آئین های رمضان در زنجان از گذشته های دور تا به امروز
آئین های رمضان در زنجان از گذشته های دور تا به امروز

به گزارش اویاقلیق (بیداری آذربایجان) به نقل از ایرنا، سرزمین ایران، مهد آیین و مراسم های متعددی است که در زمان ها و بنابر موقعیت های مختلف در بین اهالی هر منطقه ای برگزار می شود و شماری از این رسوم به نوعی با زندگی مردم عجین شده اند.مردم فرهنگ دوست استان زنجان نیز از […]

به گزارش اویاقلیق (بیداری آذربایجان) به نقل از ایرنا، سرزمین ایران، مهد آیین و مراسم های متعددی است که در زمان ها و بنابر موقعیت های مختلف در بین اهالی هر منطقه ای برگزار می شود و شماری از این رسوم به نوعی با زندگی مردم عجین شده اند.
مردم فرهنگ دوست استان زنجان نیز از گذشته ها، آیین ها و مراسم باشکوهی را در ایام ماه مبارک رمضان برگزار می کردند، که اینک تنها بخش هایی از آن باقی مانده و بخش زیادی نیز، با گذشت زمان فراموش شده است.
یک محقق، پژوهشگر و مدرس تئاتر در ارتباط با آیین های مردم این استان می گوید: در گذشته های نه چندان دور از چند روز مانده به ماه صیام مناجاتی ها و چاووشی ها که نغمه سرایان خوش الحان و خوش قریحه ماه رمضان بودند با آواز دل انگیز خود روح معنویت را تقویت می کردند و سحری خوانان با آوای غراء و شوق انگیز خود نشاط را در روح انسان جاری می کردند.
حسین عباسی نیا می افزاید: ماه صیام در گذشته به هیچ وجه ماه خمودگی، افسردگی نبود، بلکه ماهی بود پر از نشاط و تحرک و سرزندگی و اهالی با دل کندن از مادیات و فارغ شدن از پدیده های مادی که انسان همواره اسیر آن است، معنویات را سرلوحه خود قرار می دادند که این خود شور و شیدایی خاصی را ایجاد می کرد.
وی بیان می کند: مردم قبل از حلول ماه رمضان خود را برای استقبال از این ماه آماده می کردند و در شب های رمضان، نقاره چی ها بر بام مساجد بشارت خوانی می کردند و خانواده ها در داخل خانه سفره رمضان پهن می کردند.
این محقق ادامه می دهد: محتوای این سفره کاسه ای پر از گلاب و ظرفی پر از آب بود و در کنار آنیک جلد کلام الله مجید و جام آئینه و مقداری نیز میوه خودنمایی می کرد و بدین ترتیب اهل خانه خود را برای ورود به ماه صیام آماده می کردند و اهل خانه دور این سفره می نشستند و بزرگ خانه قبل از هر فعلی دعا و مناجات می خواند.
وی ابراز می کند: اهالی پس از اتمام مناجات خوانی هر کدام جرعه ای از گلاب می نوشیدند و نیز خود را با گلاب آغشته می کردند تا بدین وسیله مطهر وارد ماه صیام گردند و در ضمن خوردن گلاب در شب اول رمضان عوارضی مثل سردرد و استخوان درد را تا آخر رمضان مرتفع می کرد.
عباسی نیا می افزاید: از دیگر مراسم بسیار زیبای ماه رمضان بردن افطار به خانه عروس بود، که توسط طبق کش ها به همراهی نقاره چی ها اتفاق می افتاد و خلعت و هدایای عروس را چند طبق کش در حالی که نقاره چی ها مارش های مختلفی را می نواختند، به طرف خانه عروس می بردند.
وی یادآوری می کند: خانواده عروس در حالی که هر کدام فانوسی به دست داشتند، به محض رسیدن کاروان طبق کش ها به درخانه عروس به استقبال آنها می شتافتند و فانوس ها را بالای سر خود می گرفتند و این نمادی از آمدن نور به خانه بود.
این محقق، پژوهشگر و مدرس تئاتر ادامه می هد: اولین سحری نیز با صدای دل انگیز نقاره چی ها بر بام مساجد و نیز با مناجات و سحر خوانی به اهالی اعلام می گردید، سحر خوان ها بر بام مساجد به سحر خوانی می پرداختند و برخی نیز در کوی و کومه راه می افتادند و با آوای غراء و دل انگیز خود اوقات شرعی و وقت سحر را اعلام می کردند.
وی اظهار می کند: خواندن مناجات هیجان زایدالوصفی را در شنونده ایجاد و روح معنویت روزه داران را تقویت می کرد و اشعار مناجاتی ها اغلب از سروده های شاعرانی مثل عطار، ابوسعید، خواجه عبدالله بود و مضامین آنها اغلب عرفانی بود.
عباسی نیا می افزاید: این شعرها در شنونده به شدت اثر گذار بود و شوق وصف انگیزی در آنها ایجاد می کرد، بعضی از شعرها نیز از سروده بومی بود که مطلع اکثر آنها در ستایش خدا و نیز مدح و رثای امیرالمومنین بود و نیز اعلام ماه ضیافت خدا که توجه به جوهره دینی و مذهبی در آنها مشهود بود.
وی بیان می کند: مراسم سحری در بین جوان ها نیز به نوعی دیگر مرسوم و معمول بود و معمولا جوان ها پس از افطار در کوی و کومه به سر می بردند و تا دم دمای سحر به انواع بازی ها مشغول بودند.
این محقق ادامه می دهد: پس از افطار به طور معمول اکثریت مردم به ویژه جوان ها بیرون از خانه به سر می بردند و در محله های خود به بازی های مختلف می پرداختند و یا در قهوه خانه ها و زورخانه ها تجمع می کردند و آنهایی که در خانه می ماندند و بیرون نمی رفتند، بیکار نمی نشستند و به بازی های مثل (جوراب اویونی)، جوراب بازی (تاپاچا) چیستان باشد، می پرداختند.
