تفاوت پدران بی ادعا و مدعیان صف اول
تفاوت پدران بی ادعا و مدعیان صف اول

اویاقلیق: باز هم دختر اردبیلی! دختری از دیار سبلان که استاندار آذربایجان شرقی را پدر معنوی خود و تمام جوانان استان اردبیل می داند. دختری که با انتشار نامه ای سرگشاده به رئیس جمهور ، خواهان لغو حکم استانداری آذربایجان شرقی برای پدر معنوی خود یعنی دکتر خدابخش شده بود! وی هم اکنون به مناسبت […]

اویاقلیق: باز هم دختر اردبیلی! دختری از دیار سبلان که استاندار آذربایجان شرقی را پدر معنوی خود و تمام جوانان استان اردبیل می داند. دختری که با انتشار نامه ای سرگشاده به رئیس جمهور ، خواهان لغو حکم استانداری آذربایجان شرقی برای پدر معنوی خود یعنی دکتر خدابخش شده بود! وی هم اکنون به مناسبت روز پدر، یادداشتی را برای تحریریه پایگاه خبری اویاقلیق ارسال کرده است و از استاندار آذربلایجان شرقی خواسته است تا در مسئولیت پدری خود بر جامعه جوانان تجدید نظری داشته باشند. متن یادداشت را در ادامه می خوانید:

 

بسم الله الرحمن الرحیم

این متن را خدمت پدر مرحومم و پدر معنوی خود دکتر مجید خدابخش و تمام پدران دنیا تقدیم می نمایم

گرچه قلم به دست گرفتن و نوشتن از پدر سخت است لیکن بنده می خواهم امروز به وسع قلم خود از پدرانی بگویم که در جامعه شاید چندان به چشم نیایند اما خیلی بزرگ اند و این بی شک تقصیر کوچکی چشمان برخی از ماست که بزرگی آنها در چشم ما نمی گنجد و دیده نمی شوند.

امروز می خواهم به نامه ای اشاره کنم که چند سال پیش خواهرم برای استاندار سابق مان دکتر مجید خدابخش نوشت. عنوان نامه چنین بود:

 براستی کدام جایگاه رفیعست؟ استاندار باشی و فاسدی را حمایت کنی یا رعیت باشی و گربه ای را پناه دهی ..؟!

قصه این نامه به این برمی گردد که دکتر خدابخش در مکالمه ای جمله ای طعنه آمیز از رفیع بودن جایگاه و مقام و منزلت خود می گوید و خواهرم در قالب یک نامه جوابیه محکمی به ایشان می دهد.

قسمتی از نامه:
جناب آقای دکتر خدابخش بنده خیلی خوشحال هستم که دختر یک مقاماتی نیستم. بنده خیلی خوشحال هستم که دختر یک رعیت هستم. پدر مرحومم یک کشاورز و باغدار بودند. ایشان کسی بودند که قبل از وارد شدن به باغ خود، وضو می گرفت و با وضو کارش را شروع می کرد. قبل از اینکه خود از میوه باغ خود تناول کند دیگران را سیر می کرد …..
پدرم کسی بود که در زمستانها در انباری حیاتمان را باز می گذاشت تا گربه ای که از سیلی سرما و یخبندان زمستان به حیات ما پناه می آورد، در آن انباری پناهنده شود و این در صورتیست که شما برای فلان آدم فاسد فلان حکم مدیریت را می نویسید و جامعه را به سوی ناامنی سوق می دهید!

بله آقای دکتر من دختر یک چنین مردی هستم و این بالاترین افتخار من است و این فرق بین پدر من با شماست پدری که رعیت است و شمایی که استاندار هستید!!

حال می پرسم به راستی کدام جایگاه رفیعیست؟ استاندار باشی و فاسدی را حمایت کنی یا رعیت باشی و گربه ای را پناه دهی ..؟! “

حال بنده می خواهم با اشاره به نامه تاثیرگذار خواهرم به دکتر خدابخش، یادی کنم از تمام پدرانی که هیچ مقام و منزلتی در اجتماع نداشتند یا ندارند اما آنقدر بزرگ بودند و هستند که باید روز پدر را به پای اینان نوشت. پدران کشاورز ، پدران کارگر، پدرانی که در جاهای سخت برای روزی خانواده خود ساعتهای زیادی را در سخت ترین شرایط کار می کنند. پدرانی که گرچه از فرط کار سخت و زیاد دستان خشک و پینه بسته ای دارند، اما روح و قلبشان مثل شیشه ظریف و نازک است. چنین پدرانی اهل سیاست نیستند. با دروغ و نیرنگ میانه ای ندارند. صاف و ساده هستند. وقتی لبخند می زنند، لبخندشان واقعیست. مهربانیهایشان، دوست داشتنهایشان همه چیز این پدران واقعیست. آنقدر واقعی که حتی در حق گربه ها نیز پدری می کنند و من اینجا مثل خواهرم می گویم بزرگترین افتخار زندگیم این است که دختر یک چنین مردی هستم و حتی اگر روزی رئیس جمهور این مملکت هم بشوم و از من درباره جایگاهم سوال کنند، مثل خواهرم خواهم گفت جایگاه رفیع و واقعی ازآن، آن پدر رعیتی است که در سرمایه زمستان گربه ای را پناه می دهد…!
یاد و نام پدر مرحومم را گرامی می دارم گرچه بنده فقط تا نوجوانی نعمت حضور ایشان را در کنار خود داشتم اما تمام درس های زندگیم را مدیون همان سالها هستم. داستانهایی حقیقی که ایشان از زندگی مولایمان حضرت علی (ع) می گفتند درسی بود که مرا تا ابد کفایت می کند. یاد پدر خودم و تمام پدران زحمت کش را گرامی می دارم و و با تبریک میلاد حضرت علی (ع) که بالاترین اسوه پدر بودن و مرد بودن هستند، این روز را به پدر مرحوم خود که همچنان نیازمند دعاهای ایشان هستم و پدر معنوی خود دکتر خدابخش با این امید که ایشان نیز در مسئولیت پدر بودن خود بر جامعه بخصوص بر جامعه جوانان تجدید نظری داشته باشند و تمام پدارن دنیا تبریک می گویم.