تناسب بی عدالتی در افزایش مقرری حقوق بگیران !
تناسب بی عدالتی در افزایش مقرری حقوق بگیران !

اویاقلیق – ابولفضل وصالی: موضوع افزایش حقوق کارکنان و بازنشستگان که هر ساله به تناسب میزان تورم بطور بالسویه انجام می گیرد ، صرفنظر از اینکه خودعامل باز تولید تورم درهزینه های معیشتی جامعه میگردد و بخش های تولید و توزیع و خدمات نیز به موازات آن نرخ فعالیت های خود را افزایش می دهند […]

اویاقلیق – ابولفضل وصالی: موضوع افزایش حقوق کارکنان و بازنشستگان که هر ساله به تناسب میزان تورم بطور بالسویه انجام می گیرد ، صرفنظر از اینکه خودعامل باز تولید تورم درهزینه های معیشتی جامعه میگردد و بخش های تولید و توزیع و خدمات نیز به موازات آن نرخ فعالیت های خود را افزایش می دهند ، به جهت فاصله ی فاحش میزان حقوق ها ی دریافتی بیشترین نفع را به صاحبان حفوق های بیشتر نصیب می کند و لذا نمی تواند با اصل عدالت سازگار باشد !
در جایی که حداقل حقوق کارگران در قانون کار رقمی نزدیک به یک میلیون تومان تعریف شده است و درآمد های زیر سه میلیون تومان خانوارها زیر خط فقر شناخته می شود ، معیار افزایش بالسویه درصدی حقوق ها بین کسانی که دریافتی چند میلیونی دارند و به تناسب آن گاهاً بیش از کل حقوق و مزایای حداقلی بگیران شامل افزایش مقرری آنان می شود ، عین بی عدالتی است !
از طرف دیگر این نوع افزایش غیر اصولی و بی رویه ی حقوق ها بدون تعیین سقف مشمول یا حداقل پلکانی کردن آن نسبت به حقوق پایه ، با روح عدالت محوری مغایرت دارد و علاوه بر تحمیل هزینه های هنگفت به منابع عمومی موجب هرچه بیشتر شدن فاصله ی معیشتی اقشار مرفه و ضعیف می شود ، به خصوص اینکه بسیاری از صاحبان حقوق های چند میلیونی کم و بیش دارای منابع دیگر درآمدی هم هستند .
حال اگر در نظر بگیریم زن و شوهری هردو حقوق بگیر چند میلیونی اعم از شاغل و یا بازنشسته باشند ، در فرمول درصدی افزایش بالسویه ی حقوق بطور مضاعف از سهم رفاه اجتماعی بهره مند می گردند در حالیکه اگر خانوارهای کم درآمد برای تنظیم اقتصاد خود ولو اینکه مجبور به تحمل کاهش استاندارد مایحتاج ضروری و معیشتی هم شوند ، در پرداخت هزینه های عمومی ازقبیل شهریه های تحصیلی فرزندان ، بهداشت و درمان و دارو ، حامل های انرژی و سایر هزینه های غیرقابل پیش بینی ، همسان حقوقهای بزرگ متحمل هزینه می شوند ، عمق بی عدالتی بیشتر نمایان می شود !
مسئله ی مهم دیگر این است که جمعیت چند میلیونی آحاد محروم که فاقد حقوق تعریف شده ی استخدامی هستند و زندگی عایله ی آنان بستگی به دستمزدهای موردی از طریق عملگی و دستفروشی و مشاغل فصلی و کاذب دارد ، علیرغم تحمل تورم که افزایش دریافتی حقوق بگیران میزان آن را مضاعف می کند ،در تنگنای شدید تری قرار می گیرند !
بنا براین اگر دولت به جای افزایش مواجب و مقرری قشر حقوق بگیر که بنا به توضیحات فوق از ترتب و تناسب عدالت مدارانه برخوردارنیست والبته در بسیاری از مراکز خصوصی حتی از پرداخت حداقل حقوق نیز به کارگران طفره می روند ، برجلوگیری از افزایش خدمات عمومی و ارزاق و مایحتاج مردم اهتمام ورزد ، مصلحت و منفعت به مراتب بیشتری به حال عموم خواهد داشت و آثار مثبت آن شامل کلیه ی آحاد جامعه می شود . و اگر کنترل گرانی و تورم بازار به هر دلیلی از عهده دولت خارج است ، حداقل سقف معین برای برخورداری از افزایش درصدحقوق و نیز تناسب عادلانه بر شمول رقم های آن به نسبت دریافتی افراد در نظرگرفته شود .
به هر تقدیر روال فعلی افزایش حقوق ها از باب اینکه فاقد تناسب عادلانه می باشد مستلزم بررسی های دقیق و بازنگری جدی است ، در عیر اینصورت از هیچ نظر منطبق بر عدالت نبوده و موجد شکاف هرچه بیشتر رفاهی و معیشتی در بین لایه های مختلف اجتماعی می گردد !