به کدامین گناه!
به کدامین گناه!

اویاقلیق- زهرا عبداله میرزائی: آیه قرآنی معروف ” بأی ذنب قتلت” در سوره تکویر به معنی ” آن بی گناهان را شما به چه جرم و گناه کشتید؟” آیه ای است که حداقل یکبار آنرا شنیده ایم. این آیه به حساب و کتاب روز قیامت اشاره دارد که از تک تک اعمال ما انسانها پرسش […]

اویاقلیق- زهرا عبداله میرزائی: آیه قرآنی معروف ” بأی ذنب قتلت” در سوره تکویر به معنی ” آن بی گناهان را شما به چه جرم و گناه کشتید؟” آیه ای است که حداقل یکبار آنرا شنیده ایم.
این آیه به حساب و کتاب روز قیامت اشاره دارد که از تک تک اعمال ما انسانها پرسش می شود. قرآن کریم در مورد کیفر کشتن انسان بی گناه می فرماید: کسی که انسانی را بدون ارتکاب قتل یا فساد و تباهی در زمین بکشد، گویا همه انسان ها را کشته و هر کس انسانی را از مرگ نجات داده و زنده کند گویا همه ی مردم را زنده کرده است.
کشتن یک انسان، گاهی به جسم مربوط می شود و گاهی نیز با کشتن روح و شخصیت انسان در ارتباط است. طبق آیات قرآن، وقتی خداوند برای کشتن جسم انسان عذاب سختی را در نظر گرفته است، قطعا برای قاتلین روح انسانها هم عذابی شدیدتر فراهم خواهد کرد چراکه روح، حقیقت اصلی و بدن تنها فرع انسانها است.
آیا گناه کسی که فردی را می کشد بیشتر است یا کسی که قاتل روح انسان ها است؟! آیا نابودی شرف و انسانیت افراد جرم کمی است؟! آیا حکم قصاص قاتل روح، همانند حکم قصاص قاتل جسم است؟!
چندی پیش در سایتها دیدم که یک خانم اروپایی شاغل در یک بانک، به دلیل داشتن چهره ای زیبا که سبب حواس پرتی دیگر کارمندان بانک از کارشان بود، از بانک اخراج شده است! این خانم هم به مراکز دولتی مربوطه شکایت کرده است. این مطلب برایم از دو لحاظ جالب بود اول اینکه برای اروپایی هایی که ادعای دموکراسی دارند، این اخراج نهایت حرف زور است و دوم اینکه نبود حجاب برای آنها کاملا امری عادی است… با شنیدن این وقایع در کشورهای اروپایی که البته خبر را فقط خدا می داند آنطور است که می گویند، فکر کنم باید به وقایع شبیه آن در کشور خودمان زیاد تعجب نکنیم!
یکی از دوستان که چند سال پیش در یکی از دانشگاه های دولتی بصورت حق التدریس چند واحد را تدریس می کرد؛ آن هم با مشکلات زیاد و به سختی این شغل را یافته بود، اتفاقات مشابه مطلب فوق برایش پیش آمد که به سختی روح و روانش را رنجور کرد.. این خانم همکاری داشت که چشم دیدنش را نداشت، آن هم به دلایل کاملا غیر منطقی، شاید باور نکنید که دست به هر کاری زده بود تا او و کارش را نزد رئیس مرکز زیر سوال ببرد؛ نمونه های کار آزمایشگاهی اش را به عمد خراب می کرد تا جواب نگیرد و نزد دانشجویان او را بی سواد نشان دهد! البته خدا را شکر دوستم توانسته بود با تمام این ناملایمت ها ترم را به پایان ببرد و دانشجوها هم با نمرات خوب، واحد مربوطه را گذرانده بودند. اما دوستم بعدها فهمیده بود که این خانم نزد رئیس مرکز رفته و گفته: یا جای من در اینجاست یا جای این مدرس! او هم خیلی تلاش کرده بود تا مسئولان مربوطه حقیقت را بدانند که فایده ای نداشت؛ در نهایت رئیس دانشگاه با خونسردی تمام به او گفته بود: این خانم به دلیل حسادت های زنانه، چشم دیدن شما را ندارد لطفا شما از حق تان چشم پوشی کنید و دنبال احقاق حق نباشید.. آری این بود قتل ناحق روح و شخصیت یک انسان در همین نزدیکی ها نه در یک کشور اروپایی….
چقدر بازگویی این خاطرات تلخ از یک دوست، کامم را تلخ کرد و تلخ تر از آن، اینکه این روزها تجربه های تلخ دوستم، برای من هم به شکلی دیگر تکرار می شود…
این روزها سایت هایی که ادعای استقلال دارند، در برابر انتشار مطالب به حقی که درد و مطالبه مردم است به شدت مقاومت می کنند… در جواب این اقدام می توان گفت: بِکُشید ما را! بگیرید قلم هایمان را! گِل بگیرید اندیشه هایمان را! مردم بیدارتر می شوند…
فقط اگر هدف شما، ترور شخصیت انسانها است! حداقل به یکباره تیر خلاص را بزنید تا تروری جوانمردانه داشته باشید! و مرگ تدریجی روح را مهمانِ جسم هایِ رنجور و خسته از بی عدالتی نکنید…

و چه زیبا دکتر علی شریعتی با خدا می گوید: “خدایا مرا از این فاجعه ی پلیدِ مصلحت پرستی که چون همه گیر شده است، وقاحتش از یاد رفته و بیماریی شده است از فرط عمومیتش، هر که از آن سالم مانده بیمار می نماید، مصون دار تا: به رعایت مصلحت، حقیقت را ذبح شرعی نکنم.”
در برابر تهمت ها و ناسزاهایی که این روزها حقیقت را هدف گرفته است، بهترین جواب تنها، نیایش های بی نظیر شهید چمران است.

شهید چمران در نیایش های عارفانه خود چنین می گوید: “خدایا! تو را شکر می‏کنم که باران تهمت و دروغ و ناسزا را علیه من سرازیر کردی، تا در میان طوفان‏های وحشتناک ظلم و جهل و تهمت غوطه‏ ور شوم و ناله حق‏طلبانه من در برابر غرش تندرهای دشمنان و بدخواهان محو و نابود گردد و در دامان عمیق و پرشکوه درد، سر به گریبان فطرت خود فرو برم و درد و رنج علی را تا اعماق روحم احساس کنم، علی بزرگ، علی نمونه، علی مظهر اسلام و عنایت و عبادت و محبت و ایمان و عشق و تکامل، که با تمام عظمتش، و با تمام درخشش خیره‏ کننده‏ اش، بیش از هر کس مورد تهمت و دروغ و ناسزا قرار گرفت و بیش از هزار و چهار صد سال تاریخ و هزارها عبرت روزگار، هنوز هم هجوم تبلیغات شوم طاغوتیان در اذهان اکثریت مسلمانان باقی نمانده است و شخصیت بی‏همتای این نمونه روزگار برای میلیون‏ها بشر ناشناخته مانده است.”
راستی به کدامین گناه کشتند و می کشند روح و شخصیت انسانها را؟!
سخت تر و دردناکتر اینکه باید سکوت کنی تا مبادا قاتلان روح و روانت ذره ای آزرده خاطر شوند! .. و این است حکایت این کشته شدگان!