است اما مدیرعاملی در تبریز نیست!

خوب شاید بپرسید که اگر مدیرعامل در تبریز نباشد و ۶۵۰ کیلومتر آنطرف تر باشد، چه میشود؟ کره زمین از مدار خارج میشود یا آسمان و زمین زیر و رو میشوند؟؟

در جواب عرض میکنیم که نه! چنین نمیشود، فقط تیم بی صاحب میشود و چون تیم بی صاحب شد، نامه های فیفا و فدراسیون در تبریز به بایگانی میرود و مدیرعامل تهران نشین از محتوای آنها بیخبر میماند و بموقع اقدام نمیکند و تیم تراختور دو فصل محروم از جذب بازیکن میشود!
نه آسمان به زمین می آید و نه زمین به آسمان ! فقط تیم تراختور بی صاحب میماند و سر هواداران تراختور بی کلاه !

مدیرعامل که در تهران به زندگی و مشاغل متعدد مشغول شد، قیامت کبری نمیشود، بلکه تیم بی صاحب میشود و چون تیم بی صاحب شد، هرکسی در تیم مدعی میشود و نفس کش میخواهد!

بازیکن رو در روی سرمربی می ایستد و سرمربی هم تنها به سوگلی ها بازی میدهد و ……

مدیرعامل که تهرانی شد و تیم بی صاحب، هیچ نگرانی ندارد و آب از آب تکان نمیخورد، فقط کاپیتان با سابقه و با تجربه و بزرگتر تیم ، دست و بازوی بازیکن جوان را در رختکن مورد تشریح آناتومی قرار میدهند!

تیم بی صاحب خیلی چیزهای مرئی و نامرئی دارد که از آن چیزهای مرئی اش، چاقوکشی و بزن بزن در هتل اردو است که مرحبا باید گفت به بی صاحب بودن تیم!

البته بی صاحب بودن تیم مزایائی هم دارد ! بازیکنان آزاد آزادند که هر وقت ،هر کجا که خواستند بروند، بدون آنکه از کسی اجازه بگیرند یا اطلاع دهند و کسی پیگیر حضور و غیاب آنها نیست !

تیمهای بی صاحب که اولین آن هم تراختور است ، اند دمکراسی و اند آزادی مطلق هستند! حتی بازیکن سرباز وظیفه هم آزاد آزاد است که هرجا دلش خواست برود، حتی شهری دیگر! کی به کییه ؟

فقط احتیاط کنند که در سیما ظاهر نشوند که این هواداران ندید-بدید تیمهای بی صاحب، حرف در می آورند تا عوامل تلفنی مدیرعامل تهران نشین مجبور شوند که بگویند: عالیشاخ را اخراج کردیم که مثل بختیار رحمانی ، برود شهر و خانه اش و راحت راحت باشد و قدری بیشتر به ریش هواداران بخندد!

تیم اگر بی صاحب نباشد، بازیکنها علنا کمکاری نمیکنند و جهت تسویه حسابهای شخصی ، از پاس کاری صحیح خودداری نمیکردند!

تیم اگرصاحب داشت، نورالهی و عالیشاه بعد از خیانت بنگر، بهیچوجه راه به تیم تراختور پیدا نمیکردند!

خلاصه : اگرتیم تراختور صاحب داشت، مدیرعاملش در کنار تیم بود و بر کلیه امورات تیم نظارت داشت، آنوقت بود که قلعه میتوانست، جام قهرمانی را بالاسرخود ببرد! و یا گلمحمدی پدیده سرمربی ها شود!!

افسوس که تیم ما صاحب ندارد و اگر مدیرعاملی داشت، امیدوار میشدیم که ساغلام فرشته نجات ما خواهد شد، اما افسوس که او هم در باتلاق بی صاحب ماندن تیم، غرق خواهدشد!

و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون !!!

 

یادداشت: ساوالان – اردبیل