لوح های تقدیر؛ اسباب بازی بزرگان !
لوح های تقدیر؛ اسباب بازی بزرگان !

اویاقلیق: در تمیز کردن خانه، چیزی لذت بخش تر از آن نیست که سراغی از وسایل قدیمی بگیری و با دیدن آنها خاطرات قدیمی را زنده کنی… در میان وسایل قدیمی، لوح های تقدیر بیشتر از همه توجه من را به خود جلب می کند! شاید برای این است که موقع گرفتن آنها، انگار دنیا […]

اویاقلیق: در تمیز کردن خانه، چیزی لذت بخش تر از آن نیست که سراغی از وسایل قدیمی بگیری و با دیدن آنها خاطرات قدیمی را زنده کنی…

در میان وسایل قدیمی، لوح های تقدیر بیشتر از همه توجه من را به خود جلب می کند! شاید برای این است که موقع گرفتن آنها، انگار دنیا را به من داده بودند و آنقدر برایم ارزشمند بود که مراقبت ویژه ای از آنها می کردم. اما گذشت زمان ثابت کرد یک ریال هم ارزش ندارند! اگر ارزش داشتند الان جایگاه دیگری داشتم! حال که می بینم شیشه یکی از لوحها شکسته ولی کاغذ تقدیر هنوز سالم است اما همه را یکجا دور می اندازم و حوصله جداسازی شیشه خردها را از کاغذش ندارم؛ همان لوحی که یک دنیا برایم ارزش داشت و از یک سمینار علمی گرفته بودم…

اکثر لوح های تقدیرم برای قدردانی از یک کار علمی و پژوهشی بوده و مثل لوح هایی نیست که اینروزها به هرسایت خبری می روید یکی از آنها را دست یکی از بزرگان و در حال تقدیم به بزرگی دیگر می بینید!! چقدر خوب این لوح های با ارزش، اسباب بازی بزرگان شده و به هر بهانه ای در حال دست به دست شدن بین مسئولان و بزرگان است!

اگر مسئولی وظیفه ای انجام داده که در قبال آن حقوقش را گرفته البته با مزایا! واقعاً باید برای انجام آن وظیفه، تقدیر شود؟! باید دوباره از بیت المال صرف هزینه های همین لوح های تقدیر شود؟!

فلان سازمان به آن یکی سازمان در یک مناسبتی لوح تقدیر می دهد و فلان مسئولی از آن دیگری تقدیر می کند بخاطر کاری که وظیفه اش بوده و انجام داده… تو را به خدا جمع کنید این اسباب بازی نمایشی را… به درد مردم برسید. هزاران کار انجام نشده بر روی زمین مانده است که عواقب بدی تا به امروز داشته و مهمترین آن، مرگ انسانها بخاطر همین کار نکردن های بزرگان است!

گرسنگی مردم، گرانی، بیکاری، رانت، هوای آلوده و بیماری های مربوطه، فساد و … را چه کسی حل خواهد کرد؟ آخر همه اینها حل شده است که به همدیگر جایزه می دهید؟! آخر در این اوضاعِ وحشتناکِ روزگارِ تلخِ مردم، لوح های تقدیرتان را کجای دلمان بگذاریم؟!

آخر اگر این مردم نبودند مسئول و رئیس و بزرگی هم تعریف می شد؟ عین این که تلویزیون باشد و بیننده نباشد! به خدا که امام خمینی (ره) همیشه ‏مدیران و مسئولان دستگاههای دولتی را خدمتگزاران مردم می دانست و هیچگاه ‏پُست و مقام را مانع از خدمتگزاری به مردم نمی دانست. همیشه ایشان در فرمایشات می گفتند: ” این ملت حق دارد، دست شما را گرفته آورده این بالا نشانده، شما باید خدمت کنید به این ‏مردم؛ شما، ما، همه باید خدمتگزار اینها باشیم و شرافت همه ما به این است که خدمت ‏به خلق خدا بکنیم.”

