وجه تشابه و تفاوت ساغلام با قلعه نوئی و گلمحمدی!
وجه تشابه و تفاوت ساغلام با قلعه نوئی و گلمحمدی!

اویاقلیق: از آنجائیکه سرمربیان داخلی که همگی بغیر از جلالی و کمالوند، از رنگی ها (زرد،سرخ وآبی) بودند و نتوانستند برای تراختور کاری از پیش ببرند، هواداران تراختور در انتظار یک مربی ترکیه ای بودند تا فرشته نجات تراختور شود و آنرا به قهرمانی برساند. حتی نظمی نیز در موقعیتی که تونی را اخراج کرده […]

اویاقلیق: از آنجائیکه سرمربیان داخلی که همگی بغیر از جلالی و کمالوند، از رنگی ها (زرد،سرخ وآبی) بودند و نتوانستند برای تراختور کاری از پیش ببرند، هواداران تراختور در انتظار یک مربی ترکیه ای بودند تا فرشته نجات تراختور شود و آنرا به قهرمانی برساند.

حتی نظمی نیز در موقعیتی که تونی را اخراج کرده بود و از طرف سکوها شعارهای آن چنانی برعلیه خود میشنیدو فضاهای مجازی نیز پر از بد و بیراه به نظمی بود، جهت آرام کردن هواداران و وقت گذرانی مدعی شد که میخواهد مربی مطرح ترکیه را به تبریز بیاورد که سرانجام هم گفت: ما به راست راهنما زدیم و به چپ پیچیدیم!!!

یعنی: هواداران را گول زدیم !

در تداوم ناکامیهای گلمحمدی و فشار هواداران با شعار معروف حیاکن رهاکن به مدیرعامل و گلمحمدی، جناب آجرلو که تا آن زمان (شنیدن شعار برعلیه خودش) از تیم تراختور بخاطر مشغله های فراوان در تهران، بی خبر بود، به تکاپو افتاد و ساغلام را جذب کرد!

با اینکه همگان به ساغلام امیدوار بودند که تراختور را از باتلاق بیرون میکشد ، اما خبر اخراج تمامی مربیان قبلی، زنگ هشداری بود برای اهالی فوتبال !

یک سرمربی خارجی که نه با فضای داخلی تیم و نه با خلق و خوی و توانائی بازیکنان اطلاعی دارد و بدتر از همه اینکه با زبان گفتاری آنها آشنا نیست، و تنها رابط خود با بازیکنان را که همان مربیان بومی و آشنا به تیم بودند را کنار بگذارد، چگونه میتواند از تیم کار بکشد؟؟.

بدیهی است که مدیرعامل تیم که حداقل الفبای تیمداری را میداند، با این روش کار مخالفت میکرد و میدانست که چنین سرمربیی با انهدام کادر فنی کار افتاده تیم، در واقع درهای موفقیت را بروی خود میبندد. اما چرا مدیرعامل با چنین پروسه ای موافقت کرده، خود میداند و خدای ما !

واضح است که چنین برنامه ای بنفع تیم ساغلام بوده و آنکه ضرر کرده تیم تراختور است زیرا: قرارداد ساغلام و هیات خودی او از کادر فنی گرفته تا بازیکنان بی مصرف اورپائی، تا آخر نیم فصل است و تمدید قرادادشان احتمال کمی دارد و بنابراین بهتر بود که بجای نسیه، نقد را بچسبند! ….خدا بده برکت!.

حالیا عوامل بعضی ها که در مضان اتهام هستند در فضاهای مجازی با عناوین متعدد جعلی به هرگونه انتقادی که از شکستهای متوالی تیم در آسیا صورت میگیرد با فحاشی و هتاکی در کمال وقاحت، جواب میگویند!

مایه تمدد اعصاب حقیر میشود، موقعیکه میبینم عوامل آنانکه ادعا دارند مادرشان پرسپولیسی و برادرانشان استقلالی هستند، با عناوین «اردبیلی» به هتاکی و فحاشی مشغولند!

حاشیه نرویم که مقصود ما مقایسه تفاوت و تشابه های سه سرمربی اخیر بود.

تفاوتی که ساغلام با قلعه نوئی و گلمحمدی دارد، در نوع تمرینات است:

قلعه نوئی و گلمحمدی و بخصوص گلمحدی، قریب به اکثر تمرینات خود را در سالن به وزنه زدن می پرداختند!

