ریش، چادر، جای مُهر یا انسانیت؟!
ریش، چادر، جای مُهر یا انسانیت؟!

اویاقلیق: بعد انقلاب اسلامی ایران، ریش و چادر مهمترین نمادهای یک فرد انقلابی و به عبارتی یک حزب اللهی بود؛ نمادهایی که در آن برهه از زمان تقریباً می شود گفت به دور از ریا بود… البته در همان اوایل انقلاب هم، منافقان کوردل از همین نمادها برای رسیدن به هدف های شومشان بهره می […]

اویاقلیق: بعد انقلاب اسلامی ایران، ریش و چادر مهمترین نمادهای یک فرد انقلابی و به عبارتی یک حزب اللهی بود؛ نمادهایی که در آن برهه از زمان تقریباً می شود گفت به دور از ریا بود…
البته در همان اوایل انقلاب هم، منافقان کوردل از همین نمادها برای رسیدن به هدف های شومشان بهره می گرفتند اما چون نیت های شیطانی این گروه برای مردم آشکار بود به همین دلیل، این نمادها با سوء استفاده منافقان از ارزش ساقط نشد…
تا پایان جنگ تحمیلی و رحلت امام خمینی رحمت الله علیه، این نمادها تقدس ویژه ای داشت…
با گذشت زمان، متأسفانه سوء استفاده خیلی ها از این نمادها باعث دید منفی مردم و شاید دل چرکینی آنها به نبود خلوص دینی در این آدم ها گردید…
در آن سالها، داشتن ریش برای آقایان و چادر برای خانمها در جذب آنها در سازمانهای دولتی مؤثر بود و شاید به جرأت می توان گفت یک امتیاز ویژه بود. اما همین روند باعث شد تا عده ای، از این نمادها برای رسیدن به مقام و میز و پول بهره گیرند که با این کار بدترین ضربه را به باورهای دینی مردم وارد کردند؛ ضربه ای که تا به امروز آنچنان کاری بوده است که اکثریت مردم از این نمادها فراری هستند و آن را نمود حقه بازی و ریا جهت کسب منافع شخصی می دانند.
در سالهای اخیر، جای مُهر بر پیشانی هم به این نمادها اضافه شد طوریکه متأسفانه بعضی ها اقدام به عمل پزشکی برای ایجاد همین جای مُهر بر پیشانی خود می کردند…
اینکه خیلی ها با همین نمادهای دروغین به خیلی جاها رسیدند و پولهای بیت المال را غارت کردند و فرار کردند و حق مردم مظلوم را خوردند و بُردند، کاری نداریم! اما نکته مهم اینجاست که در بین این نمادهای دینی، انسانیت و انصاف کجا بود و هست؟!
اینکه نماز خواندن فردی با جای مُهر بر پیشانی و چند سوال کاملاً مشخص و تکراری مربوط به آن در گزینش سازمانها، به اثبات می رسد یا نه؟! باز کاری نداریم! اما نکته مهم این است که با همین روشهای غلط و بی تدبیر، دروغگویی و ریا و شارلاتان بازی در یک جامعه اسلامی ترویج داده می شود…
فرض کنید کسی در عمرش یکبار وضو هم نگرفته و نماز هم نخوانده است اما به ناچار برای تأیید گزینش شغلی و جلب نظر مصاحبه کننده حراست آن سازمان، چنان جزوه دینی نماز و شرایطش را حفظ می کند که از کسی که سالها نماز می خواند هم بهتر جواب سوالات را می دهد! انگار که روحانی محله شان هست و سالهاست منبر می رود و طرف مصاحبه کننده حراست هم آنچنان باورش می کند که شاید مساله دینی اش را هم از همین آدم که در عمرش یکبار هم نماز نخوانده، سوال کند!!
یکی از دوستان تعریف می کرد، پدری برای اینکه پسرش را مدیر یک سازمان دولتی کند دنبال دکتر جراح فوق العاده زبردستی بود که جای مُهر بی نقص بر پیشانی پسرش ایجاد کند! آدمیزاد در اینگونه موارد با شنیدن چنین روش های جذب در سازمانها، فقط دوست دارد در افق محو شود…
انسانهای بسیار متدین، بزرگ و منصفی را می شناسم که سالها عبادت کردند، در خلوت نماز خواندند و بی ریا بهترین بنده خدا هم بودند ولی جای مهری هم بر پیشانی نداشتند… اساتیدی در دوران دانشگاه داشتم که نمازخوان و دیندار بودند و از مقام بالای پروفسوری هم برخوردار بودند اما هیچوقت تظاهر به دینداری و ریا به عبادتی که در خلوت با معبود می کردند، نکردند…
چقدر خانم های چادری و محجبه ای که کارمند رسمی سازمان های دولتی بودند و هستند و حتی مقام و میزی داشتند و دارند بعدها با انتشار عکسها و فیلم های بی حجاب آنها در صفحه های شخصی خودشان و یا در سفرهای خارج از کشور با پوشش کاملاً متفاوت از یک بانوی اسلامی، همه باورهای دینی مردم را نابود کردند…
می خواهم بگویم نمادهای دینی تا وقتی مقدس هستند که موجب نفاق و چاپلوسی نباشند… تا زمانی قابل باور هستند که در کنار این نمادها، خصیصه انسانیت و انصاف هم دیده شود…
چرا اخلاق در جامعه اسلامی اینقدر کنار رفته و فقط چند نماد ظاهری، شده ارزش؟! چرا شیوه گزینش سازمانها و تایید آدمها به دنبال شرف و انسانیت و اخلاق خوبی که مورد تأکید پیامبر اسلام (ص) بوده، نیست؟
شاید نتوان فهمید که چه کسی راست می گوید نماز می خواند یا نه؟! اما اخلاق خوب و شرف و انسانیت آدم ها در همان یک دیدار هم مشخص می شود…
شاید به دور از انصاف باشد که در این نوشته، اسمی از حاج آقای آل هاشم، امام جمعه اهل خدای تبریز برده نشود، ایشان با حضور چند ماهه در شهر تبریز، به خوبی انسانیت را به نمایش گذاشتند و دلهای زیادی را مجذوب و شیفته اخلاق و رفتار یک مسلمان واقعی کردند… فقط یک لحظه تصور کنید اگر چند نفر در همین شهر، مثل ایشان باشند چقدر ریشه های دینی محکم می شود و کدورتهای حاصل از این نفاق ها و تظاهر به دینداری ها از بین می رود…

یادداشت از: زهرا عبداله میرزائی