عباسی نیا می افزاید: جوراب اویونی بدین ترتیب بود که سفره ای وسط اتاق و یا روی کرسی پهن می کردند و انواع خوردنی داخل آن، می چیدند و چندین جفت جوراب نیز در گوشه ای از سفره خودنمایی می کرد.
وی اظهار می کند: یک سینی که درون آن، چند ظرف کوچک (پیاله) گذاشته بودند، جزء ابزار اصلی بازی بود، افراد برای شروع بازی به ۲ دسته تقسیم می شدند و طبق قرعه، دسته ای که باید بازی را شروع می کرد، سینی و ظرف را به طرف خود می کشید و زیر یکی از ظرف های داخل سینی یک شیء مثل سنگ ریزه یا انگشتر را پنهان می کردند.
این محقق، پژوهشگر و مدرس تئاترا دامه می دهد: دسته بعدی باید به محض شروع بازی، پشت به طرف دسته ی اول می کردند تا متوجه پنهان شدن شیء نباشند.
وی ابراز می کند: تعداد پیاله ها نیز باید ۵ یا هفت یا ۹ عدد می شد، و به هیچ وجه نباید پیاله ها جفت می شدند و پس از اینکه دسته اول شئی را در داخل یکی از ظرف ها پنهان می کردند، به دسته دوم اعلام می کردند که برگردند و شیء را پیدا کنند.
عباسی نیا می افزاید: دسته ۲ با یک نظر باید می فهمیدند شیء زیر کدام ظرف است که صد البته این عمل به مشورت جمعی نیاز داشت، در دسته دوم اگر می توانستند شیء پنهان شده را پیدا کنند، یک جفت جوراب از دسته مقابل می گرفتند و بازی را نیز دسته دوم ادامه می داد، اما اگر نمی توانستند درست حدس بزنند، یک جفت جوراب به دسته اول می دادند و بازی مجدد از طریق دسته اول ادامه پیدا می کرد.
وی اظهار می کند: اما در بیرون از خانه نیز غوغایی به پا می شد، جوان ها و سالخوردگان در قهوه خانه ها که محل امنی برای تجمع و تبادل افکار، اندیشه ها و انتقال ادبیات شفاهی بود، تجمع می کردند و پس ازشنیدن نقل نقالان و روایت روایت گران به بازی (تورنا ) و (گل پا پوچ) می پرداختند که بازی های بسیار مفرح و نشاط آوری بود.
این محقق می افزاید: بازی گل یا پوچ که در اصطلاح محلی (اوزوک اوزوک) اتلاق می گردید، حس را به شدت تقویت کرده و انسان را به نوعی به پالایش روانی سوق می داد و حافظه و هوشمندی را تقویت می کرد.
وی ابراز می کند: بازی اوزوک ازوک در اغلب قهوه خانه ها مرسوم بود و نیز در خانه ها و منازل نیز به آن می پرداختند، این بازی از سابقه زیادی برخوردار بود و طبق نقل قول تایید نشده ای از زمان سلاطین قجری در قهوه خانه ها به این بازی پرداخته می شده است و در زمان مظفرالدین شاه قاجار برای این بازی انگشتری مخصوص به کار می بردند که بسیار گران قیمت بوده و در اصطلاح محلی (مظفر لعلی) یعنی لعل مظفر به آن می گفتند.
عباسی نیا می افزاید: تورنا بازی هم محبوب و مفرح و مورد علاقه مندان جوانان و نوجوانان و سالخوردگان بود که در شب های ماه رمضان در قهوه خانه ها برگزار می شد، اما متاسفانه هیچ اثری و نشانی از آن باقی نمانده است.
وی بیان می کند: در نهایت شب های آخر رمضان که ایام الوداع نامیده می شد، مراسم الوداع خوانی دسته جمعی روزه داران شوق و بی حد و حصری را در انسان جاری می کرد، الوداع خوانی نوعی خداحافظی با ماه رمضان و اندوه افسوس از به پایان آمدن ماه ضیافت می باشد.
وی خاطرنشان می کند: الوداع خوانی در مساجد اتفاق می افتاد، اما جوان ها نیز دسته به دسته در کوچه و کومه ها راه می افتادند و شعرهایی در بیان اتمام این ماه می خواندند و از آنجایی که این ماه به راستی ماه شور و نشاط بود و شب های ماه رمضان نیز از شب های خاطر انگیز و فراموش ناشدنی محسوب می شد، پایان ماه رمضان نوعی اندوه ایجاد می کرد و بخاطر همین شعرهایی که برای الوداع خوانی انتخاب می شد، شعرهایی بود محزون و هم ردیف شعرهای مرثیه بود.
وی می افزاید: شب فطر هم مراسم مخصوص خود را داشت و خانواده ها، پس از اعلام رویت ماه، سفره ای در خانه پهن می کردند و این سفره محتوی یک کاسه گلاب، یک کاسه آب، یک جلد کلام الله مجید و یک جام آئینه و ظرفی پر از گل محمدی خشکیده بود و اهل خانه دور سفره می نشستند و شکر خدا را بجای می آوردند و پس از قرائت سوره ای از قرآن مجید توسط دانای منزل، هر کدام جرعه ای از گلاب و مقداری از گل خشک شده می خوردند و همانطوری که آغاز ماه صیام را با خوردن گلاب شروع کرده بودند با خوردن گلاب به پایان می رساندند.
۷۳۲۰/۶۰۸۵
خبرنگار: اعظم شامی *** انتشار دهنده: رویا رفیعی