گویا که بازیکنان را برای مسابقات وزنه برداری آماده میکردند!

نتیجه این نوع تمرینات نه تنها باعث میشد که اعضای تیم با همدیگر هماهنگی لازم را پیدا نکنند و از کارهای تکنیکی و کلا فوتبال بیگانه باشند، یک ضرر جبران ناپذیری هم داشت که همان لشگر مصدوم بازیکنان است.

از زمان قلعه نوئی تیم تراختور با تعداد نامعقول و غیرمتعارف بازیکنان مصدوم مواجه بوده و در زمان گلمحمدی هم به اوج خود رسید و همیشه نصف بازیکنان مطرح تیم مصدوم بوده اند و علت اصلی این مصدومیتها تمرین در سالن وزنه و عدم تطابق بدن بازیکنان با کار در میدان بود که حتی در تمرینات روی چمن هم با مصدومیت مواجه میشدند!!!!.

همین اف ۱۴با مصدومیت مقابل تیم قطری بازی کرد.

ساغلام از این بابت خوب بوده و تمرینات او طوری نیست که بیگانه با فوتبال باشد.

خصوصیات مشترک:
قلعه نوئی بزعم خودش میخواست که فوتبال بعضی رفقای خودش ضایع نشود و مروت بخرج میداد و دست آنها را میگرفت و همین مرام او باعث میشد که کار دست تیم تراختور بدهد. نمونه بارزش هم بنگر بود که خواست دست او را بگیرد و با همه مخالفتها به تراختور آورد و در مقابل پرسپولیس بازوبند کاپیتانی را به بازوی او بست. همان بازوئی که قبل از آن در بیمارستان عکسی به افتخار انداخته بود که آرم پرسپولیس را بر آن حک کرده بود!
بنگر هم همان خیانتی را به تیم قلعه کرد که باعث انهدام و شکستهای پی در پی تیم تراختورشد! تراختوریکه برای قهرمانی مسلم بسته شده بود.

گلمحمدی هم در لجبازی و رفیق بازی پا به پای قلعه نوئی پیش رفت و با آوردن بازیکنان سرباز رفیق خود و بازی دادن آنها در جام حذفی بدون تمرین و هماهنگ شدن با سایر بازیکنان، موجب حذف تراختور گردید و در تداوم استفاده از بازیکنان رفیق هماهنگ نشده و اصرار بر لجاجت موجب شد تا تراختور در جرگه فانوس بدست ها قرار گیرد و با سیاه جامگان برای بقا در لیگ بجنگد! بخاطر چی؟ بخاطر لجاجت و رفیق بازی!!
اما ساغلام بر خلاف انتظار که امیدوار بودیم لااقل این یکی بر خلاف قبلی ها به توان و شایستگی بازیکنان بها و بازی بدهد ، از بدشانسی ما درست همان کاری را کرد که پیشینیان موجب شکستهای تراختور شده بودند!

استفاده از بازیکنان رفیق و سوغاتی از اورپا و اصرار بر بازی آنها علی رغم بی کفایتی محض و آشکار آنها که باعث شده با وجود جانفشانی های بازیکنان وطنی، تراختور در آسیا با شکستهای دور از انتظار مواجه شود !

آیا ساغلام دست از لجاجت برخواهد داشت و از شر بازیکنان سوغاتی خود تیم تراختور را درامان نگه خواهد داشت یاخیر؟

روی سخن ما با مدیرعامل است!

آقای مدیرعامل !

نظارت بر عملکرد سرمربی و عندالزوم راهنمائی ها و تذکرات لازم در حیطه وظایف شماست. و این امر با تهران نشینی و بی خبری از تیم میسر نخواهد شد!

یا به تبریز تشریف بیاورید و بالاسر تیم باشید و یا مردانه کنار بروید !

اگر جنابعالی بالاسر تیم بودید و راهنما و مدیر (اداره کننده) گلمحمدی بودید نه نیازی به تعویض گلمحمدی و ضرر مالی تیم بود و نه نیازی بود که امروزه عده ای اجیر شوند و با عناوین جعلی هوادار تراختور در سایتها بر علیه بنده و امثال بنده که بمدیریت شما ایراد دارند، بد و بیراه بنویسند!

فبشر عبادی الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه !

ای رسول ما ! بشارت بده به آن دسته از بندگان من، که سخنان را میشنوند و از بهترین آنها پیروی میکنند!

 

یادداشت از: ساوالان – اردبیل