تجلی خیره کننده شور و شعور تراختوریها !!
تجلی خیره کننده شور و شعور تراختوریها !!

اویاقلیق: آنروزیکه آن طلبه جوان تراختوری، در ورزشگاه حاضر شد و همسان با خلق الله، با احساسات پاک به تشویق تیم تراختور پرداخت، قلم های آلوده به جوهر نفاق شروع به نوشتن مهملات کردند و این عمل مباح آن طلبه را کاری دور از شان روحانیت قلمداد نمودند! آنانکه وقعی به روحانیت و لباس آن […]

اویاقلیق: آنروزیکه آن طلبه جوان تراختوری، در ورزشگاه حاضر شد و همسان با خلق الله، با احساسات پاک به تشویق تیم تراختور پرداخت، قلم های آلوده به جوهر نفاق شروع به نوشتن مهملات کردند و این عمل مباح آن طلبه را کاری دور از شان روحانیت قلمداد نمودند!
آنانکه وقعی به روحانیت و لباس آن قائل نیستند، خود را در قالب دینداری جا دادند و نوشتند آنچه را که دغدغه خاطر یک دیندار میتواند باشد!
آنانکه مدال طلائی «فروهر» را برگردن آویخته بودند، بیش از دیگران خود را از حضور این هوادار طلبه تراختوری در ورزشگاه و در میان مسلمین، نگران نشان دادند!

جالب است که یک تلویزیون لس آنجلسی که هر خواهش نفسانی و حیوانی بشر را قبول داشته {از همجنس گرائی گرفته تا چندشوهری}و جزء حقوق بشر معرفی میکند، حضور آن طلبه روحانی را به سخره گرفتند و کاری غیر روحانی تلقی کردند!

همه این تنقیدها و تکفیرها نه بلحاظ منطق و مذهب، بلکه از جهت آن بود که آن طلبه اولین شخصی بود که با لباس روحانی از تیم «تراختور» حمایت کرده بود!

اشکال کار در نام تیم بود، نه در خود کار!

اگر یک طلبه در طرفداری از تیمهای دردانه پایتخت در ورزشگاه حاضر میشد، همین منتقدین چه غوغائی به پامیکردند!

مینوشتند و میگفتند: بابا ایول ! روحانی یعنی این! … با مردم و در میان مردم و ….!!

*************

واقعیت اینست که تیم تراختور اولین تیمی است که توانسته ، آن جاذبه را داشته باشد که یک طلبه روحانیت را  هم به ورزشگاه فراخواند!

اما محبوبیت فراگیر این تیم و شور و شعور تراختوریها به همینجا ختم نشد، بلکه غیرت ملی و درک والای تراختوریها ازتحلیل درست واقعیتهای ظاهری و باطنی مملکت باعث شد که برای اولین بار در کشور، نماینده مقام عظمای ولایت در بازی این تیم محبوب و مردمی حاضر شود و مجددا مهر صحه بگذارد بر شور و شعور و غیرت مثال زدنی تراختوریها!

آفرین بر غیرت دینی پرشورها !

آفرین بر همیت ملی تراختوریها !

مرحبا و صد مرحبا ! بر درک صحیح تان از واقعیتها !

آنانکه دشمن تاریخی ترک ها و آذربایجان بودند، چشم به استادیوم یادگار دوخته بودند تا پیراهن عثمان کنند!

آنانکه در خارج لمیده اند و بدنبال فرصتند تا ایران را عراق و سوریه ای دیگر کنند و آنانکه تاج خواهی این مملکت را با شعار یک دولت و یک زبان دارند، چشم به سهند دوخته بودند، اما بازهم سخت مایوس شدند و بی محلی دندان شکنی را از طرف تراختوریها مشاهده کردند! نه صندلیی شکست و نه آشوبی بپاشد!

مری جان ! رضاجان! تسلیت … تعزیت….!

 

یادداشت: ساوالان – اردبیل