الان بیکاری جوانان و صدها مشکل مربوط به آن، مهمترین معضل و درد تقریباً اکثر خانواده های ایرانی است. الان به موازات همین مشکل، بازنشستگان محترم چنان به میزهای خود چسبیده اند که قانون برکناری بازنشستگان هم نمی تواند آنها را تکان دهد! البته قصه بازنشستگانی که حقوق کم بازنشستگی، کفاف خرج خانواده شان را نمی دهد و با انجام کارهای متفرقه مثل مسافرکشی و حتی کارگری با شرافت، خرج خانواده را تأمین می کنند، متفاوت است و ما دستشان را می بوسیم. اما مسأله مردم، بازنشستگانی هستند که نه تنها حقوق بازنشستگی نجومی دارند و در عین حال در ده کار دیگر هم دستی دارند و اکنون هم باز مدیری، رئیسی و بزرگی تشریف دارند…

چرا کسی به فکر جوانان این مملکت نیست؟! چرا این بزرگان چندکارۀ بازنشسته را از کار برکنار نمی کنند تا فضایی برای جذب جوانان بیچاره ایجاد شود؟

آنهایی که امکانش را دارند مهاجرت می کنند و می روند در کشوری دیگر، صاحب کار، خانه و زندگی می شوند اما آن جوان بیچاره ای که توان مالی رفتن به کشور دیگر را ندارد باید چه کند؟! از غصه دق کند؟!

به خدا جوانها دیگر اسمشان جوان است! دلمرده شده اند از بس دنبال کار رفته اند و نیافته اند… مگر نورچشمی ها جایی برای مردم عادی گذاشتند که امیدی هم داشته باشند؟! همین جوانهای دلمرده بخاطر نداشتن کار، ازدواج نمی کنند و همین ازدواج نکردن هم مشکلات بسیار دیگری را رقم می زند…

خدا را شکر همه ما، همه این نکته ها را خوب می دانیم و در انواع نشستها هم مطرح می شود و در آخر نشستها، لوح های تقدیر دست به دست می شوند و صدای کف ها و تشویق ها به آسمان هم می رسد اما از همین آسمان باران رحمتی بر دل دردمندان نازل نمی شود!

امام (ره) در باب نظارت مردم در فراز یکی از سخنان خود به یک گفتگوی تاریخی این گونه اشاره می کند: «اگر خدای نخواسته یک کس پیدا شد که یک کار خلاف کرد، اعتراض کنند همه مردم؛ مردم همه به او اعتراض کنند که آقا چرا این کار را می کنی؟ درصدر اسلام هست که عمر وقتی که گفت (در منبر بود به کجا) اگر من یک کاری کردم، شما چه بکنید؟ یک عربی شمشیرش را کشید و گفت: ما با این شمشیر راستش می کنیم. باید این طوری باشد.»

اینکه خیلی ها از بکارگیری بازنشستگان محترم در پُست های دولتی با وجود عدم نیاز آنها به آن حقوق، شدیداً ناراحت هستند بنابراین به یک مطالبه مردمی تبدیل شده است و جا دارد همینجا از حاج آقای آل هاشم، امام جمعه مردمی تبریز این درخواست شود که با یک حرکت انقلابی، قدمی در برکناری این عزیزان بازنشسته بردارند تا نوری در دل مردم بی پناه روشن شود.

امام (ره) در فراز دیگری از سخنان خود، احساس رضایتمندی مردم از حکومت را از عوامل ماندگاری آن می داند و تعامل مردم با حکومت را موجب پایداری قدرت و استحکام آن بیان می کند. ایشان می فرمایند: «کاری بکنید که دل مردم را به دست بیاورید. پایگاه را پیدا کنید در بین مردم. وقتی پایگاه پیدا کردید، خدا از شما خیلی راضی است، ملت از شما راضی است.»

متن از: زهرا عبداله میرزائی