تدبر مدبرانه، مدیران مادیانه و حکایت قبیحانه !
تدبر مدبرانه، مدیران مادیانه و حکایت قبیحانه !

اویاقلیق : یکم – دولت تدبیر و کلید و امید با یک فکر بکر مدبرانه توانست یک تهدید کوچک را به یک فرصت بزرگ تبدیل کند و نشان دهد اگر اندیشه ها فعال شوند می توانند گره های بزرگ اجتماعی را بگشایند ؛ حال بر این فکر بکر مدبرانه و امیدوارانه ذیل تعمق فرمایید و ببینید […]

اویاقلیق : یکم – دولت تدبیر و کلید و امید با یک فکر بکر مدبرانه توانست یک تهدید کوچک را به یک فرصت بزرگ تبدیل کند و نشان دهد اگر اندیشه ها فعال شوند می توانند گره های بزرگ اجتماعی را بگشایند ؛ حال بر این فکر بکر مدبرانه و امیدوارانه ذیل تعمق فرمایید و ببینید این مخ کوچک چند گرمی چه تدابیری را تراوش نمی کند ! البته انیشتین و ادیسون و بل و پاستور و « غیره » هم از بکار گرفتن همین مخ کوچولو به دستاوردهای بزرگ جامعه بشری دست یافته اند و اگر خیلی ها مثل بنده حقیر در حل معانی ابد الدهر مانده ایم ، یا مخ مان میخ است یا عدم از بیخ است.

حال به تدبر محیر العقول دولت تدبیر بنگرید که چگونه در بحبوحه ی رکود کسالت بار توریست وارداتی ، از پتانسیل چند میلیونی توریست صادراتی مان که سالانه سر به میلیون ها نفر  می زند و جناب رئیس برنامه و بودجه ی کشور تعداد آن را حدود ۹ میلیون و چند صد هزار نفر ذکر می کند و عجبا مدت های مدیدی نیز اندی دلار دولتی بی زبان خزانه ی وطن را البته به نوع توریست های پروازی مان به نرخ کمی تا قسمتی متنفع بر بازار آزاد ، مثل – دور از جان حضرات – علف خرس به جیب شان می ریختیم ؛ طرحی ریخت که با یک مهندسی معکوس بر بحران جذب توریست ، نه تنها میهن اسلامی مان را اصلاً از نیاز به چندر غاز عواید ورود یک مشت جهانگرد خارجی که اقتصاد مملکت که هیچ بلکه با دخل و خرج پرسنل سازمان عریض و طویل جهانگردیمان هم به مثابه مَثَل « بر احوال آن کس بباید گریست – که دخلش بود نوزده خرج بیست » نمی خواند ، مستغنی کرد بلکه با افزایش عوارض یهویی قریب به ۳۰۰ درصدی عوارض خروج توریست های داخلی که در تکرار سفر به ۵۰۰ درصد نیز متزاید می شود ، به اندازه کل عواید توریستی ممالک همجوار از آنتالیا و باکو و بانکوک و کوالالامپور و جزایر قناری و هالیوود و بالیوود و « غیره » در آمد استحصال می شود و حتی به کوری چشم دشمنان قسم خورده به سرکردگی استکبار جهانی، چرخ سنگین اقتصاد ( با اختلاس اشتباه نشود ) کشور و حقوق های نجومی خیلی ها را هم بچرخاند ! اصلاً من اگر جای آشیخ روحانی بودم ها ، حتی الزام می کردم از همین مسافران هنگام بازگشت از بلاد اجنبی و ورود به خاک پاک میهن هم به قرار نرخ عوارضی که موقع خروج تلکه شده اند ؛ عوارض بستانند تا موجب شکوفایی هرچه بیشتر اقتصاد گردد ! شاعر که خودمان باشیم فی البداهه می سراییم :

هر که دهد سواری چرا نشد سوارش / علاوه بر سواری باید بکرد بارش

حالا حساب کنید مابه تفاوت چندین میلیاردی این درآمد خروجی و ورودی را و جمع کنید با مبلغ چند میلیاردی دیگری که قرار است از حذف یارانه ی چندین میلیون جمعیت مفت خور صرفه جویی شود و ایضاً یک سر انگشتی هم حساب کتاب فرمایید افزایش حامل های انرژی را که قرار بود از قِبَل آن چه کارهایی بشود که نشد ، و ببینید چه می کند با خلایق این دولت تدبیر و امید !

دوم – اگرتجربه ی ماضی سی و هشت سال و اندی مدیریت های میهن عزیزتان را ولو با سواد سیکلی مرور فرمایید پی خواهید برد که نه تنها جمع دویست ، سیصد نفره ی مدیران جنس چپ و راست و میانه و « غیره مان » از لحاظ چند و اندی با جهانیان توفیر دارند بلکه به یک ویژگی خاصی به مصداق مثال « تافته ی جدا بافته » نسبت به همتایان جهانی خویشتن خویش متصف هستند و آن هم چیزقابل ذکری نیست جز برخورداری از قانون معروف فیزیکی حاکم بر « ماده » ( با جنس ضد نر اشتباه نشود ) که بر اساس آن از شکلی به شکل دیگر در می آید ولی نابود نمی شود ، فلذا این جمع فخیم مدیران ما ( به غیر از استثناهای معدودی که نه نابود می شوند و نه از شکلی به شکل دیگرمی آیند ! ) بنا به مقتضیاتی اگرچه از مسوولیتی به مسوولیتی دیگر تغییر مقام می دهند ولی هرگز از بین نمی روند! این را از آن باب عرض کردم که عده ای زیر سیکلی که از اشتراکات ماده و مدیران مذکور شستشان خبردار نبود، زیادی نق نزنند و هی بدیهه ی فدوی را بلغور نفرمایند که :

زدست مدیران ارثی هوار / گهی این سوار و گهی آن سوار

سوم – از دولت کریمه تدبیر و امید عاجزانه تقاضا داریم به عبرت از آن حکایت تاریخی که سلطانی مامورانی بر در« دولت منزل » رعایا گماشته بود تا زباب اقتدار، هرکه از خانه برون آید – رویم به دیوار – بر او فعل قبیحه اعمال همی فرمایند و از این سبب گله ای بر رعایا هیچ عارض نشد الا اعتراض به انتظار طولانی بر دم در ماندن از فرط کمبود گماشتگان برامر ؛ وزارتی چنان بر مردمان این زمان بهر آن کار در بدنه ی دولت کلید و امید و وعده و وعید تعبیه فرمایند که اولاً مردم را زیاد در صف نوبت قرار ندهند و هم اینکه از قِبَل زحمت آن قباحت آمرانه ، سرانه چندرغاز هم بعد العمل بستانند و خرج مزد و پاداش و خورد و خوراک و زحمات کمرالزیان ماموران و بخشی نیز بزنند به زخم برخی هزینه های پیش بینی نشده و دخل یارانه ی آسیب پذیران وبال گردنشان و « غیره » ! شاعر که باز حقیرباشم بداهتانه – بلا نسبت عوام و خواص – می فرماید :

بره ای گررقص سازد پیش گرگ تیز چنگ / گر دَرد آن بره را گرگ دِژم هیهات ننگ

 

یادداشت از: ابوالفضل وصالی – روزنامه نگار و پیشکسوت رسانه آذربایجان